- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علی بی خیال
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علی بی خیال
۴٫۸
(۲۱۸)
با سلام خدمت بچههای تو باغ (آنها که حواسشان هست):
خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید.
الحقیر الفقیر الخطاط، علی بیخیال
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی با تنهایی اُخت شده بود. میگفت وقتی تو جمع هستی خدا میگوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا میآید سراغت.
محدثه
علی از مسجد خارج نشده بود و عطری هم همراهش نبود، ولی بوی عطر او فضا رو پر کرده بود!! هیچ حرفی هم در این زمینه نزد تا اینکه در وصیتش به راز آن بوی عطر اشاره نمود.
علی در وصیتش به باب رحمت الهی به واسطه امام حسین (ع) اشاره دارد و میگوید:
خدایا به ما رحم کن به حق شهدا، والله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک نمودم و از دریای پر تلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم.
من خیلی کمتر عطر خریده ام،
زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم از ته دل میگفتم
«حسین جان» آن وقت فضا پر از عطر میشد.
باب الجواد
علی چیزی نمیخورد و الکی با تنقلات بازی بازی میکند! گفتم علی بخور، چرا بازی میکنی؟ گفت دارم میخورم. موقع رفتن زدم پشتش گفتم نخوردیها. گفت: آخه این آجیل برای ما نبود، اینها را برای لشکر عاشورا فرستاده بودند. ما در لشکر محمد رسول الله (ص) هستیم.
از عمق حرفش رفته بودم توی فکر.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
برادرش میگفت: زمان شهادت علی، مدتها از ازدواج من گذشته بود، ولی اگر همسر مرا میدید نمیشناخت. تا این حد در نگاههایش مراقبت میکرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی وقتی میخواست برای شهادت برود، لباسهای نوی خودش را درآورد، گفت: نکند مال بیتالمال خراب شود!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مولا جان. دست ما را هم مانند علی و دیگر یاران و عاشقانت بگیر و از منجلاب گناه بیرون کش.
کامکار
هر وقت به زیارت بهشت زهرا (س) میروم، سعی میکنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند،
دلتنگِ ماه
و نه تنها بیخیال، بلکه بینهایت باخیال بود
乙_みG
هر کس جان نثار حسین (ع) بود و راه حسین (ع) را ادامه داد رستگار شد. و هر کس که راه حسین (ع) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت، خود را به مسخره گرفته است.
آری هر کس راه حسین (ع) را ادامه داد، در بهشت همدیگر را خواهیم دید و هرکس ضد این رفتار کرد، با خانواده خودم هم هستم، دیدار تا قیامت به جهنم. متأسفانه راهی جز این نیست.
من در مدت کوتاهی که زندگی کردم با عقل ناقص خود، این مسئله را دریافتم که تنها راه سعادت فقط: حسین جان، حسین جان، حسین جان.
کاربر ۹۴۶۳۷۸
نگاههای خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید. با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید.
Zeinab
کاری کرد که خدا عاشقش شده بود، او هم عاشق خدا بود.
乙_みG
علی میگفت از کنار هم ساده عبور نکنید. به وضعیت هم بیخیال نباشید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
توی منزل بحثی شد و کار به بدگویی در مورد یکی از همسایهها رسید. در همین گیر و دار بود که علی با لباس خانه به حیاط رفت و شروع کرد دوچرخه بازی اون هم در وسط زمستانهای آن موقع تهران!
پدر و مادر آمدند تو حیاط که علی جان بیا تو، بیرون خیلی سرده، مریض میشوی. علی گفت: شما غیبت میکنید تا وقتی غیبت میکنید من توی خانه نمیآیم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
دلاغافل زسبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
وهب حسینی
آیت الله بهجت، عمل به مباحث اخلاقی مهمتر از علم آن است.
وهب حسینی
وقتی با علی میخواستیم وارد اتاق بسیج بشویم تعدادی از برادرها که زودتر آمده بودند، کفشهایشان به طور نامرتب جلو در ریخته بود.
علی با حوصله همه کفشها را جفت کرد و گفت: الان دقت کن هر کی بره بیرون و برگرده کفشش رو مرتب میگذارد سر جای خودش.
واقعاً همین طور شد
乙_みG
پرسیدم: حاج آقا، چرا شما دائم از غضب خدا صحبت میکنید و از رحمت خدا چیزی نمیفرمائید؟
گفتند: چون اگر از رحمت خدا بگم داداش جون (تکه کلام حاج آقا حق شناس) آن وقت شما غافل میشوید، مراقبت و ترس در وجود شما از بین میرود. از قیامت غافل میشوید.
من میخواهم در برزخ هم شما خوش باشید.
乙_みG
با علی توی پادگان دوکوهه بودیم. علی حیدری با یکی از بچهها سر یک موضوع اختلاف پیدا کرد و در مورد اون بنده خدا قضاوت درستی انجام نداد.
از آنجا که این کار علی عجیب بود؛ اون بنده خدا چیزی نگفت و اعتراض هم نکرد.
فردای همان روز، اول صبح علی حیدری آمد سراغ همین بنده خدا و با اشک روی پاهای او افتاد. گفتیم: علی چی شده ...
علی گفت دیشب خواب دیدم که بعد از قضاوت من قیامت برپاشد و مرا به سوی جهنم میبرند، فهمیدم اشتباه کردم و الان در حضور شما عذرخواهی و طلب بخشش میکنم.
من همانجا به این نتیجه رسیدم که کاری اگر برای خدا باشد، اگر اشتباه هم بروی خودشان درستت میکنند. چرا که قرآن میگوید: مَن یتق الله یجعَل لهُ مَخرجا...
منمشتعلعشقعلیمچکنم
هیچگاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند.
Zeinab
خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید.
Saman
بیشتر مواقع دوست داشت تنها باشد. میگفت تمرین کنید همیشه سرتان پایین باشد تا آلوده به گناه نشوید. به دوستانش میگفت: حتی المقدرو حتی به خواهرت هم نگاه نکن تا عادت به نگاه نکن
سید امین
میگفت: غیبت نکن. میگفتم: غیبت نمیکنم، راست میگویم.
میگفت چون راست میگویی غیبت است. اگر دروغ بگی میشود دروغ، غیبت، تهمت
منمشتعلعشقعلیمچکنم
عرفا میگویند: مشارطه مراقبه و محاسبه. یک برگه برای مراقبه داشتیم. هر کس گناهی میکرد سریع در آن برگه یادداشت میکرد و بعد برای آن گناه، مجازاتی تعیین میکرد. مثلاً با خود شرط گذاشته بود که اگر غیبت کردم سه روز روزه بگیرم. یک روش دیگر هم این بود که وقتی کسی شروع به گناهی مثل غیبت میکرد، بقیه صلوات میفرستادند.
乙_みG
وقتی من سن کمی داشتم، علی به من میگفت: وقتی در مورد مثلاً اصفهانیها یا تُرکها جک خنده دار تعریف میکنی، چون در مورد همه اصفهانیها یا ترکها صحبت کردی، باید بروی از همه کسانی که اصفهانی یا ترک هستند حلالیت بطلبی. به همین خاطر من یاد گرفتم هیچ وقت راجع به شهر خاصی بدگویی نکنم.
乙_みG
او نه تنها بیخیال، بلکه بینهایت باخیال بود. علی بیخیال این دنیا و تمام نعمتهای حلالش شده بود.
علی بیخیال تمام چیزهایی شده بود که او را از خدا دور میکرد. بیخیال تمام کسانی شده بود که در رسیدن او به پروردگار مانع میشدند، کلاً بیخیال دنیای مادی شده بود.
برای این بود که با شور و شعف مینوشت: علی بیخیال منم من.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
یک راکت زد مستقیم رفت داخل سوله وسطی!
سولهای که بچههای دسته اشرار، یا بهتر بگوییم عرفای بینشان جمع بودند.
این راکت شیمیایی و سیانور بود. سیانور به گونهای است که با اولین استنشاق کار خود را میکند!
استفاده از سیانور برای بار اول و آخر در عملیات بدر صورت گرفت. وقتی سیانور میزدند همه شهید میشدند. وقتی راکت وارد سوله شد همه در جا خشکشون زد.
من بعداً با ماسک شیمیایی رفتم و آنها را دیدم. یکی ایستاده بود، همانطور مانند چوب خشک شده بود!
یکی داشت ماسک میزد، دستش دیگر قدرت زدن ماسک نداشت. همین طور مانده بود و توان حرکت نداشت.
یکی مثل ماهی دور خود میچرخید و... اما لحظاتی بعد همه آنها آرام خوابیدند ...
منمشتعلعشقعلیمچکنم
گفت: روزی یک حدیث میخوانم. وقتی عمل کردم سراغ حدیث بعدی میروم.
Azar
خدا در دل آنها محبت و دوستی قرار داده بود
هرگز
علی در جایی از نواری که به من داده بود میگوید: «آهآه از دست بیحجابی.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان