بریدههایی از کتاب صائب تبریزی
۴٫۵
(۱۱۲)
ما را به کوچهٔ غلط انداختن چرا؟
امیری حسین
طفل میگرید چون راه خانه را گم میکند
چون نگریم من که صاحب خانه را گم کردهام؟
سپهر
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
بیسیمچی
دشمن خانگی از خصم برونی بترست
Davood
ز طوفان حوادث عاشقان را نیست پروایی
نیندیشد نهنگ پر دل از آشفتن دریا
Harmony
یک ذره وفا را به دوعالم نفروشیم
هرچند درین عهد خریدار ندارد
maryam_z
هر که را دیدیم در عالم گرفتار خودست
ツAlirezaツ
چرا خورم غم دنیا به این دو روزه اقامت؟
ᶜʳᶻ
از قید خط و زلف امید نجات هست
بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم
اِیْ اِچْ|
ساده لوحان غافلند از الفت بیجای هم
می نهند از دوستی زنجیرها بر پای هم
Harmony
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان
باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود
آیلین :):
چون وانمیکنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
ahmad
صحبت مردم افسرده سکون می آرد
آوای دوست
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
Harmony
چشم ترا به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کوته کن این بهانه دنباله دار را!
بیسیمچی
در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند
شانه نتواند گشودن طرهٔ شمشاد را
هانی
ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
علیرضا گلرنگیان
چشم مخمور ترا حاجت می نوشی نیست
سرمه در چشم کم از داروی بیهوشی نیست
آوای دوست
شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
هُـــو
شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم
کنند دست یکی در گره گشایی هم
بیسیمچی
عالم پرست از تو و خالی است جای تو
یك رهگذر
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
میم نون...!
در بهاران مست و در فصل خزان دیوانه شو
اِیْ اِچْ|
آه اگر این حرف در بزم شهیدان بگذرد
اِیْ اِچْ|
من از همواری این خلق ناهموار میترسم
کاربر
ناله ما حلقه در گوش اجابت می کشد
اِیْ اِچْ|
میان خوف و رجا حالتی است عارف را
که خنده در دهن و گریه درگلو دارد
ali
دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است
که اگر بازستانند، دو چندان گردد!
ehsan
در خانهایم و رنج سفر میبریم ما
بیسیمچی
طومار صبر من به نهایت رسیده است
اِیْ اِچْ|
حجم
۳٫۰ مگابایت
حجم
۳٫۰ مگابایت
قیمت:
رایگان