بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دستی بر خیال | طاقچه
تصویر جلد کتاب دستی بر خیال

بریده‌هایی از کتاب دستی بر خیال

نویسنده:محمد خدابخش
انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
اصلاً نمی‌دونم چی شد که به دعوت نفیسه راه پیدا کردم به همچین جایی؛ جایی که ابداً جای من نبود. شایدام تنها یه هوس بود که من رو کشوند به اونجا. خلاصه داشتم تو این وحشت و نگرانی غرق می‌شدم که نفیسه گفت: «چته؟» بهش گفتم: - بیا از اینجا بریم نفیسه بهم خندید و گفت: - آخی! جوجه کوچولوی ما ترسیده! بعد قیافه‌ای جدی به خودش گرفت و در ادامه حرفش گفت: - بزرگ شو سُمیه! تا کی می‌خوای یه دختر بچه ساده و بی‌کلاس باشی؟ یه گوگول مگولی ناز نازی. اگه می‌خوای تو زندگیت موفق باشی و کنیز دست به سینه شوهرت نباشی، باید این چیزا رو ببینی. خلاصه قاطی ما بشی بابا!
سیّد جواد
جوجه‌ها رو آخر پاییز می‌شمارن
سیّد جواد
اصلاً نمی‌دونم کدوم آدم بی‌سلیقه‌ای به اونا گفته بود که اگه ژل تو لب و گونه‌هاشون تزریق کنن می‌شن شبیه آنجلینا جولی! اگه می‌شد به واسطه این چیزا به زیبایی رسید که خود خدا قهارتر از بنده‌اش بود. خلاصه که به هر وسیله‌ای متوصل شده بودن تا مورد توجه پسرا قرار بگیرن. لباسهای تن نما پوشیده بودن، لیوان‌های مشروب رو از این دست به اون دست می‌دادن و از سر اکراه لبی تر می‌کردن، سیگار رو پُک نزده فوت می‌کردن و ... خلاصه کاراشون عجیب و غریب بود. از طرفی هم بوی دود سیگار، الکل و عرق تن داشت حالم رو بهم می‌زد.
سیّد جواد
«من اون سیادتی مادر ...! رو می‌کشم.» «مادرش رو به عزاش می‌شونم.» «توی ...! خانوم رو هم می‌کشم که داری بهم خیانت می‌کنی.» «.......!»
سیّد جواد

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان