آدم از شکستهایش بیشتر از موفقیتها درس میگیرد. این را پدر همیشه میگفت.
اگرچه، هیچکس بابت شکستها تحسینت نمیکند.
zeynab13
کاری که به انجام میرسانی هرگز به اهمیت کاری که در آن شکست میخوری نخواهد بود.
میرا دِ 🐋
لحظاتی هست که خاطره و واقعیات گذشته مثل غبار بهنظر میرسند؛ انگار که آنچه واقعاً اتفاق افتاده از آنچه باید اتفاق میافتاد کماهمیتتر باشد. غبار کنار میرود و ما به یکباره آشکار میشویم. پدر و مادر خوبم و فرزندان خوبشان، فرزندان حقشناسی که به آنها، بیدلیل، تنها برای شنیدن صدایشان زنگ میزنند، برای گفتن شببهخیر بههمراه یک بوسه و انتظار بیصبرانه برای رفتن به خانه در تعطیلات. میبینم که چهطور، در خانوادهای مثل ما، به همه بیدریغ عشق ورزیده میشود، عشقی که از بین نمیرود. فقط برای یکلحظه خودمان را اینطور میبینم؛ همهمان را میبینم. از نو احیاء و ترمیمشده. بههم پیوسته، پیوندی مشعشع.
میرا دِ 🐋