بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حماسه گیلگمش | طاقچه
تصویر جلد کتاب حماسه گیلگمش

بریده‌هایی از کتاب حماسه گیلگمش

انتشارات:نشر هیرمند
امتیاز:
۴.۳از ۲۰ رأی
۴٫۳
(۲۰)
من از شکست در میدان نبرد واهمه داشتم، اما کسی که در نبرد جان می‌سپارد، نیکبخت است. چون من می‌بایست در شرمساری بمیرم.
پیمان
نماد زندگی تنها سنجاقک ماده‌ای است که تخم می‌پراکند و نظاره‌گر خورشید پرشکوه است. از روزگاران کهن تاکنون زندگی، جاوید نبوده است. ببین، خفتگان و مردگان چه‌سان به یک‌دیگر می‌مانند. خفتگان چون مردگانِ نقاب بر چهره‌اند. وقتی تقدیر به انجام می‌رسد، چه فرقی است بین خداوندگار و بنده؟
Farbod
اموالت را به دور افکن، زندگی را حفظ کن. اموال جهان را پدیدهٔ تحقیر بنگر و روح خود را زنده نگاهدار. به تو می‌گویم، خانه‌ات را از هم بگسل و قایقی بنا کن. ابعاد کشتی که تو باید بسازی این است بگذار دکل اصلی آن برابر درازای آن باشد. سقف عرشه را چون طاقی که مغاکی عمیق را دربر می‌گیرد بساز. سپس نطفه تمام آفریدگان زنده را با خویش به درون کشتی ببر.»
Hanieh Sadat Shobeiri
او گفت: «گیل‌گمش این‌سان شتابناک به کجا می‌روی؟ تو هیچ‌گاه آن زندگی را که در جست‌وجویش هستی نخواهی یافت، وقتی خدایان انسان را آفریدند، مرگ را قسمت او قرار دادند، اما زندگی را برای خود نگاه داشتند. لیکن تو گیل‌گمش، اندرون خود را از طعام نیکو آکنده ساز، شب و روز، روز و شب در پایکوبی باش، شادمانی و جشن و طرب را پیشه کن. پوشاک نو به تن کن. در آب تن را بشوی، به کودک خردسالی که دست‌هایت را گرفته است مهر بورز و همسرت را در آغوش خویش شادمان ساز. چون این نیز قسمت انسان است.»
مهراد حسن پور
وقتی لیارد شروع به حفاری در نینوا کرد امیدوار به یافتن معدودی از نسخ بود، اما درواقع کتابخانه‌ای مدفون‌شده و ادبیاتی گمشده را کشف کرد که بسیار بیش از انتظارش بود.
Hanieh Sadat Shobeiri
گیل‌گمش پس از سرگردانی در بیابان و زندگی چون یک شکارچی فقیر و پوشیدن پوست جانوران به گذرگاه‌هایی در کوهستان می‌رسد و در آن‌جا با شیرهایی روبه‌رو می‌شود که زیر نور ماه به بازی مشغولند و آن‌ها را می‌کشد. این بخش داستان که عمداً آورده شده، احتمالاً اهمیتی داشته است که امروزه ما آن را درک نمی‌کنیم. چون در بسیاری از مُهرها تصویری را که عموماً گمان می‌رود گیل‌گمش باشد در نبرد با شیرها می‌بینیم.
Hanieh Sadat Shobeiri
گیل‌گمش پادشاه، با سایر انسان‌ها فرقی ندارد. تنها پس از بازگشت مار به آبگیر است که او به پوچی تلاش‌هایش برای رسیدن به چیزی که قادر به حفظ آن نیست، پی می‌برد. چنان‌که سیدوری گفته بود: «جست‌وجوی باد.» جست‌وجو به پایان می‌رسد و کاری جز بازگشت به خانه نمی‌ماند.
Hanieh Sadat Shobeiri
در فوریهٔ ۲۰۰۴، از روی حماسهٔ گیل‌گمش، فیلمی به کارگردانی راجر کریستین و بازیگری عمر شریف و پیتر اوتول تهیه شده است
Hanieh Sadat Shobeiri
نسخهٔ نهایی و کامل‌ترین ویرایش موجود مربوط به سدهٔ هفتم پیش از میلاد و کار آشور بنی‌پال، دوستدار و گردآورندهٔ آثار دنیای کهن و آخرین پادشاه امپراتوری آشور است. آشور بنی‌پال، سرداری مخوف و غارتگر مصر و شوش بود. اما درعین‌حال، کتابخانهٔ باارزشی از آثار تاریخی عصر خود، سرودهای روحانی، اشعار، متون علمی و مذهبی بسیار کهن‌تر گرد آورد.
Hanieh Sadat Shobeiri
Endymion: در افسانه‌های یونانی جوان زیبایی در کوه لاتموس در کاریا که سلنه (ماه) عشق او بود. زئوس او را عمر جاودانی و خواب ابدی عطا کرد. به قولی دیگر سلنه او را به خواب فروبرد تا دیدار شبانه‌اش از او قرین آرامش باشد.
Hanieh Sadat Shobeiri
سپس زانو زدم، بر زمین نشستم و گریستم. اشک بر چهره‌ام جاری شد. چرا که در هر سو آب بی‌حاصل بود. به عبث در جست‌وجوی زمین نگریستم. لیکن چهارده فرسنگ آن سوتر کوهی نمایان شد و در آن‌جا کشتی پهلو گرفت روی کوه نیصیر کشتی ثابت ماند.
Hanieh Sadat Shobeiri
کامل‌ترین نسخه در زبان آشوری است. ابتدا روی دوازده لوحه شش سطری نوشته شده و هر لوحه تقریباً مشتمل بر صد خط بود. پاره‌هایی از دوازده، لوحه هنوز موجودند، تقریبا همگی متعلق به کتابخانه پادشاهی نینوا هستند و قدمت آن‌ها به سده هفتم پیش از میلاد می‌رسد.
Hanieh Sadat Shobeiri
گیل‌گمش گفت: «هنوز آن زمان فرانرسیده تا برایم قربانی و فدیه تقدیم کنند، تابوت مرگ روان نخواهد شد و پارچهٔ سه‌لا برای کفن من نخواهند برید. هنوز زمان آن فرانرسیده تا امت من اندوهگین شوند یا تودهٔ هیزم در خانه‌ام افروخته گردد و مسکنم را در آتش بسوزانند.
ar_man
هفت شبانه‌روز بر او گریستم تا بدنش کرم گذاشت. سرانجام برادرم مرا از مرگ در هراس افکنده است. سرانجام برادرم مرا آواره بیابان کرده است. سرنوشت او را برنمی‌تابم. چه‌گونه می‌توانم خاموش باشم. چه‌گونه می‌توانم آرام گیرم؟ او خاکستر شده است و من نیز خواهم مرد و تا ابد در خاک جای خواهم‌گرفت.
ar_man
«گیل‌گمش این‌سان شتابناک به کجا می‌روی؟ تو هیچ‌گاه آن زندگی را که در جست‌وجویش هستی نخواهی یافت، وقتی خدایان انسان را آفریدند، مرگ را قسمت او قرار دادند، اما زندگی را برای خود نگاه داشتند. لیکن تو گیل‌گمش، اندرون خود را از طعام نیکو آکنده ساز، شب و روز، روز و شب در پایکوبی باش، شادمانی و جشن و طرب را پیشه کن. پوشاک نو به تن کن. در آب تن را بشوی، به کودک خردسالی که دست‌هایت را گرفته است مهر بورز و همسرت را در آغوش خویش شادمان ساز. چون این نیز قسمت انسان است.»
ar_man
گفت: «زندگی جاویدی در میان نیست. آیا خانه می‌سازیم تا همیشه در آن زندگی کنیم؟ آیا برادران، میراثی را که تقسیم می‌کنند تا ابد نزد خود خواهند داشت؟ آیا طوفان رودخانه برجا می‌ماند؟ نماد زندگی تنها سنجاقک ماده‌ای است که تخم می‌پراکند و نظاره‌گر خورشید پرشکوه است. از روزگاران کهن تاکنون زندگی، جاوید نبوده است. ببین، خفتگان و مردگان چه‌سان به یک‌دیگر می‌مانند. خفتگان چون مردگانِ نقاب بر چهره‌اند. وقتی تقدیر به انجام می‌رسد، چه فرقی است بین خداوندگار و بنده؟ وقتی اننوناکی، داوران و مامتون (مادر سرنوشت‌ها) گرد آمدند، با یک‌دیگر تقدیر انسان‌ها را معین کردند. مرگ و زندگی را برقرار داشتند، لیکن روز مرگ را آشکار نساختند.
ar_man
از روزگاران کهن تاکنون زندگی، جاوید نبوده است. ببین، خفتگان و مردگان چه‌سان به یک‌دیگر می‌مانند.
m.yoosef
چه‌گونه می‌توانم آن زندگی را که می‌جویم، بیابم؟ اوتناپیشتیم گفت: «زندگی جاویدی در میان نیست.
m.yoosef
«فهرست پادشاهان» شبه‌تاریخی سومری که احتمالاً در انتهای هزارهٔ سوم نوشته شده است، نشان می‌دهد که شهر کیش نخستین شهری بود که پس از توفان نوح توانست کسب تفوق کند. اما پس از مدتی اوروک، کیش را مغلوب کرد و برتری را از آن خود نمود. این دو استان رقبای دیرینه بودند.
Ilgar
«گیل‌گمش، فرمانروای اوروک، پهلوانی جابر و زورگو بود که جنبهٔ خدایی وجودش از مادرش (نین سون) و جنبهٔ زمینی وجودش از روحانی کولاب ناشی می‌شد.
ar_man
«گیل‌گمش وارد خانهٔ اجتماعات مردم شده است. همه با صدای طبل‌ها گرد آمده‌اند تا عروسی برگزینند. اما گیل‌گمش آنان را به تمسخر گرفته است. او در اوروک اعمال شگفتی انجام می‌دهد. او می‌خواهد اولین همراه عروس باشد. مرتبهٔ نخست از آن او باشد و شوهر به دنبال وی بیاید. چون این قاعده‌ای است که توسط خدایان از زمان بریدن بند ناف مقرر شده است. اما اینک که طبل‌ها به نشانهٔ گزینش عروس نواخته می‌شوند شهر در آه و ناله است.
ar_man
«معنای خواب این است، پدر خدایان به تو فرمانروایی داده است و تقدیر این است. زندگی جاوید تقدیر تو نیست. از این بابت غمی بدل راه مده، اندوهگین و دژم مباش. او به تو توانایی بست و گسست امور داده است تا ظلمت و نور بشریت باشی. او تو را به‌گونه‌ای بی‌همتا بر مردم چیره ساخته و در نبردی که هیچ فراری از آن جان به در نخواهد برد، در تاراج و تهاجمی که راه بازگشت ندارد، پیروزی بخشیده است. اما از قدرت خود به ناروا بهره مگیر، با خدمتکارانت در قصر به داد رفتار کن و در پیشگاه شمش عادل باش.»
ar_man
این‌جا شهری است که انسان در آن با دلی پردرد جان می‌سپارد. انسان با اندوهی که در دل او لانه گزیده هلاک می‌شود. من بر فراز بارو نگریستم و اجسادی را دیدم که در رودخانه شناور بودند و این بهرهٔ من نیز خواهد بود. به‌راستی می‌دانم که چنین است. چون بلندترین مردان نیز به آسمان راهی ندارد و بزرگ‌ترین آنان را یارای مقابله با زمین نیست.
ar_man
«به نام زندگی مادرم نین‌سون، کسی که از او زاده‌ام، به نام زندگی پدرم لوگول‌باندای ملکوت، بگذار زنده بمانم تا مایهٔ شگفت مادرم باشم: به‌سان وقتی که مرا در آغوش خود می‌پرورد.» بار دیگر گفت: «به نام زندگی مادرم نین‌سون که مرا به دنیا آورد و به نام زندگی پدرم لوگول‌باندای ملکوت، تا زمانی که با این مرد مبارزه نکرده‌ایم ـ اگر مرد باشد، یا این خدا ـ اگر خدا باشد، از راهی که به‌سوی کشور زندگی طی می‌کنم به شهر خود برنخواهم گشت.»
ar_man
جدا از موضوع گیل‌گمش، دو شعر سومری (طبق معمول ناقص) برجا مانده‌اند که دربارهٔ فردی هستند به نام اِن‌مرکار که پیش از گیل‌گمش، صاحب تاج و تخت اوروک بود. در فهرست پادشاهان سومری او دومین کسی است که پس از سیل حکومت کرد. در اشعار، ان‌مرکار در معارضه با خداوندگار استان دیگری به نام آراتا که در شرق سرزمین‌های مرتفع پارس واقع است، توصیف می‌شود. دلیل نزاع مسائل تجاری است و به نظر می‌رسد دربارهٔ معامله‌های پایاپای غلهٔ اوروک با فلزات قیمتی، طلا، نقره و سنگ لاجورد و احتمالاً سنگ‌های ساختمانی از آراتا باشد.
ar_man
پروفسور کرامر مترجم مضامین شعری سومری، خلق این اثر را مربوط به دوره پیش ادبی «عصر قهرمانی» می‌داند: وقتی که جمعی از جنگجویان که به گمان وی سومری بودند، به فاصله کوتاهی پس از هزاره سوم وارد بین‌النهرین شدند. به عقیده وی آن‌ها در آن محل، در میان دره‌هایی که رودهای بزرگ را پدید آورده بود، تمدن برتر و دارای ساکنان دایمی آن‌جا را (که بی‌سواد بودند و تنها چیزی که از آنان می‌شناسیم سفالگری‌های زیبا و کلبه‌های نئین و خانه‌های ساخته از آجر پخته در آفتاب است) به میراث بردند و بر باد دادند.
ar_man
آداپا داستان کنایه‌آمیز کوتاهی است دربارهٔ فرصت‌های ازدست‌رفته و دارای آن ابهام غریبی است که در بینش بابلیان، مشخصهٔ برخورد خدایان با انسان بوده و از عیار و روح اثر گیل‌گمش بسیار دور است.
ar_man
از طریق مجموعهٔ اشعاری که پیرامون شخصیت گیل‌گمش سروده‌اند، ما به میان آن عصر بازمی‌گردیم. این اشعار در ادبیات جهانی مقام ویژه‌ای دارند؛ هم ازآن‌رو که مربوط به هزاروپانصد سال قبل از زمان حماسهٔ هومر هستند و هم به دلیل کیفیت و درونمایهٔ داستانی که بازمی‌گویند. این حماسه آمیزه‌ای از ماجراجویی، اخلاق و تراژدی محض است.
همچنان خواهم خواند...
خدایان، از آن‌جا که نامیرا هستند، نمی‌توانند تراژیک باشند. اگر گیل‌گمش نخستین قهرمان انسانی نباشد، نخستین قهرمان تراژیکی است که ما تاکنون شناخته‌ایم. او درعین‌حال، برای‌مان بسیار مایهٔ همدلی بوده و نمونه‌ترین فردی است که در جست‌وجوی زندگی و ادراک بر آمد و چنین جست‌وجویی، ناگزیر سرانجامی تراژیک در پی دارد
همچنان خواهم خواند...
حماسهٔ گیل‌گمش می‌بایست در هزارهٔ دوم پیش از میلاد، بسیار معروف بوده باشد. چرا که شرحی از آن در بایگانی پایتخت امپراتوری هیتی در بُغازکوی آناتولی به زبان اکدی سامی، یافت شده است و آن را به زبان‌های هند و اروپایی هیتی و هوریانی نیز ترجمه کرده‌اند
همچنان خواهم خواند...

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان