
بریدههایی از کتاب ابوسعید ابوالخیر
۴٫۴
(۷۵)
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
f@t€m€h
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
بیسیمچی
گر با دگران به ز منی وای بمن
ور با همه کس همچو منی وای همه
بیسیمچی
با علم اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان ترا میسر گردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق بر گردد
بیسیمچی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
مادربزرگ💝
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب
✿↝...برکت...↜✿
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
مهسا🍃
نیش و دم مار و دم کژدم بستن
بتوان نتوان دهان مردم بستن
بیسیمچی
از مردم صدرنگ سیه پوشی به
وز خلق فرومایه فراموشی به
Harmony
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
Ali
القصه حدیث مطلق از من بشنو
هر چیز که در جستن آنی آنی
بیسیمچی
خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش
بیسیمچی
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
اِیْ اِچْ|
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
بیسیمچی
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی
گه فصل خزان و گه بهار آوردی
مردان جهان را همه بردی به زمین
نامردان را بروی کار آوردی
بیسیمچی
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
مهدی فیروزان
در دیده بجای خواب آبست مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا
Harmony
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
بیسیمچی
شرمنده شوم اگر بپرسی عملم
یا اکرماکرمین بیامرز و مپرس
بیسیمچی
رباعی شمارهٔ ۴۷۰
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
:)
دیوانه دل کسیست کین عادت اوست
کو دشمن جان خویش میدارد دوست
Mithrandir
هر کس به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
بیسیمچی
میدان فراخ و مرد میدانی نی
مردان جهان چنانکه میدانی نی
در ظاهرشان به اولیا میمانند
در باطنشان بوی مسلمانی نی
بیسیمچی
آنم که توام ز خاک برداشتهای
نقشم به مراد خویش بنگاشتهای
کارم چو بدست خویش بگذاشتهای
میرویم از آنسان که توام کاشتهای
F.m
آلودهٔ دنیا جگرش ریش ترست
آسودهترست هر که درویش ترست
هر خر که برو زنگی و زنجیری هست
چون به نگری بار برو بیش ترست
بیسیمچی
ای شاه ولایت دو عالم مددی
بر عجز و پریشانی حالم مددی
ای شیر خدا زود به فریادم رس
جز حضرت تو پیش که نالم مددی
بیسیمچی
مردم گویند بهشت خواهی یا دوست
ای بیخبران بهشت با دوست نکوست
Mithrandir
تو جان منی وداع جان آسان نیست
golab
گر طالب راه حق شوی ره پیداست
Mithrandir
تا در نظر خلق نگردی کافر
در مذهب عاشقان مسلمان نشوی
بیسیمچی
حجم
۴۰۲٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۰۰ صفحه
حجم
۴۰۲٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۰۰ صفحه
قیمت:
رایگان