بریده‌های کتاب روضه ابوالفضل
کتاب روضه ابوالفضل اثر مریم قربان‌زاده

کتاب روضه ابوالفضل

انتشارات:نشر ستاره‌ها
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۹ رأیخواندن نظرات
دانشجوی پزشکی بود و استعداد فوق‌العاده زیادی داشت. علاقه فراوانی به علوم دینی داشت و می‌گفت فارغ‌التحصیل که شدم، می‌خواهم به حوزه علمیه بروم و دروس حوزوی را هم بخوانم. زمانی که می‌خواست به جبهه برود، گفتم: «الان که برادرت جبهه است، به جبهه نرو. می‌تونی با تحصیل به جامعه خدمت کنی». هاشم گفت: «رفتن به جبهه واجبه و این حرف شما، مثل اینه که بگید نماز نخون و یا روزه نگیر!». پدر شهید
نازبانو
به اصرار همسرم و هاشم در کنکور دانشگاه شرکت کردم. با آنکه در آمریکا درس خوانده بودم اما وقتی برگشتیم ایران؛ قصد ادامه تحصیل نداشتم. همسرم اصرار داشت درس بخوانم. هاشم تا شب کنکور برایم مسائل ریاضی را توضیح می‌داد؛ لگاریتم، الگوریتم و... . وقتی خستگی‌ام را می‌دید می‌گفت: «دل به درس نمی‌دی ها!». با داشتن دو بچه خیلی انگیزه درس خواندن نداشتم اما هاشم می‌گفت: «بچه‌هایت را نگه می‌دارم. تو برو درس بخوان». بیولوژی قبول شدم. میثم و یاسر روزها و ساعت‌های خوشی را با هاشم گذراندند. سه سال بچه‌ها را می‌گذاشتم خانه مامان و هاشم نگه‌شان می‌داشت تا بروم دانشگاه. منصوره، خواهر شهید
نازبانو
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.
الهه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰ صفحه

صفحه قبل
۱
صفحه بعد