بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قند تلخ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قند تلخ

بریده‌هایی از کتاب قند تلخ

نویسنده:مریم حاتمی
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۹۹ رأی
۳٫۵
(۱۹۹)
هیچ‌وقت چشمت دنبال گل وسط مرداب نباشه چون واسه چیدنش خودت باید تا کمر تو لجن فرو بری!
maryhadi
با احترام: «قند تلخ» را تقدیم می کنم
Dark
بعضی وقت‌ها که فکر می‌کنی بدبخت‌تر از تو پیدا نمی‌شه اتّفاقی تو زندگی می‌افته که با تمام وجود حس می‌کنی خوشبخت‌ترینی!
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
شاید عاشقی همیشه رسیدن نباشه همین‌که از عشقت به خاطر خوشبختیش بتونی بگذری، همین‌که بدون نگرانی و با خیال راحت بتونی کنار بشینی و نظاره‌گر پیشرفتش باشی، اوج دوست‌داشتن واقعیه...!
honey
نه روانشناس بودن، نه مشاور بودن، نه زن زندگی بودن هیچ‌کدام برایش کارایی نداشت و به تنها چیزی که فکر می‌کرد، داشتن قلبی بود سنگی و روحی فولادی تا بتواند زیر آوار زندگی‌اش تاب بیاورد.
zainab-d
رنجیده و دل‌زده از تو، باز هوایت را می‌کنم.
honey
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم. رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام.
rαнα•-•и
تناقض، دلم را به دلتنگی و بیزاری واداشته! خوب یا بد نمی‌دانم. فقط می‌دانم که رنجیده و دل‌زده از تو باز هوایت را کرده‌ام!
marzieh.dshb
نگران نباش! بعضی وقت‌ها که فکر می‌کنی بدبخت‌تر از تو پیدا نمی‌شه اتّفاقی تو زندگی می‌افته که با تمام وجود حس می‌کنی خوشبخت‌ترینی!
marzieh.dshb
راستی هیچ‌وقت زنت رو از حرف راستی که زده پشیمونش نکن! اینو بدون، واکنش اطرافیان همیشه تأثیر زیادی تو داشتن یا نداشتن صداقت آدم‌ها داره.
Z.SH
«روزشماری می‌کنم تا زودتر عقد کنیم و محرم بشیم، دلم می‌خواد زودتر گرمای دستت رو لمس کنم و نوازشش کنم. دلم می‌خواد بدون عذاب وجدان و حس گناه، سیر نگاهت کنم. دوست دارم سرم رو، روی پاهات بزارم و تو دست بکشی لای موهام و من برات حرف بزنم.»
سپیده
همه تلاشش را می‌کرد تا بر اعصابش مسلط باشد و کمتر فکر کند، امّا خیلی سخت بود. حالا سرمشق‌هایی که به مراجعینش می‌داد را باید خودش عملی می‌کرد
سپیده
حاج‌آقا جاهد آرام در گوشش گفت: «آقا صدرا از من به تو نصیحت، اوّل اینکه هیچ‌وقت چشمت دنبال گل وسط مرداب نباشه چون واسه چیدنش خودت باید تا کمر تو لجن فرو بری! دوّم اینکه سراغ دختری برو که عزیز پدر و مادرش باشه و تو خونهٔ پدرش هیچ کمبود محبّتی نداشته باشه.
Z.SH
همیشه از خدا خواستم جلوتر از تو بمیرم و لحظه‌ای بی‌تو بودن رو تجربه نکنم....
mhshidanvari
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام.
iman
به‌جایی رسیده بود که با دیدن یک جفت پرنده هم حسرت می‌خورد چون خودش را دیگر تنها می‌دید! ایّام «سیاه مستی» به سر آمده بود و او فارغ از هر مستی ای، می‌زده، کنج خرابه‌های دلش، خمار افتاده بود. سایه‌ای از جنس تنهایی را بر سر زندگی‌اش احساس می‌کرد و ترس از این واقعیت سخت آزارش می‌داد
r.k(Roma :)
نه روانشناس بودن، نه مشاور بودن، نه زن زندگی بودن هیچ‌کدام برایش کارایی نداشت و به تنها چیزی که فکر می‌کرد، داشتن قلبی بود سنگی و روحی فولادی تا بتواند زیر آوار زندگی‌اش تاب بیاورد.
سایه ی ماه🌘🙂
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام.
سپیده
ـ نمی‌خوای قطع کنی؟ اونم قطع نکرده بود. کمی خجالت کشیدم و گفتم؛ خودت چرا قطع نکردی؟! ـ می‌دونم دل کندن از یه همچین پسر شاخه شمشادی واست سخته ولی چاره‌ای نیست ستاره جان، باید قطع کنی و تا فردا منتظر بمونی!
سپیده
بیشتر می‌فهمید و درک می‌کرد که خویشتن‌داری و بهترین واکنش در شرایط دشوار زندگی در تعریف و تئوری چقدر ساده است، ولی در میدان عمل فقط مردش را می‌طلبد!
سپیده
ماشینی با سرعت متوسّط در حال حرکت بود که حرارتِ آه سوزان شهرزاد روی شیشهٔ عینک راننده تبدیل به بخار شد و دیگر هیچ ندید
سپیده
مامان جون! ببین چی پیدا کردم، چقدر قشنگه! شهرزاد خندهٔ تلخی کرد و گفت: چشمه جان از هر جا برداشتی بزارش همون‌جا! صدرا که انگار درگیر خاطرات تلخ و شیرین انگشتر جواهری شده بود آن را گرفت و با حسرت نگاهش کرد. ـ دخترم! این انگشتر برای من خیلی عزیزه! چون سال‌ها پیش اونو به عزیزترین کسم یعنی مادرتون دادمش و ازش خواستگاری کردم.
کاربر ۱۴۸۲۴۴۷
نمی‌دونم، شاید پای دل که وسط میاد اعتقادات، رنگ دیگه‌ای به خودشون می‌گیرند!
کاربر ۱۴۸۲۴۴۷
ابزار این ابراز عشق
parl._.merlin
نمی‌تونم بفهمم یه آدم چرا باید انقدر عوض بشه یا بهتره بگم؛ عوضی بشه!
parl._.merlin
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم. رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام. شروع فصل تابستان بود. خورشید خانم وسط آسمان جا خوش کرده بود و حالا حالاها هم قصد رفتن نداشت گرما و حرارت ازیک‌طرف، از طرف دیگر ضد آفتابی که روی صورتم ماسیده بود، حسابی کلافه‌ام کرده بود ولی باید امروز رو حتماً می‌زدم بیرون
♡♡doonya♡♡
بیماری سمیه کمر مادرم رو شکست و پدرم افسرده، دل‌مرده و منزوی شد. چون بااین‌همه ثروت و دارایی نتونست کاری واسه تنها دخترش انجام بده
Aysan
هیچ‌وقت چشمت دنبال گل وسط مرداب نباشه چون واسه چیدنش خودت باید تا کمر تو لجن فرو بری!
Mersana
شاید عاشقی همیشه رسیدن نباشه همین‌که از عشقت به خاطر خوشبختیش بتونی بگذری، همین‌که بدون نگرانی و با خیال راحت بتونی کنار بشینی و نظاره‌گر پیشرفتش باشی، اوج دوست‌داشتن واقعیه...!
nrgs
خورشید خانم وسط آسمان جا خوش کرده بود و حالا حالاها هم قصد رفتن نداشت
سپیده

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان