بریدههایی از کتاب نلسون ماندلا
نویسنده:ریچارد استنگل
مترجم:نگار نادور، محمد احدی
انتشارات:انتشارات گرایش تازه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۲ رأی
۴٫۳
(۱۲)
تظاهر به شجاعت، نه تنها شما را شجاع نشان میدهد بلکه شما به راستی تبدیل به یک فرد شجاع میشوید.
باران
او برخی اوقات این سخن را از گاندی نقل میکند: «همان تغییری باشید که در جستجویش هستید.»
باران
از او پرسیدم که آیا تا به حال ترسیده یا نه؛ طوری به من نگاه کرد که گویی با یک آدم عقب مانده سر و کار دارد و گفت: «معلوم است که میترسیدم. فقط یک احمق نمیترسد.» البته او گفت که همیشه تمام تلاشش را میکرد تا ترسش را مخفی کند؛ چون نمیخواست دیگران حس کنند که او ترسیده است.
او به من یاد داد که معنای شجاعت، نترسیدن نیست؛ بلکه یادگیری چگونگی غلبه بر ترس است.
S
ماندلا میدانست که مطمئنترین راه برای خنثیسازی یک استدلال، گوش دادن صبورانه به دیدگاههای مخالف است.
باران
ترسوها قبل از مرگ چندین بار میمیرند.
شجاع فقط یکبار طعم مرگ را میچشد.
علی
او اعتقاد داشت که با رفتار محترمانه حتی با کسانی که شاید سزاوار چنین رفتاری نباشند، میتوان در آنها نفوذ کرد تا رفتاری محترمانهتر نسبت به بقیه در پیش گیرند.
باران
منظور از بلوغ آن نیست که شما همیشه بدانید که چکار کنید و چطور آن را انجام دهید؛ بلکه آن است که شما بتوانید هیجانات و خشم خود را کنترل کرده و دنیا را همانگونه که هست، ببینید.
باران
نلسون ماندلا در طی دوران حیات خود آموزگاران بسیاری داشته که بزرگترین آنها، زندان است.
گل نرگس
او درک کرده بود که بیان خشم، قدرتش را کاهش میدهد و فرو بردن آن، موجب افزایش قدرتش میشود اما بیشتر این امر، تنها برای نمایش بود.
باران
این طنین گفتهای معروف از ماندلا در مورد هنر متقاعد سازی است: به مغز افراد رجوع نکن بلکه به قلب آنان دسترسی پیدا کن.
باران
ماندلا از همان بدو کار فهمید که لبخندش بخشی از قدرتش به حساب میآید.
باران
او با مخالفین خود راحتتر بود تا با کسانی که احساسات خود را مخفی میکردند.
باران
معنای شجاعت، نترسیدن نیست؛ بلکه یادگیری چگونگی غلبه بر ترس است.
علی ار
بیشتر اشتباهاتی که او در طی حیاتش مرتکب شده، ناشی از اقدامات عجولانه بوده تا فعالیتهایی که با آرامش بیش از حد انجام داده است.
باران
ماندلا دریافت که هیچ چیز مثل درخواست کمک از دیگران، نمیتواند آنها را با شما متحد کند زیرا وقتی به دیگران مراجعه میکنید، همبستگی آنها را با خود تقویت میکنید.
باران
یک رهبر خوب، عقیده خود را بهطور صریح بیان نکرده و دیگران را مجبور به پیروی از خود نمیکند. او به مطالب گفته شده گوش فرا میدهد و آنها را خلاصه و طبقهبندی میکند؛ سپس با جستجوی عقیده کلی و تلاش برای هدایت افراد، به اقدام مورد نظر خود مبادرت میورزد
باران
ماندلا نیز از این موضوع آگاه بود که تصاویر و ظواهر، قدرت بسیاری در شکلدهی درک دیگران از ما دارند
باران
ماندلا یکبار به من گفت: «خیلیها فکر میکنند که من بیش از حد به خوبی افراد ایمان دارم. به هر حال این انتقادی است که من باید آن را بپذیرم و سعی کردهام این موضوع را تا حدی تعدیل کنم اما با این همه به عقیده من این کار مفید است و اگر مبنا را بر درستی و صداقت دیگران بگذاری، کار درستی است؛ من به این موضوع اعتقاد دارم.»
باران
در واقع، چیزی که معمولاً موجب رنجش او میشد، مشکلات کوتاه مدتی بود که موانعی بر سر راه اهداف بلند مدت او محسوب میشدند.
باران
هر شخص مجموعهای است از کارهایی که انجام داده است.
باران
رنج جسمانی در قیاس با آسیب و رنج این پیوندهای عاطفی، چیزی به حساب نمیآید.
باران
ماندلا همه چیز را تحمل میکرد جز تعصب.
باران
نترس بودن، حماقت است. شجاعت یعنی اینکه اجازه ندهید ترس بر شما غلبه کند.
کاربر ۵۱۲۷۱۵۴
شرایط در کنار اصول تعیینکننده، راهبرد میباشند.
باران
درست است که اگر سرعت نداشته باشیم، ممکن است فرصتهایی را از دست بدهیم اما در بسیاری از مواقع نیز ممکن است برخورد یا کار بهتری را در صورت کم کردن از عجله و شتاب خود ارائه دهیم و بتوانیم در درازمدت به این بازی ادامه دهیم. بهتر است آهسته و پیوسته حرکت کنیم تا برای نشان دادن ظاهری مصمم از خود، سریع و پرشتاب عمل کنیم.
باران
او فرد تند و چابک یا آسانگیری نیست. او میخواهد درایدهها غوطهور شود. اگر زمان معینی برای هر دونده در مسابقه در نظر بگیریم (کم، متوسط و زیاد)، میتوان گفت که ماندلا یک دونده استقامت (درازمدت) و یک متفکر درازمدت بود
باران
باور او به قدرت عشق در زندان بیشتر و عمیقتر شد. یکبار به من گفت: «وقتی زنی را دوست داری، عیبهایش را نمیبینی. عشق همه چیز است. تو به چیزهایی که بقیه ممکن است در مورد آن زن، ناپسند تلقی کنند، توجه نداری. تو تنها عاشق او هستی.»
باران
تمام اصول برابر نیستند و شما باید مزیتهای نسبی را انتخاب کنید.
shakouri
بلکه عدم تمایل او به دیدن جنبه تاریک شخصیتی افراد است. او میداند که هیچکس خوب مطلق یا بد مطلق نیست. یک روز در مورد یک زندانی صحبت میکردیم که در جزیره روبن، رقیب ماندلا بود و فهرستی از شکایات در مورد او را تنظیم کرده بود. وقتی نظر ماندلا را در مورد آن مرد جویا شدم، اشارهای به خصومت او نکرد و گفت: «آنچه من از او یاد گرفتم، تواناییاش برای سخت کارکردن بود.»
او همواره به دنبال جنبههای مثبت و سازنده است؛ تصمیم میگیرد که از نکات منفی چشمپوشی کند و برای این کار دو دلیل دارد: اول اینکه از روی غریزه، خوبیهای افراد را میبیند و دوم اینکه اعتقاد دارد، مشاهده خوبی در دیگران، احتمالاً میتواند در واقعیت نیز ازآنها انسانهای بهتری بسازد.
4wiser_me
ماندلا تأملی کرد و از پنجره به بیرون نگریست؛ سپس گفت: «انسانها میآیند و میروند. من آمدهام و هنگامی که زمانش برسد، خواهم رفت.» حتی این بیاناتش نیز فروتنانه بود.
Tamim Sediqyar
حجم
۳۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۳۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان