
بریدههایی از کتاب شقایقانگی
۴٫۲
(۱۹)
بسوزم جان و جانانِ «کسی با من نمیماند»
آســاره
بی مکانی زیباست، تو فقط بامن باش
تو فقط زیبایی، جز تو هر زیبایی
تا زمانی زیباست، تو فقط با من باش
کو دلم، من به دلم، تو کجا، دل با من
بی نشانی زیباست، تو فقط با من باش
جانعزیز است ولی جان سپردن به رَهِ
یارِ جانی زیباست، تو فقط با من باش
ساربانِ دلِ من، هر کجا محمل را
مینشانی زیباست، تو فقط با من باش
-حـنین-
دود تو بر چشم ما و هرم تو با دیگران
سهم من تاریکی از چشم سیاه و مست تو
می تو با دیگر کسان خوردی و با ما سر گران
نوبهارم را تو با خود از بر من می بری
بعد تو پاییز باشم از پس صدها خزان
چون دلارامی و جانت رقص آتش می کند؟
من تنی خاموش دارم سینه ای آتش فشان
آســاره
به لبانم تبسمی زِ روی ناچاری
به زبانم تکلمی زِ عشقِ انکاری
-حـنین-
که با این قد کوتاهم تورا آرام میدارم
چو آتش زیر خاکستر مرا اندازی اما تا
شوی از دیده ام پنهان کماکان دان که بیدارم
آســاره
کاش چندی که به آیینه تو دستت نرسد!
تا بفهمی که ز تو دورشدن یعنی چه
ᶜʳᶻ
هر که شادی جوید، با تو اما حتی
غم بسانی زیباست، تو فقط با من باش
می روی می آیی، انتظارت با من
چون نمانی زیباست، تو فقط بامن باش
-حـنین-
رفتم و "من" جا ماند، بازگشتم "تو" نبود
-Dny.͜.
هر که دیدم این به من اجبار کرد
بر فراموشیِ تو اصرار کرد
مانده ام تک عاشقی در این جهان
هر که دیدم عشق را انکار کرد
-حـنین-
دروغانه ترینه کذب تاریخ است... "من خوبم"
ᶜʳᶻ
نمی رفتی اگر آگاه بودی
همان قلبی که می بردیست، رفتن
بهارِ آمدن را یاد دارم
چه فصلِ خامُش و زردیست، رفتن
بدان آری که پاییز و خزانِ
بهاری را که آوردیست، رفتن
آســاره
من بیخبر بودم همین اوج گناهه
پناه
اولین جمله ام به او این شد:
"که ببخشم که دیر آمده ام"
هردو چشمش چقدر بی تاب و...
انتظارش چقدر زیبا بود
نویسندهکوچك.
بیا ببین کسی رو که کسی به دادش نمیاد
اونقدر یادت میکنه خودش رو یادش نمیاد
حتی نمیتونم بگم اینهمه حرف دیگه بسه
حتی دروغات واسه من یه آیه ی مقدسه
_SOMEONE_
تو پاداش کدامین کار من هستی نمی دانم
به قدری تا که باشم بر تو لایق دوستت دارم
در این جا زندگانی باید و من زندگی خواهم
ولی تا هست در اینجا شقایق... دوستت دارم
مادربزرگ💝
دوستانم که دوستشان دارم،
تئو:)
بس صبر پیشه کردم بر هر جفا ز سویت
از این شکیب بودن حیرت نموده ایوب!
بودنی بی معنا درسرای هیچیست
زندگانی بی عشق مردنِ تدریجیست
-حـنین-
همین اندازه میدانم که اکنون زنده ام، خوبم!
من امشب زنده میمانم!
سایهیِمیر :)! دنیایِفکرِمیر:)
بس صبر پیشه کردم بر هر جفا ز سویت
از این شکیب بودن حیرت نموده ایوب!
S
یه عطر از جنس تنهاییم،
یاش
می میرم نمی میرم نمی میرم ولی هر دفعه اش کذب بزرگی بود... "من خوبم"
°hengameh|آگرین°
تو فقط بامن باش
پناه
چو بشکنی دل مرا، نه از تو من، به زیر لب
باز گلایه هایی از رسم زمانه میکنم
°hengameh|آگرین°
این روزها تو ندانی، که به ظاهر چه میکنم
با این دلِ شکستهی شاعر چه میکنم
S
جان یابم از نفیرت، نا مهربانِ محبوب
همچون شمیم یوسف بر چشم های یعقوب
S
یقینم آمده بر دار هم من زنده میمانم، در این احوال هم خوبم!
من امشب زنده میمانم!
بر این جانِ "وفادارم" تو میبخشی یقیناً این همه "سگجانی" من را،
نمیمیرم ولی امشب به پایت نه، برایت پیر خواهم شد،
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
غرورم نذاشت این منم ما بشه
میدونم که تنهایی تاوانشه
تو مغرور ومن از تو مغرور تر
تو هر لحظه میشی ازم دورتر
اگه این غرور و یه روز بشکنی
میبینی که کل جهان منی
_SOMEONE_
امروز دیدم آنکه چشمانش غزل میدوخت
آن را که از خورشید چشمش صد غزل میسوخت
امروز خیره در دو چشمم عشق را انکار...
آن کس که بر من راه و رسم عاشقی آموخت
امروز از خاکسترم افسونگر آتش
با وردهایش شعله های بی مثال افروخت
امروز دیدم با دو چشمانم که حتی عشق
این عاشقی ها را به نقد زندگی بفروخت
ᶜʳᶻ
در این جا زندگانی باید و من زندگی خواهم
ولی تا هست در اینجا شقایق... دوستت دارم
مادربزرگ💝
رفتم و "من" جا ماند، بازگشتم "تو" نبود
یاش
حجم
۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
قیمت:
رایگان