وقتی برای کسی که از دست میدیم، گریه میکنیم، به خاطر همدردی نیست؛ چون میدونیم که اونها بالاخره از این درد و رنج راحت شدن؛ با این وجود گریه میکنیم چون تنها شدیم و دلمون به حال خودمون میسوزه
caspian.kalagun
خُب هر روز یه مجرم جدید متولد میشد. یه انسان کوچولوی بیگناه، که گریههاش تو جیغ مادرش گم میشد و با یه بند ناف به زندگی وصل میشد؛ هدیهای که باعث میشد پدر و مادرش از خوشحالی گریه کنن و همین بچه تو زندگی آیندهاش ممکن بود خرخره یه زن رو بجوئه و صدای داد و بیدادهاش تو صدای جیغ یه زن محو بشه.
caspian.kalagun
ریکل تو این مورد مسخرهاش میکرد و میگفت: فقط پیرمردها هستن که تو کل سال، لباسهای پشمی میپوشن. هری بهش جواب داده بود که بهترین راهکار برای زنده موندن اینه که کارهای پیرمردها رو کپی کنیم؛ چون با این همه، اونها برنده شدن و تونستن تا اون سن زنده بمونن."
caspian.kalagun
"من از شغلم متنفرم! اگه دست من بود میخواستم توی کنسرت پیانو بزنم."
"تو پیانو خوب میزنی؟"
"فحش میدی، درسته؟ این یه فحش به حساب میاد اگه توی کاری که دوست داری مهارت نداشته باشی و برعکس توی کاری مهارت داشته باشی که ازش متنفری."
caspian.kalagun