بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیره به خورشید | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیره به خورشید

بریده‌هایی از کتاب خیره به خورشید

انتشارات:نیکو نشر
امتیاز:
۳.۶از ۶۱ رأی
۳٫۶
(۶۱)
«وقتی خسته‌ایم افکاری که سالها پیش به آنها غلبه کرده‌ایم، هجوم می‌آورند.»
saeed
تا وقتی به این فکر چسبیده‌اید که دلیل خوب زندگی نکردنتان بیرون از وجودتان است، هیچ تغییر مثبتی در زندگیتان رخ نمی‌دهد.
Houshyaran
اپیکور معتقد بود که مأموریت اصلی فلسفه تسکین فلاکت انسان است. و ریشۀ اصلی فلاکت انسان چیست؟ اپیکور در پاسخ این پرسش تردید روا نمی‌داشت: ترس فراگیر ما از مرگ است. اپیکور اصرار داشت که فکر ترسناک مرگِ اجتناب‌ناپذیر در برخورداری ما از زندگی دخالت می‌کند و هیچ لذتی را دست نخورده نمی‌گذارد. چون هیچ فعالیتی نمی‌تواند اشتیاق ما را برای زندگی ابدی ارضا کند، همۀ فعالیتها از بیخ و بُن بیهوده‌اند. او نوشت که آدمهای زیادی از زندگی بیزار می‌شوند - حتی به طرزی طعنه‌آمیز تا نقطۀ خودکشی؛ بعضیها در فعالیت دیوانه‌وار و بی‌هدفی غرق می‌شوند که معنایی جز اجتناب از دردِ ذاتی وضعیت بشر ندارد.
FerFerism
اضطراب مرگ مادرِ همۀ مذاهب است که به طرق گوناگون می‌کوشند دلهرۀ فانی بودن انسان را تعدیل کنند.
Hannane Akhbary Zade
چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می‌ترساند؟» ‫فوراً پاسخ داد: «همۀ کارهایی که انجام نداده‌ام.»
hamidkashi92
از نبوغ اپیکور است که نظرگاه امروزی ناخودآگاه را پیش‌بینی کرده بود: او تأکید کرده بود که دغدغۀ مرگ برای بسیاری از افراد آگاهانه نیست، بلکه باید آن را از اَشکال بروز تعییر هیأت داده استنتاج کرد: مثلاً در دینداری افراطی، انباشت حرص‌آمیز ثروت، توسل کورکورانه به قدرت و افتخارات، که همه برگردان بدلی فنا ناپذیری هستند.
FerFerism
تا وقتی به این فکر چسبیده‌اید که دلیل خوب زندگی نکردنتان بیرون از وجودتان است، هیچ تغییر مثبتی در زندگیتان رخ نمی‌دهد.
×man×
بیش از شصت سال پیش کارل راجرز، یکی از پیشگامان تحقیق روان درمانی، بیان کرد که بهبود درمانی با سه رفتار درمانگر همراه است: اصالت، همدردی درست و توجه مثبت بی‌قید و شرط.
Golnaz Javaheri
اپیکور تأکید می‌کرد که ما خاطرات پررنگ خود را از تجارب خوشایند روی هم می‌گذاریم و به یاد می‌آوریم و به این ترتیب مدام در پی فعالیتهای تازه‌ایم و از آنها ارضا نمی‌شویم. او پیشنهاد می‌کرد که اگر بیاموزیم چنین خاطراتی را مدام بازسازی کنیم، دیگر نیازی نیست که در جستجوی بی‌پایان لذت باشیم. بنا به افسانه‌ها اپیکور به پند خود عمل می‌کرد و در بستر مرگ (مشکلاتی که به دنبال سنگ کلیه برایش پیش آمد) با وجود درد طاقت فرسا با یادآوری گفتگوهای لذتبخش با محفل دوستان و شاگردان خود خویشتن‌داری از دست نداد.
FerFerism
معتقدم که نیاز ما به مرشد و مراد بازتاب‌دهندۀ آسیب‌پذیری ما و تمنا برای ذات باریتعالی است.
نیک وایلد
موج زدن به این نکته اشاره می‌کند که هریک از ما - غالباً بدون قصد یا دانسته - دوایر متحدالمرکزی از تأثیر ایجاد می‌کنیم که شاید سالها یا حتی نسلها بر دیگران اثر بگذارد. یعنی تأثیری که بر دیگری می‌گذاریم به نوبت خود به یکی دیگر منتقل می‌شود، درست مانند موجهای دایره‌واری که بر سطح آب استخری می‌افتد تا آنجا که دیگر دیده نشود، اما در سطح ریزپردازنده‌ای ادامه یابد. این عقیده که می‌توانیم چیزی از خودمان به جا بگذاریم، حتی بی‌آنکه بدانیم، پاسخ دندان شکنی است به آنهایی که ادعا می‌کنند پایان‌پذیری و گذرا بودن به ناگزیر بی‌معناست.
sahar
دارایی مادی سراب است. شوپنهاور با ظرافت استدلال می‌کند که انباشت ثروت و دارایی بی‌انتهاست و آدم را سیر نمی‌کند؛ هرچه بیشتر به تملک درآوریم، اشتهای ما بیشتر می‌شود. ثروت مثل آب دریاست: هرچه بنوشیم، تشنه‌تر می‌شویم. در نهایت ما دارایی نداریم - آنها ما را دارند.
نیک وایلد
عقیدۀ دیگران پنداری است که شاید هردم تغییر کند. عقاید به رشته‌ای آویخته است و ما را نسبت به آنچه دیگران فکر می‌کنند، یا بدتر، آنچه به نظر می‌رسد فکر می‌کنند به بردگی می‌کشاند. چون هرگز نخواهیم دانست که دیگران واقعاً چه فکری می‌کنند.
نیک وایلد
وقتی با کسی که مذهبی است کار می‌کنم، از اصلی پیروی می‌کنم که در رأس همۀ ارزشهای سلسله مراتب شخصی من قرار دارد: مراقبت از بیمارم. به هیچ چیزی اجازۀ دخالت در این اصل را نمی‌دهم. حتی تصور کوشیدن برای تخریب نظام اعتقادی را که به خوبی در خدمت شخص است به ذهن راه نمی‌دهم، ولو آنکه نظام اعتقادی به نظرم کاملاً تخیلی برسد. بنابراین وقتی آدم متدینی از من کمک بخواهد، هرگز با اصل اعتقادش در نمی‌افتم، چون آن اعتقاد از ابتدای زندگی در جانش ته‌نشین شده است. برعکس، بیشتر راههایی را جستجو می‌کنم که اعتقادش تقویت شود.
نیک وایلد
پروردگار چنانکه فرهنگهای گوناگون وصفش کرده‌اند، نه تنها از راه تجسم حیات جاودان رنج فانی بودن را بر ما هموار می‌سازد، بلکه هجران هولناک را با ارائه حضور ابدی جبران می‌کند و طرح روشنی از گذران زندگی پرمعنا به دست می‌دهد.
sahar
اپیکور معتقد بود که مأموریت اصلی فلسفه تسکین فلاکت انسان است. و ریشۀ اصلی فلاکت انسان چیست؟ اپیکور در پاسخ این پرسش تردید روا نمی‌داشت: ترس فراگیر ما از مرگ است.
sahar
اضطراب مرگ مادرِ همۀ مذاهب است که به طرق گوناگون می‌کوشند دلهرۀ فانی بودن انسان را تعدیل کنند.
Houshyaran
جولیا بخصوص به این فکر آخری واکنش نشان داد. او پیوسته از خودش ناراضی بود و این شعار را که از دورۀ دبستان در سن هشت سالگی نوشته بودند پیش چشم داشت: خوب است که بهتر بشود عالی هرگز نطلب جز این. تا خوب شود بهتر، بهتر بشود عالی.
me
ما موجودات فانی هستیم؛ و دامنۀ آرزوهای ما هرچه بیکران‌تر باشد، برای ارزیابی رفتارمان و ارائه طرح کلی با معنایی از زندگی نمی‌توانیم بر حمایت کسی جز خودمان متکی باشیم. هیچ سرنوشت تعیین شده‌ای وجود ندارد و هریک از ما خودمان باید تصمیم بگیریم که تا حد امکان کامل، شاد و پرمعنا زندگی کنیم.
sahar
«سخت می‌گیرد جهان، بر مردمان سختگیر.»
FerFerism
«سرطان روان رنجوری را درمان می‌کند.»
علی رضا
«سخت می‌گیرد جهان، بر مردمان سختگیر.»
Mary gholami
یکی دیگر از عبارتهای دلخواه نیچه amor fati (سرنوشتت را دوست بدار) است. به عبارت دیگر سرنوشتی را بیافرین که دوست بداری.
Houshyaran
درد سر جایش هست؛ وقتی دری را به رویش می‌بندی، از درِ دیگر وارد می‌شود
sahar
نامفهوم است که فکر ناپایداری زیبایی در شادی ما از آن دخالت کند. با توجه به زیبایی طبیعت، هربار که زمستان ویرانش می‌کند سال بعد باز سر بر می‌آورد، چنانکه در رابطه با زندگی ما در واقع می‌توان آن را ابدی دانست. زیبایی اندام و چهرۀ انسان در دورۀ عمر ما برای همیشه از بین می‌رود، اما گذرا بودنش جذابیت تازه‌ای به آن می‌بخشد. گلی که فقط یک شب می‌شکوفد ظاهراً به این حساب دلربایی کمتری ندارد. نمی‌فهمم چرا زیبایی و کمال یک اثر هنری یا دستاورد معنوی به سبب محدودیت موقتی بودن باید ارزش خود را از دست بدهد. در واقع شاید زمانی فرا برسد که تصویر و تندیسهایی که امروز آنها را ستایش می‌کنیم بدل به خاک شوند، یا شاید نوعی انسان در پی ما بیاید که دیگر آثار شاعران و متفکران ما را نفهمد، یا حتی یک دوران زیست‌شناسی از راه برسد که زندگی همۀ جانداران بر کرۀ زمین متوقف شود؛ اما چون ارزش همۀ این زیبایی و کمال را تنها اهمیت آن برای زندگی عاطفی ما تعیین می‌کند، لازم نیست ما باقی بمانیم و بنابراین اینگونه آثار از تداوم مطلق استقلال دارند.
sahar
آدم پیر و مسن - هر پیری - آخرین مخزن تصویر بسیاری از آدمهاست. وقتی آدم سالخورده بمیرد، عدۀ زیادی را با خود برده.
sahar
در اولین گروهی که به سرپرستی خودم برای بیماران بدخیم سرطانی تشکیل دادم، پی بردم که ناامیدی افراد مسری است. خیلیهاشان ناامید بودند؛ خیلیها هر روز منتظر شنیدن گامهای مرگ بودند که فرا می‌رسد؛ خیلیها می‌گفتند زندگی تو خالی و عاری از معنا شده است.
نیک وایلد
از زمان کودکی هیچ چیز باربارا را به اندازۀ فکر هیچی به وحشت نینداخته بود. استدلالهای اپیکوری که من ارائه دادم مؤثر واقع نشد. مثلاً وقتی گفتم هرگز هراس نیستی را تجربه نخواهد کرد، چون بعد از مرگ آگاهی وجود ندارد خیالش راحت نشد. اما عقیدۀ موج زدن - وجود ممتد از راه اعمال مراقبت و کمک و عشق که به دیگران انتقال داده - ترسش را خیلی تخفیف داد.
FerFerism
کردار نیک تا دم مرگ همدم انسان است و به سوی نسلهای بعدی موج خواهد زد.
FerFerism
مفهوم «خودتان باشید» با اظهارات دیگر نیچه مانند «از زندگیتان بهره‌ور شوید» و «سر وقت بمیرید» مربوط است. نیچه در تمام این گزین گویه‌ها ما را تشویق می‌کند که از عمری که نگذرانده‌ایم دوری کنیم. منظورش این بود که خود را به ثمر برسانید، استعدادهای بالقوه‌تان را بالفعل کنید، جسورانه و به کمال زندگی کنید. آنوقت و فقط آنوقت بدون حسرت بمیرید.
FerFerism

حجم

۲۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۷ صفحه

حجم

۲۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۷ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان