بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تربیت کودک برای مغزی یکپارچه | طاقچه
تصویر جلد کتاب تربیت کودک برای مغزی یکپارچه

بریده‌هایی از کتاب تربیت کودک برای مغزی یکپارچه

۴٫۵
(۳۵)
وقتی برای کودک لحظه‌هایی دردناک، ناامید کننده، یا ترس‌آور پیش می‌آید، چنین لحظه‌هایی، بر اثر هیجاناتِ زیاد، و حس‌های بسیاری که در بدنش ایجاد می‌کنند، و موجب طغیان مغز راست می‌شوند، می‌توانند برایش طاقت‌فرسا باشند. وقتی چنین می‌شود، ما پدر و مادرها می‌توانیم کمک کنیم تا بچه با کارِ نیمکره‌ی چپ مغزش عملاً آشنا شود و بتواند کم‌کم درک کند که جریان از چه قرار است. یکی از بهترین راه‌ها، برای به قوام رساندنِ این گونه از یکپارچگی، این است که به فرزندمان کمک کنیم، تا ماجرای آن تجربه‌ی ترسناک یا دردناک را بازگو کند.
zahra96
برایتان خبرهای خوشی داریم: همان وقت‌هایی که دارید تلاش می‌کنید تا اوضاع فعلی را "از سر بگذرانید"، عملاً فرصت‌هایی هستند برای کمک به پرورش و شکوفایی کودکانتان.
fa bahrami
همچنان که کودکان رشد و تکامل می‌یابند، مغزشان همچون "آینه"، مغز والدینشان را در خود منعکس می‌کند. به بیان دیگر، این‌که والدین خودشان روندی از رشد و تکامل را در پیش گرفته باشند یا نه، بر مغز کودکشان هم تأثیر می‌گذارد. والدین هرقدر آگاه‌تر، و به لحاظ عاطفی ـ احساسی سالم‌تر باشند، کودکانشان هم از ثمره‌ی آن بهره‌مند خواهند شد و به سوی سلامتی پیش خواهند رفت. این بدان معناست که: اگر مغز خودتان را یکپارچه کنید و با تمرین، به آن تکامل ببخشید، یکی از پرمهرترین و سخاوتمندانه‌ترین هدیه‌ها را به فرزندتان داده‌اید.
fa bahrami
موقع‌هایی که بردبارتر، آرام‌تر، و معقول‌تر هستیم، پروراندن کودکانمان و تربیت کردن ذهنشان، افزودن بر حس کنجکاوی و شگفتی‌جویی‌شان، و کمک کردن به آن‌ها برای به فعل درآوردن توانایی‌هایی بالقوه‌شان در همه‌ی جنبه‌های زندگی، برایمان مهم می‌شود.
fa bahrami
اما آن وقت‌هایی که شتابزده و سراسیمه هستیم، تنشِ زیادی داریم، یا مثلاً وقتی می‌خواهیم خودمان را هرچه سریع‌تر به بازی فوتبال برسانیم و حاضریم بابتش به بچه‌ی کوچولویمان باج بدهیم که در صندلی‌اش بگیرد بنشیند و بگذارد رانندگی‌مان را بکنیم، یک هوار کشیدن را کم داریم، اما به سختی جلوی خودمان را می‌گیریم، مبادا کسی (با دیدن رفتارمان) بگوید: "واقعاً که خبیثی!"
fa bahrami
وقتی بچه‌ها یاد بگیرند که به آنچه بر دیگران گذشته است توجه کنند، و آنچه بر خودشان گذشته است را با دیگری در میان بگذارند، می‌توانند در برابر هر رویدادی، به شیوه‌ای سالم، واکنش نشان بدهند
Mis. Afshar
هر بار که می‌گوییم: "کاری کن که متقاعد بشم"، یا "راه‌حلی مطرح کن که به درد هر دومون بخوره"، این فرصت را به کودکانمان می‌دهیم که حل کردن مشکل و تصمیم‌گیری را تمرین کنند
Mis. Afshar
طبقه‌ی پایینی خانه‌ای را تصور کنید که تکمیل است و کاملاً مبله، اما وقتی نگاهی به طبقه‌ی دوم می‌اندازید، می‌بینید ناتمام است و ابزار و مصالح ساختمانی همه جا ریخته و پاشیده هستند، حتی می‌توانید از بخش‌هایی از سقف که هنوز کامل نشده‌اند، تکه‌هایی از آسمان را ببینید. این طبقه‌ی بالایی مغز بچه‌ی شماست؛ سازه‌ای در دستِ ساخت. واقعاً مهم است که والدین از این اطلاعات بهره‌مند باشند، زیرا (این اطلاعات) به این معناست که همه‌ی توانایی‌هایی که فهرست کردیم ـ یعنی رفتارها و مهارت‌هایی که می‌خواهیم و انتظار داریم که بچه‌هایمان از خودشان نشان بدهند، از جمله تصمیم‌گیری درست، داشتن تسلط بر جسم، عواطف، و احساسات، همدلی، خودشناسی، و اخلاقیات  وابسته به بخشی از مغزشان است که هنوز کاملاً رشد و تکامل نیافته است. از آن‌جا که مغزِ طبقه‌ی بالایی هنوز در دست ساخت و ساز است، نمی‌تواند مدام در حال انجام وظیفه باشد، بدین معنا که نمی‌تواند به طور دایم با مغزِ طبقه‌ی پایینی یکپارچه باشد و به بهترین وجهِ خودش کار کند.
مرضیه
نکته این است که "تربیت" چنان اهمیتی دارد که (حتی می‌تواند) بر سرشتِ ذاتی و ژنتیکی ما هم اثر بگذارد
فهیمه
"تربیتِ سرزنده و بازی‌گونه‌ی فرزندان" یکی از بهترین روش‌ها برای آماده کردن فرزندانتان جهت برقراری ارتباط و تشویق کردنشان به پیوستن به دیگران است
فهیمه
البته که بچه‌ها به چهارچوب و حد و حدود نیاز دارند و به این‌که پاسخگوی رفتارهایشان باشند؛ اما همچنان که قدرت تسلطتان را حفظ می‌کنید، فراموش نکنید با بچه‌هایتان تفریح و سرگرمی داشته باشید؛ بازی کنید، لطیفه تعریف کنید، سرخوشانه بازی دربیاورید، به چیزهایی که برای آن‌ها مهم است علاقه نشان بدهید. هر قدر آن‌ها از زمانِ بودن با شما و بقیه‌ی افراد خانواده بیشتر لذت ببرند، قدر رابطه‌ها را بیشتر می‌دانند و در آینده به داشتنِ رابطه‌هایی هرچه مثبت‌تر و سالم‌تر با دیگران، تمایل خواهند داشت.
فهیمه
کودکانی که پدر و مادرشان با آن‌ها درباره‌ی تجربه‌های خودشان صحبت می‌کنند، معمولاً (در رویارویی با رویدادهایی مشابه)، می‌توانند تجربه‌های پدر و مادرشان را به یاد بیاورند و از آن‌ها به خوبی استفاده کنند. والدینی که با فرزندانشان درباره‌ی احساسات خودشان صحبت می‌کنند، فرزندانی با هوشِ عاطفی پرورش‌یافته‌تری دارند که می‌توانند از احساسات خودشان، و احساسات دیگران، درک کامل‌تری داشته باشند.
hamideh
. نیمه‌ی راست مغزمان عواطف و احساساتِ ما را، و هر خاطره‌ای که درباره‌ی خودمان داریم را، پردازش می‌کند، اما نیمه‌ی چپ مغزِ ما، آن بخشی است که موجب می‌شود این احساس‌ها و تجدید خاطرات برای ما، معنا پیدا کنند
Mis. Afshar
همین موقعیت‌ها را می‌توان فرصت‌هایی مناسب هم دانست. حتی می‌شود گفت "موهبت"‌ هستند، زیرا "یک لحظه‌ی از سر گذراندن"، "یک لحظه‌ی شکوفا شدن" هم هست. و در چنین لحظه‌هایی است که وظیفه‌ی مهم و هدفمندِ "تربیت فرزند" را می‌توان به انجام رساند.
فاطمه
عامل کلیدی در سلامتی و شادکامی شخص، صَرف کردنِ توجه و محبتِ خود، در جهت خیر رساندن به دیگران است، نه صِرفِ تمرکز کردن بر دغدغه‌های شخصی و مجزای خود، (در حریمی) جدا از دیگران. "من"، با پیوسته و وابسته بودن به "ما" است که به درکی از ارزش و شادی می‌رسد.
Mis. Afshar
عامل کلیدی در سلامتی و شادکامی شخص، صَرف کردنِ توجه و محبتِ خود، در جهت خیر رساندن به دیگران است، نه صِرفِ تمرکز کردن بر دغدغه‌های شخصی و مجزای خود، (در حریمی) جدا از دیگران. "من"، با پیوسته و وابسته بودن به "ما" است که به درکی از ارزش و شادی می‌رسد.
Mis. Afshar
علتش این نیست که پدر و مادرِ خودمان چطور بزرگمان کرده‌اند، یا این‌که خودمان چند کتاب درباره‌ی تربیت فرزندان خوانده‌ایم، بلکه علت واقعی‌اش این است که تجربه‌هایی که خودمان با پدر و مادرمان داشته‌ایم را تا چه حد خوب درک کرده‌ایم و چقدر دلسوز بچه‌هایمان هستیم. همین است که مؤثرتر از هر چیز، بر رابطه‌مان با بچه‌هایمان، و بر میزان شکوفا شدنشان تأثیر می‌گذارد.
یوسفی
اگر داستان زندگی (و گذشته‌مان)، به درستی مرور و به خوبی درک نشود، شاید اکنون دست و پاگیرِمان شود، شاید هم سبب شود بچه‌هایمان را "واکنشی" تربیت کنیم، و همان میراثِ رنج‌آوری را به بچه‌هایمان منتقل کنیم که بر سال‌های کودکی خودمان تأثیر منفی گذاشته است
یوسفی
اگر داستان زندگی (و گذشته‌مان)، به درستی مرور و به خوبی درک نشود، شاید اکنون دست و پاگیرِمان شود، شاید هم سبب شود بچه‌هایمان را "واکنشی" تربیت کنیم، و همان میراثِ رنج‌آوری را به بچه‌هایمان منتقل کنیم که بر سال‌های کودکی خودمان تأثیر منفی گذاشته است
یوسفی
والدین اغلب درباره‌ی جسم فرزندانشان متخصص به حساب می‌آیند؛ می‌دانند دمای بالای ۳۷ درجه‌ی سانتیگراد، تب است. بلدند زخم را تر و تمیز کنند که عفونت نکند. می‌دانند خوردنِ چه غذاهایی قبل از خواب، به احتمال زیاد، باعث بی‌قراری بچه‌ها می‌شود. اما حتی دلسوزترین و کارآزموده‌ترین پدر و مادرها هم، اغلب فاقد اطلاعات پایه‌ای درباره‌ی مغز فرزندشان هستند. عجیب نیست؟
hamideh
شاید وقت‌هایی پیش بیاید که از بچه‌هایمان بخواهیم ماجرا را تعریف کنند، اما آن‌ها دلشان نخواهد این کار را بکنند. ما باید به این خواسته‌شان که میل دارند چطور و چه موقعی حرفشان را بزنند، احترام بگذاریم؛ به ویژه به این سبب که اگر به آن‌ها فشار بیاوریم تا تجربه‌شان را با ما در میان بگذارند، فقط نتیجه‌ی معکوس به بار خواهد آورد.
hamideh
چرا بازگو کردن ماجرا تا این حد کارگر واقع شد؟ اساساً، آنچه داگ انجام داد این بود که به دخترش کمک کند مغز چپ و راستش را با هم همراه کند، به این ترتیب، بلّا می توانست (واقعیتِ) ماجرایی را که اتفاق افتاده بوده، درک کند.
hamideh
یکی از بهترین راه‌ها، برای به قوام رساندنِ این گونه از یکپارچگی، این است که به فرزندمان کمک کنیم، تا ماجرای آن تجربه‌ی ترسناک یا دردناک را بازگو کند.
hamideh
یکی از رویدادهای غیرمترقبه‌ای که بنیاد علوم اعصاب را از اساس لرزانده است، کشف این حقیقت است که مغز به واقع "شکل‌پذیر" یا "قالب‌پذیر" است. این بدان معناست که برخلافِ آنچه قبلاً تصور می‌کردیم، که تغییر مغز، فقط مختص زمان کودکی است، ساختار مادی مغزِ (ما) در کل طولِ زندگی‌مان تغییر می‌پذیرد.
hamideh
سمت چپ مغزتان به شما کمک می‌کند تفکر منطقی داشته باشید و افکار را، به شکل جمله‌ها، سازماندهی کنید، و بخش راست مغزتان به شما کمک می‌کند عواطف و احساسات را تجربه کنید و نشانه‌های غیرکلامی را درک و تعبیر کنید.
hamideh
کلید "شکوفا شدن" این است که به این بخش‌های (گوناگون) مغز کمک کنیم تا به خوبی با یکدیگر همکاری کنند. "یکپارچگی"، به بخش‌های متمایز مغز کمک می‌کند، تا با همراهی هم، به صورت یک "واحد" عمل کنند.
hamideh
نکته‌ی مهم این است که رفته‌رفته داستان زندگی‌تان را برای خودتان روشن کنید، زیرا از طریق نورون‌های آینه‌ای و حافظه‌ی ناآشکار، مشی عاطفی ـ احساسی‌مان را مستقیماً به بچه‌هایمان منتقل می‌کنیم؛ خوب یا بد. دانستن این نکته که هر تجربه‌ای که ما می‌کنیم بر بچه‌هایمان و مسیر زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد، خودش بینشی است مفید و مؤثر، که می‌تواند انگیزه‌ای شود تا سفری را برای درک کردن داستان زندگی خودمان، آغاز کنیم و ادامه بدهیم؛ چه لذت‌هایش را و چه اَلَم‌هایش را. آن وقت است که می‌توانیم، با پیام‌های ناگفته‌ی بچه‌هایمان و با نیازهایشان، هم‌نوا شویم، وابستگی‌مان به هم، با آرامش خاطر همراه شود، و پیوند میانمان استوار شود و سودبخش.
یوسفی
با جریان رودخانه همراه شوید: مسیرتان را در آب‌های میان دو کناره‌ی "آشوب" و "سخت‌گیری"، به جلو برانید
سادات
کودکانی کمرو که والدینشان، حمایتگرانه، امکان کاوش در دنیای پیرامون را برایشان فراهم می‌آورند، معمولاً رفتارهای خجولانه‌ی خود را کنار می‌گذارند، در حالی که کودکانی که به شکلی افراطی حمایت می‌شوند، یا (برعکس)، بی‌هیچ حمایتِ عاطفی، به سوی تجربه‌های اضطراب‌آور رانده می‌شوند، معمولاً همچنان خجالتی باقی می‌مانند.
شیما تبرته فراهانی
مغز یک فرد، تا پیش از اواسط دهه‌ی سوم زندگی (بین بیست تا سی سالگی)، (هنوز) کاملاً تکامل‌یافته در نظر گرفته نمی‌شود.
شیما تبرته فراهانی

حجم

۵٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۵٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان