بریدههایی از کتاب مانستر
۳٫۹
(۳۲)
اگه چیز خوبی برای گفتن نداری، پس هیچی نگو.
odika
محض اطلاعت، من غرغرو نیستم. مردها نمیتونن غرغرو باشن. از نظر ژنتیکی غیرممکنه.
bilijacks
«تبتیها از فروش یتیهای جوان به عنوان حیوان خونگی پول خوبی درمییارن. بعد اونها بزرگ میشن و قبل اینکه بفهمی، چند تا از اون عوضیها اونها رو مییارن و توی قسمتهای عجیب غریب شهر ول میکنن.»
جودی اخم کرد. «کار کثیفیه.»
ـ کاری نمیشه کرد. مردم آشغالن.
ن. عادل
بزرگ، سفید و پشمالو بود و داشت تمام بستنیهای داخل فریزر را میخورد.
سپیده
تو میدونی چه چیزی بشریت رو از دیگر حیوانات این دنیا جدا میکنه؟ توانایی ساخت ابزار یا زبانهای پیچیده یا هیچکدوم از این چرندیاتی که به خودتون میگید نیست. نه، انسانها در این دنیا خاص هستند، چون تنها مخلوقاتی هستن که میتونن خودشون رو بدبخت کنن.
✓
ـ کارما، آره؟
ـ کارما فقط یه ساختار فلسفیه، یه تئوری پاداشمجازات نسبتاً سادهانگارانهست که ادراک خودمحورانهٔ شما از جهان رو راضی نگه میداره.
✓
«انسان خوب بودن، بیشتر از فقط انسان بد نبودنه.»
odika
چیزهای بسیار بیشتری از آنچه شما در حکمت خود، رؤیای آن را میبینید در آسمان و زمین وجود دارد.
ـ هان؟
ـ جملهٔ شکسپیره.
Hana
شما اونقدر خودتون رو درگیر فکر کردن دربارهٔ خوشبختی میکنید و اونقدر عقدهٔ پیدا کردن اون رو دارید و از خودتون میپرسید چرا خوشبختی، در مکانی که شما میخواید نیست که کاملاً اصل موضوع رو فراموش میکنید. دیگر مخلوقات این جهان به دنبال خوشبختی نمیگردن. اونها حتی انتظار هم ندارن که خوشبخت بشن. اونها فقط میخوان باشن و این براشون کافیه.»
بلاتریکس لسترنج
موبایل رو اختراع و برنامههای تلویزیونی زنده رو خلق کرد. فقط برای یه هدف: از پیشرفت زندگی در جهان جلوگیری کنه.
odika
دیو گفت: «فکر کنم ازت خواستم بستنیها رو بچینی.»
جودی گفت: «احتیاجی نیست، یتی داره همهشون رو میخوره.»
دیو سرش را بلند کرد: «چی؟»
ـ شاید هم همه رو نخورده باشه، مثل اینکه وانیلی دوست نداره.
سپیده
هیچوقت تقصیر تو نیست. شما موجودات فانی مقدس همیشه دیگران رو برای گندکاریهاتون مقصر میدونید.
bilijacks
کارما فقط یه ساختار فلسفیه، یه تئوری پاداشمجازات نسبتاً سادهانگارانهست که ادراک خودمحورانهٔ شما از جهان رو راضی نگه میداره.
zrahdr
لوتوس پرسید: «تو میدونی چه چیزی بشریت رو از دیگر حیوانات این دنیا جدا میکنه؟ توانایی ساخت ابزار یا زبانهای پیچیده یا هیچکدوم از این چرندیاتی که به خودتون میگید نیست. نه، انسانها در این دنیا خاص هستند، چون تنها مخلوقاتی هستن که میتونن خودشون رو بدبخت کنن.
بلاتریکس لسترنج
«اون یتیه. همون خرس بزرگ پشمالو که تو هیمالیا زندگی میکنه. فقط اینکه الان توی فریزر ماست و داره بستنی میخوره.»
سپیده
شیاطین مانند انسانها انواع مختلف داشتند. اگرچه تمام آنها شیطانصفت، خودخواه یا در بهترین حالت روی اعصاب بودند، ولی همسان نبودند. لیز در ظاهر خونگرم، باهوش و دوست داشتنی بود. او همچنین، نیمهساکابس بود که هیکل خوشتراشش این را نشان میداد. داشتن یک دوست ساکابس مزیتهای بسیاری داشت. پختوپز میکرد. تمیز میکرد. همچنین در سازمان مرکزِ گناه کار میکرد و درآمدش از مانستر بیشتر بود، و هیچوقت به خاطر اینکه مانستر زیادی بازیهای رایانهای بازی میکرد، غر نمیزد.
بلاتریکس لسترنج
. لیز به مانستر صدمه نزده بود. او هیچوقت این کار را نمیکرد، هرچند به راحتی میتوانست او را بکشد. لیز به شیوهٔ خودش عاشق مانستر بود و مانستر هم به او اهمیت میداد. فقط زوج خوبی برای هم نبودند.
ولی یک جورهایی به هم متصل شده بودند. مانستر او را بیرون از جهنم نگه میداشت و لیز طبق بند حقارت زنانِ قراردادشان او را نمیدرید
بلاتریکس لسترنج
شاید هم همه رو نخورده باشه، مثل اینکه وانیلی دوست نداره.
قاتل کتاب
اشتباه ادراک ذات فانی شماست که جهان رو بسطی از وجودیت خودتون میدونید. شما انتظار دارید که جهان هم مانند شما یه شروع، یه میانه و یه انتها داشته باشه. ولی شما قادر نیستید درک کنید که جز اون بخش تخیلی نسبتاً احمقانه که شما اون رو ادراک مینامید، تمام چیزی که در تصور شما، وجودیت شماست، فقط تکههای قرض گرفته شده از گیتی هستند و به همون گیتی برمیگردند. شما هیچ شروعی نداشتید و پایانی هم نخواهید داشت. تمام چیزی که وجودیت شماست، همیشه بوده و همیشه خواهد بود.
zrahdr
او در یک دنیا خرحمالی و خرحمالی بیشتر گیر کرده بود. شاید دنیای مانستر هم همینطور بود، ولی دستکم توش اژدها داشت.
bilijacks
غیرهشیاران به راحتی جادوی اطرافشان را ندید میگیرند، ولی نیمههشیاران در این دنیا اوقات سختی را میگذرانند و همیشه تلاش میکنند چیزهایی را که نمیتوانند کاملاً درک کنند، ولی در عین حال فراموش هم نمیکنند، معنا ببخشند.
bilijacks
غیرهشیاران به راحتی جادوی اطرافشان را ندید میگیرند، ولی نیمههشیاران در این دنیا اوقات سختی را میگذرانند و همیشه تلاش میکنند چیزهایی را که نمیتوانند کاملاً درک کنند، ولی در عین حال فراموش هم نمیکنند، معنا ببخشند.
bilijacks
تا حالا شده از خواب بیدار شی و فکر کنی لعنتی چه اتفاقی افتاد؟ چه غلطی دارم میکنم؟ و متوجه بشی که به همهچیز گند خورده و احتمالاً تقصیر خود لعنتیته ولی برای درست کردنش دیگه دیر شده و تو فقط باید یاد بگیری که باهاش زندگی کنی، چون امکان نداره که به مدرسه برگردی یا به روال رقابتی قدیم برگردی و از صفر شروع کنی. چون شاید اونجوری بهتر بشه کارها درست شه، ولی اگه از اول اینقدر داغون نبودی، الان تو این وضعیت نبودی. پس چرا به خودت زحمت بدی و دوباره شروع کنی؟ چون هنوز همون داغون هستی و این مورد هیچوقت عوض نمیشه، مهم نیست که چقدر بخوای تغییرش بدی.
bilijacks
تصور میکنم جهل نوعی سعادته. ولی تو جاهل نخواهی بود. تو میدونی. جایی در انتهای ذهنت، تو میدونی و هر روز خودت رو مقابل سؤالهایی میبینی که قادر به جواب دادنشون نیستی.
odika
ـ تو گفتی اون از گرینلنده. درسته؟
ـ بله.
ـ خب، مگه گرینلند همون جایی نیست که یخ داره؟ اگه منجمدش نکنه چی؟
ـ در واقع اون ایسلنده که اون همه یخ داره.
ـ نه، نیست.
مانستر از لای فک به هم چسبیده گفت: «مهم نیست. حتی اگه گرینلند باشه که یخ داره، که محض اطلاعت نداره، چون اینجوری اصلاً معنی نداره، این یخ معمولی نیست. این یخ جادوییه.»
ـ از این بابت مطمئنی؟
ن. عادل
انسانها در این دنیا خاص هستند، چون تنها مخلوقاتی هستن که میتونن خودشون رو بدبخت کنن. تو میدونی که شما چطور این کار رو میکنید؟ شما این کار رو از طریق در آرزوی خوشبخت بودن میکنید. شما اونقدر خودتون رو درگیر فکر کردن دربارهٔ خوشبختی میکنید و اونقدر عقدهٔ پیدا کردن اون رو دارید و از خودتون میپرسید چرا خوشبختی، در مکانی که شما میخواید نیست که کاملاً اصل موضوع رو فراموش میکنید.
شهرزاد
وقتی پایین باشی، میتوانی راهت را به سمت بالا بسازی. وقتی بالا باشی، میتوانی با خوشبینی به آینده نگاه کنی. ولی وسط بودن سخت بود.
H.Alvandi
حجم
۲۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۹ صفحه
حجم
۲۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۹ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
تومان