
بریدههایی از کتاب تولدت مبارک جک نیکلسون
۳٫۱
(۱۸)
چرچیل یک چیز دیگر هم گفته: «در زمان جنگ، حقیقت آنقدر باارزش است که همیشه چندتا دروغ باید از آن محافظت کنند.»
ثریا
ممکن بود حملهای عصبی به من دست داده و از خود بیخود شده باشم. کی میداند یک معتاد چه کارهایی میتواند بکند؟
SaNaZ
ای مردم، این اتفاقی بود که افتاد: دیگر هیچوقت آن مأمورهای افبیآی را ندیدیم. هیچوقت. من هم درس مهمی گرفتم: هیچوقت اولین چیزی را که یک مأمور افبیآی بهت میگوید باور نکن، مخصوصاً اگر به نظر میآمد که معتقد است تو محکوم به جرمی هستی. شاید مدرکی نداشته باشد. شاید دارد لاف میزند. شاید تو بیگناه باشی. شاید. قانون میتواند در مورد این مسائل مبهم باشد... اما قطعاً ارزش ریسککردن دارد.
در هر صورت، بهخاطر آن حادثهٔ کذایی هیچکس دستگیر نشد. مأمورهای افبیآی رفتند، صندوق پست برگشت روی پایههای سنگین آهنیاش، و ما دیگر هیچوقت آن رانندهٔ اتوبوس مست و عوضی را ندیدیم.
علی
ای مردم، این اتفاقی بود که افتاد: دیگر هیچوقت آن مأمورهای افبیآی را ندیدیم. هیچوقت. من هم درس مهمی گرفتم: هیچوقت اولین چیزی را که یک مأمور افبیآی بهت میگوید باور نکن، مخصوصاً اگر به نظر میآمد که معتقد است تو محکوم به جرمی هستی. شاید مدرکی نداشته باشد. شاید دارد لاف میزند. شاید تو بیگناه باشی. شاید. قانون میتواند در مورد این مسائل مبهم باشد... اما قطعاً ارزش ریسککردن دارد.
در هر صورت، بهخاطر آن حادثهٔ کذایی هیچکس دستگیر نشد. مأمورهای افبیآی رفتند، صندوق پست برگشت روی پایههای سنگین آهنیاش، و ما دیگر هیچوقت آن رانندهٔ اتوبوس مست و عوضی را ندیدیم.
علی
برای من همین زمین بس است،
ستارگانِ نزدیکتر نمیخواهم،
توی آسمان، هرکجا هستند، جایشان خوب است.
SaNaZ
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه