جملات زیبای کتاب فیودور داستایفسکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب فیودور داستایفسکی

بریده‌هایی از کتاب فیودور داستایفسکی

۳٫۴
(۱۲)
این آدم‌های نگون‌بخت، شاید نیرومندترین و مستعدترین افراد مردم ما بودند. در اینجا همهٔ این نیروها بیهوده هدر رفته است! مقصر کیست؟
Babak Z
دربارهٔ خودم می‌توانم بگویم که شخصاً فرزند زمانه‌ام هستم، فرزند بی‌اعتمادی و شک؛ تاکنون این‌گونه بوده‌ام و می‌دانم که تا لحظه‌ای که در گورم بگذارند، همین‌گونه خواهم بود.
Babak Z
باید به راز شخصیت بشری پی برد، و اگر زندگی‌ات را سر این کار مهم بگذاری، نگو که وقتت را هدر داده‌ای. این راز علاقه‌ام را جلب می‌کند، چون آرزویم این است که انسان شوم.
آسمان
دلیل اصلی وقایع هیجان‌انگیزی که دامنگیرِ داستایفسکی شد، عضویتش در محفلی انقلابی و مخفی بود؛ محفلی که پتراشفسکی، کارمند جوان وزارت امور خارجه، مؤسسِ آن بود.
آسمان
در اروپا کسی که یک میلیون در جیبش باشد، آزاد است هر کاری که بخواهد بکند؛ درحالی‌که می‌توان با آدمی بی‌پول هر کاری که می‌خواهیم بکنیم.
آسمان
زندگی اقشار بالادست، ایمان به اروپا و فرهنگش که اقشار بالا در آن غرق شده‌اند، اعصابم را خُرد می‌کند.
آسمان
فقط یک انقلاب کیفی از درون خواهد توانست بشر را به یک خودآگاهی بالاتر ارتقا دهد و در پی این ارتقای ِخودآگاهی، تحولی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به وجود آید، نه از پی اقدامات خشونت‌آمیز، بلکه بر اثر اعتقادی درونی که ریشه در خوشبینی معنوی و روحانی نسبت به زندگی داشته باشد
Babak Z
پس از ناکام ماندن قیام‌های ۱۸۴۸ و ۱۸۴۹ در کشورهای گوناگون اروپا، داستایفسکی بیش از پیش متقاعد می‌شد که فقط یک انقلاب کیفی از درون خواهد توانست بشر را به یک خودآگاهی بالاتر ارتقا دهد و در پی این ارتقای ِخودآگاهی، تحولی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به وجود آید، نه از پی اقدامات خشونت‌آمیز، بلکه بر اثر اعتقادی درونی که ریشه در خوشبینی معنوی و روحانی نسبت به زندگی داشته باشد. اما چه تضمینی وجود داشت که این خوشبینی فقط یک توهم بیش نباشد؟ از آنجا که ارزش‌های والا و جاودان نه از طریق انسان‌ها، بلکه تنها ازطریق وجودی متعالی و جاودان، یعنی خدا، می‌تواند به زندگی اعطا شود، پس وجود خدا واجب بود تا زندگی بشر را با ارزش‌های برتری عجین کند که به‌تنهایی می‌توانند سطح هستی بشر را بالاتر از سطح روان‌شناختی و جبری حیوانات برکشند.
افسانه
می‌خواستم یک‌بار برای همیشه و سریع بفهمم که آیا مانند دیگران شپش بودم یا انسان؟ آیا می‌توانستم پایم را از چارچوب‌ها فراتر بگذارم یا نه و اینکه آیا مخلوقی متزلزل بودم یا اینکه حق داشتم؟ ...
فواد انصاری
می‌خواهم به حیثیتم لطمه بزنم، این همهٔ چیزی است که می‌توانم بگویم! تنها هدفم این است. می‌دانم که تنها در آن صورت است که این کابوس محو می‌شود. برای همین در جست‌وجوی رنج بی‌نهایت هستم. با میل خود آن را می‌خواهم.
فواد انصاری
در اروپا کسی که یک میلیون در جیبش باشد، آزاد است هر کاری که بخواهد بکند؛ درحالی‌که می‌توان با آدمی بی‌پول هر کاری که می‌خواهیم بکنیم.
پویا پانا
سوسیالیسم را محصول تمام‌عیار ذهنیت بورژوازی می‌دانست.
پویا پانا
اگر قدرتش را می‌داشتم که به پیش از تولدم برگردم، هیچ‌گاه با تولدم موافقت نمی‌کردم و هستی یافتن در میان چنین شرایط مضحکی را نمی‌پذیرفتم. اما دست‌کم این قدرت را دارم که به هستی‌ام خاتمه دهم.
پویا پانا
علم با اطلاعاتی که دربارهٔ زندگی می‌دهد، جایگزین خود زندگی می‌شود.
پویا پانا
با زنجیری (به وزن پنج کیلو) در پاهایش، داستایفسکی چهار سال در زندان محکومانِ اومسک سپری کرد.
S.ms
در همین داستان همزاد، تلفیق عناصر تراژیک و کمیک یا گروتسک، با گذر ناگهانی از یکی به دیگری، که در آثار بعدی داستایفسکی به‌کرات حضور دارد، بسیار به‌چشم می‌خورد. همین مسئله درمورد کارش روی ضمیر ناخودآگاه نیز صادق است، که با ژرف‌نگری‌اش در این زمینه، پیشگام روانکاوی نوین می‌شود؛ بگذریم از هنر «تک‌گویی درونی» اش که به روش جریان سیال ذهن نزدیک است، با همهٔ حرکت‌های سریع، گونه‌های غریب و حتی تغییرشکل دادن‌های زبانی که داستایفسکی درمورد برخی از شخصیت‌هایی که بعدها خلق کرد، تا سرحدّ کمال گسترش داد.
افسانه
تنها چیزی که در طول زندگی‌ام انجام داده‌ام این بوده که، آنچه را دیگران تا نیمه جرأت انجامش را نداشتند، من تا به آخر ادامه دهم.
فواد انصاری
مشکل بتوان نویسندهٔ دیگری یافت که اشتیاقش برای آشکارکردن اسرار ضمیر خودآگاه بشر با همهٔ ترس‌ها، کشمکش‌ها و تضادهای هیجان‌انگیزش به اندازهٔ داستایفسکی نیرومند باشد. او هنگامی که هجده سال داشت (در شانزده اوت ۱۸۳۹) به برادرش میخاییل نوشت: باید به راز شخصیت بشری پی برد، و اگر زندگی‌ات را سر این کار مهم بگذاری، نگو که وقتت را هدر داده‌ای. این راز علاقه‌ام را جلب می‌کند، چون آرزویم این است که انسان شوم.
Hami moqaddam
پس از مرگ مادر، پدر فوراً کارش را در بیمارستان رها کرد و به ملکش در داروویه رفت تا مانندِ ملاکی تمام عیار زندگی کند؛ یعنی همچون آدمی خشن، دائم‌الخمر و مستبد. رفتار او با رعیت‌هایش آن قدر خشن و وحشیانه بود که در ۱۸۳۹ به فجیع‌ترین وضع به دست آنان کشته شد. به‌نظر می‌رسد که قتل پدر بر فیودور جوان تأثیری ماندگار گذاشت و باعث ایجادِ عقده در او شد، به ویژه به این دلیل که داستایفسکی در برابر پدرش موضعی کینه‌ورزانه داشت که با ملامت خود نیز توأم شده بود. (۳)
Hami moqaddam
داستایفسکی و رفقایش در غل و زنجیر به‌سوی سیبری به حرکت درآمدند تا در آنجا تحت شرایط وحشتناک زندان محکومان اومسک برای همهٔ خطاهایی که انجام داده بودند، مجازات خود را تحمل کنند. در مسیر حرکتشان به جهنم، گروه «پتراشفسکی» در توبولسک توقف کرد. در آنجا برخی از همسران دکابریست‌های (۱۱) قهرمان، که ـــــ پس از قیام ناکام چهاردهم دسامبر ۱۸۲۵ ـــــ داوطلبانه در پی شوهرانشان به معادن سیبری رفته بودند، به دیدارشان آمدند. یکی از این زنان اشرافی، مادام فونویسینا، به داستایفسکی نسخه‌ای از کتاب مقدس را هدیه داد. این کتاب تنها کتابی بود که داستایفسکی در زندان محکومان می‌خواند. او هرگز این هدیه را از خود جدا نکرد، حتی در لحظهٔ مرگش.
Hami moqaddam
درحالی‌که حقوق اندکش به‌هیچ‌روی کفاف خوراک و پوشاکشان را نمی‌داد. به‌جز حملات صرع، بدهی‌های پی‌درپی، فقدان قدرت تشخیص درمورد امنیت اجتماعی، هوای نامناسب سیبری، همهٔ اینها برای زندگی موفق خانوادگی چندان سودمند نبودند.
Hami moqaddam

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان