«وای پسر. پس توی دردسر افتادی.»
Alaa
خانم گورف بدجنسترین معلمی بود که میرون تا به حال داشت. او قبل از خانم جولز معلم طبقهی سیام بود. اما هیچکس باور نمیکرد که خانم گورف واقعاً از مدرسه رفته باشد. همه میگفتند او یک جایی توی مدرسه قایم شده است.
samin
توی کلهی خانم جولز پر از حلیمه!
و از توی گوشهاش میریزه بیرون.
حسام راموز
لوئیز گفت: «سلام دکتر خوشحال.»
لوئیز به دیجی میگفت: «دکتر خوشحال» چون همیشه لبخند میزد.
اما حالا لبخندش وارونه شده بود. او سرش را بالا آورد و به لوئیز نگاه کرد.
لوئیز تاحالا قیافهای به این ناراحتی ندیده بود. پرسید: «چی شده؟»
دیجی سرش را تکان داد. بعد دوباره سرش را پایین انداخت و با ناراحتی به راهش ادامه داد.
لوئیز گریهاش گرفت.
Book worm
خانم جولز مثل یک اسب آبی، چاقه!
(و بوی همونا رو میده.)
حسام راموز