بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شعرهای در ستایش مادر | طاقچه
تصویر جلد کتاب شعرهای در ستایش مادر

بریده‌هایی از کتاب شعرهای در ستایش مادر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۶ رأی
۵٫۰
(۶)
دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت
مادربزرگ علی💝
تا هستم و هست دارمش دوست
سیّد جواد
مادر در انتظار ظهور است و بخششی که نازل خواهد شد ...
مادربزرگ علی💝
حرمت مادری از یاد ببرد خیره از باده و دیوانه زبنگ رفت و مادر را افکند به خاک سینه بدرید و دل آورد به چنگ قصد سرمنزل معشوق نمود دل مادر به کفش چون نارنگ از قضا خورد دم در به زمین و اندکی سوده شد او را آرنگ وان دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بی‌فرهنگ از زمین باز چو برخاست نمود پی‌برداشتن آن آهنگ دید کز آن دل آغشته به خون آید آهسته برون این آهنگ: آه دست پسرم یافت خراش وای پای پسرم خورد به سنگ
مادربزرگ علی💝
آنجهان راگفتم می‌توانی آیا لحظه‌یی دامن مادر باشی مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی گفت نی نی هرگز من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم آنچه در سینهٔ مادر بود آن کم دارم
sadeghi
"مادر، ای مادر خوب این چه روحی است عظیم؟ وین چه عشقی است بزرگ؟ که پس از مرگ نگیری آرام؟ تن بیجان تو، در سینه خاک به نهالی که در این غمکده تنها ماندست باز جان میبخشد! قطره خونی که بجا مانده در آن پیکر سرد سرو را تاب و توان می‌بخشد!
sadeghi
این عکس ظریف روی دیوار، تصویر شباب و مستی اوست وان چوب قشنگ گاهواره، امروز عصای دستی اوست از خویش به دیگران رسیدن، کاری ز خداپرستی اوست شد پیر و مرا نمود برنا، پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست مادر
مادربزرگ علی💝
با این همه هم نگاه می‌دار حق دل جانفشان مادر با غصهٔ دشمنان همی ساز بهر دل مهربان مادر می‌ترس که آن زمان درآید کارند به سر زمان مادر
Haniyeh amini😄
آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
sadeghi
که فرزند بد گر شود نره‌شیر به خون پدر هم نباشد دلیر مگر در نهانش سخن دیگرست پژوهنده را راز با مادرست
سیّد جواد
جوانی سر از رأی مادر بتافت دل دردمندش به آذر بتافت چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد نه در مهد نیروی حالت نبود مگس راندن از خود مجالت نبود؟ تو آنی کزان یک مگس رنجه‌ای که امروز سالار و سرپنجه‌ای به حالی شوی باز در قعر گور که نتوانی از خویشتن دفع مور دگر دیده چون برفروزد چراغ چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟ چه پوشیده چشمی ببینی که راه نداند همی وقت رفتن زچاه تو گر شکر کردی که با دیده‌ای وگرنه تو هم چشم پوشیده‌ای
سیّد جواد

حجم

۲۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

حجم

۲۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان