بریدههایی از کتاب قهوه استانبول نیکو می سوزد
۳٫۹
(۱۴)
شهر رنگش را میپاشد روی آدمهایش و آدمها را به رنگ خودش درمیآورد.
zaraakra
در استانبول قرار عید بر این است که در وقتهای نماز تا سه روز باید شلیک توپ نمایند. در وقت نماز ظهر توپ زیادی زدند و همچنین در وقت نماز عصر و وقت نماز مغرب و وقت نماز عشا و وقت نماز صبح توپ زیادی انداختند.
منصوره
و کلیهٔ اهالی استانبول سفیدرو و سیاهمو هستند و عموم آنها نظیف و پاکیزهاند و در نظافت هم اصراری دارند. هر قدر اهالی مملکت روس کثیف و ناتمیزند اهالی این مملکت پاکیزه و تمیزند و هر قدر در روس ریش با قدر و منزلت است در نزد اهالی این ولایت بیقدر و مرتبت است. هر قدر روسها زمخت و بیادب و در تنطق ناملایماند رومیها همه ملایم و هموار و با ادباند و نسوان این شهر بسیار مسلطه و محترمه و مهریهشان بسیار کم ولی مخارجشان بیشمار و مردان نسبت به ایشان مسلوبالاختیارند و نسوان را چندان پرده و حجابی نیستــ زن و مرد اغلب با یکدیگر مخلوط در کالسکههای بزرگ کرایه مینشینند و به تفرج میروند
Sajede Aghababaei
چراغها از روغن زیتون افروخته میشود. حیف که در استانبول چراغ الکتریسته بر حسب قدغن اعلیحضرت سلطان نیست. در حقیقت از صفا انداخته است. شهرهای روس شب مثل روز روشن است، شهر استانبول در شب تاریک است. چراغ گاز دارد اما کم. کوچههای خوب نداردــ تنگ است و در شب تاریک است. گِل کمی هم دارد.
Sajede Aghababaei
کثرت آتشزدگی به حدی است که خانهای نیست که سه ـ چهار مرتبه ساخته نشده باشد. گویند سبب عمدهٔ این رسم زلزله است که در آن شهر اکثرالوقوع است. در خانههای چوبین از زلزله متضرر نمیشوند اما به دانست من سبب اصلی خفت مزاج مردم و کوتهاندیشی ایشان است. چه در خانههای خشتی که به شرایط استحکام ساخته شود عجالتاً زر بسیار خرج میشود و در این کمــ اگر چه بعد از این به سبب ساختن مکرر و نقصان اشیاء که در آتشزدگی رو میدهد دَه برابر خرج میشود زیرا که بعضی عمارات سنگی و خشتی در استانبول است که هزاران سال از عمارت آن گذشته، اگر زلزله به عمارات خشتی ضرر میرسانید آنها چگونه برقرار میماندند؟
Sajede Aghababaei
استانبول را یونانیان استانبول میگفتند و رومیان قسطنطنیه و قسطنطنیه از بناهای قسطنطنین است که نام یکی از قیاصرهٔ رم است و بعضی از اقلیم پنجم و برخی از اقلیم ششم شمرده و در جزیرهای جنگلی واقع شده که سه طرف شرقی و غربی و جنوبی آن به بحر متصل و شمالی آن به خشکی پیوسته است و شش فرسنگ طول این جزیره است و از قدیم نیز شهری بزرگ و دارالملک سلطنت رم بوده و اهالی اصیلهٔ رم از نسل عیص بن اسحق بن ابراهیماند و ناصر خسرو قبر عیص را در قریهای از قراء عکه مینویسد و نشو و نمای عیص در عکه بوده، بعد اولاد بسیار بهم رسانیده و متفرق شدهاند و این طایفه ابتدا موحد، بعدِ چندی بتپرست شدند و یک چند به مذهب حکمای یونان بودند و سلاطینشان قیصر نامیده میشد تا آنکه قیصر موسوم به فیاوس یا فلینونس ملت عیسوی اختیار کرد و بعد کفار رم هجوم نموده، او را به همین واسطه به قتل رسانیدند و دوباره دین عیسوی متروک گشت تا زمانی که قسطنطین بن قیرون به سلطنت نشست و این قسطنطنیه را ساخت و دارالملک قرار داد
Sajede Aghababaei
تحفۀالملکیه مینویسد این قیصر موسوم به قسطنطین در اواخر عمر به ناخوشی برص مبتلا شد، خدمهٔ بتخانه به او گفتند که جمعی از اطفال را باید کشت و در خون آنها نشست تا رفع مرض شود. قسطنطین را بر این سخن عزم جزم نموده و شب چند نفر از حواریین حضرت عیسی ـ علی نبینا و علیهالسلام ـ را خواب دید که با او میگویند اگر میخواهی این ناخوشی از بدن تو زایل گردد از اسقف رومیه استعلاج نمای. همین که از خواب بیدار گردید اسقف را طلبید و التماس کرد. اسقف گفت علاج آن منحصر به قبول ملت عیسوی است. قسطنطین پذیرفت. اسقف دعا کرد قیصر شفا یافت و همان اوقات دوازده هزار نفر از اهل این شهر تابع ملت عیسی شدند و به تدریج دین عیسوی رواج گرفت و کنیسههای معتبر ساخته شد.
Sajede Aghababaei
تا در سنهٔ هشتصد و پنجاه و هشت سلطان محمد ملقب به فاتح که یکی از سلاطین عثمانیه بود قسطنطنیه را فتح و اهالی را مجبور به طریقهٔ اسلام کرد و بعضی از معابد نصارا را خراب و بعضی را تغییر داده و مسجد نمود و تماثیل طلا و نقره هرچه بود شکسته و سکه زد و شهر را به ترکی استانبول نامیدــ یعنی اسلام فراوان شد و تاریخ فتح را بلدهٔ طیبهای یافتند و از آن به بعد الی یومنا هذا پایتخت سلاطین عثمانی گردید
Sajede Aghababaei
و کلیهٔ اهالی استانبول سفیدرو و سیاهمو هستند و عموم آنها نظیف و پاکیزهاند و در نظافت هم اصراری دارند. هر قدر اهالی مملکت روس کثیف و ناتمیزند اهالی این مملکت پاکیزه و تمیزند و هر قدر در روس ریش با قدر و منزلت است در نزد اهالی این ولایت بیقدر و مرتبت است. هر قدر روسها زمخت و بیادب و در تنطق ناملایماند رومیها همه ملایم و هموار و با ادباند و نسوان این شهر بسیار مسلطه و محترمه و مهریهشان بسیار کم ولی مخارجشان بیشمار و مردان نسبت به ایشان مسلوبالاختیارند و نسوان را چندان پرده و حجابی نیستــ زن و مرد اغلب با یکدیگر مخلوط در کالسکههای بزرگ کرایه مینشینند و به تفرج میروند
Sajede Aghababaei
خانهها بسیار عالی و کیسهها تهی و خالی است. مساجد و معابد بینظیر و عدیل و نمازخوان کمیاب و قلیل. علما و قضات طالب دنیا و تابع شهوتاند. آداب و سنن شرع را مستدرک و در جنب هوا و هوس مستهلکاند. قواعد دین احمدی را برانداخته و قانون ناقصی به طرز فرنگیان ساختهاند. از آنجا رانده و از اینجا ماندهاند، نه کار آخرت کردهاند نه دنیاــ فقط اسلام اسمی است والسلام. رسوم و آدابی که حال به درجهٔ کمال از فرنگیان آموختهاند نداشتن دین و لاابالیگری در مذهب و آئین است.
Sajede Aghababaei
رفتم استانبول. همراهان همه بودند. در حقیقت اگر شخص هر روز از اینجا به استانبول برود و برگردد خسته نمیشود بلکه گردش مفصل باصفایی است زیرا که کشتی تمامش را از پهلوی عمارات و باغات و تلال مشجّر سبز با روح میگذرد. چنانچه اکثر ملازمین دولتی و ملتی و تجار ـ اهل سیف و قلم ـ در امتداد بسفور سکونت دارند هر روز با کشتیهای دودی تجارتی که متصل در آمد و شدند به شهر رفته، شام مراجعت میکنند
Sajede Aghababaei
اعتقاد آلعثمان این است که امشب شب بیست و هفتم رمضان استــ شب قدر است. تمام شهر و محلات را چراغان میکنند و جشنی تمام میگیرند. گفتم کشتی حاضر کردند برویم شهر را تماشا کنیم. بعد از شام رفتیم مسجد ایاصوفیه. قریب دَه هزار نفر جمعیت به نماز جماعت مشغول بودند. رفتیم بالاخانه قدری نشستیم. بالای گنبد مسجد را با چراغ نوشته بودند قیل شفاعت یا محمد، روی گنبد مسجد دیگر الاعمال بالنیات، در گنبد دیگر لیلۀالقدر. همین قسم آیات روی گنبد هر مسجدی با چراغ مزین کرده بودند. جمعیت کثیری از زن و مرد، بزرگ و کوچک، وضیع و شریف، غنی و فقیر، مسلمان و فرنگی، یهودی و ارمنی، سواره و پیاده، در کوچه و برزن و مسجد و بازار پر بودند. خیلی تماشا داشت.
Sajede Aghababaei
اعتقاد آلعثمان این است که امشب شب بیست و هفتم رمضان استــ شب قدر است. تمام شهر و محلات را چراغان میکنند و جشنی تمام میگیرند. گفتم کشتی حاضر کردند برویم شهر را تماشا کنیم. بعد از شام رفتیم مسجد ایاصوفیه. قریب دَه هزار نفر جمعیت به نماز جماعت مشغول بودند. رفتیم بالاخانه قدری نشستیم. بالای گنبد مسجد را با چراغ نوشته بودند قیل شفاعت یا محمد، روی گنبد مسجد دیگر الاعمال بالنیات، در گنبد دیگر لیلۀالقدر. همین قسم آیات روی گنبد هر مسجدی با چراغ مزین کرده بودند. جمعیت کثیری از زن و مرد، بزرگ و کوچک، وضیع و شریف، غنی و فقیر، مسلمان و فرنگی، یهودی و ارمنی، سواره و پیاده، در کوچه و برزن و مسجد و بازار پر بودند. خیلی تماشا داشت.
Sajede Aghababaei
شهر بسیار خوشمنظر و باصفا واقع شده، در حقیقت چشمانداز استانبول مستغنی از شرح و بیان است. علاوه بر اینکه دست قدرت شامل حال استانبول شده، دارای ابنیهٔ پاکیزه و عمارت نظیفه و مسجد ایاصوفیه است که همه از زیردست استادان ماهر برآمده، مثل همان تاجمحلی است که ما در هندوستان داریم. میگویند کار دیو است والا آدم چطور به این خوبی میتواند بسازد. میخواهم بگویم از حیثیت هنر و استادی هنرمندان قدیم بیزانس مثل هندیان بودند. اگر ابنیهٔ جدید را با بناهای قدیم بسنجیم ثبات و استواری ملت کالشّمس فی وسط السّماء ظاهر و هویدا میگردد. امروز که این ابنیه و مساجد رو به زوال و انهداماند دست به هیچ بنایی که ما بسازیم برای انسال و احفادمان یا برای کفار به ملاحظهٔ اینکه مبادا مثلاً پسفردا این ملک گیرِ دیگری بیاید. امروز صنعت و هنر در میان ملتی که بالطبع صنعتگر و هنرمندند عاطل و باطل گشته، امروز صحاراتی که در امتداد بسفورند رو به زوال و انهدامندــ اراضی که آن طرف آب است و به هر حال بیقیمتاند برای هر نوع کاری بایر افتاده، قابل فروش هم نیستند زیرا که اعتباری در میان نیست و احدی به واسطهٔ بیثباتی پلتیک حالیه قبای سبزی در برشان نمیپوشاند
Sajede Aghababaei
چون عمارات و دکاکین و سایر ابنیه در استانبول چوب و تخته است و اغلب اوقات آتش گرفته، محلهٔ بزرگی تمام و کمال میسوزد لهذا منارهٔ بسیار بلندی که یانقونکوشکی مینامند در سر تلّی ساختهاند که تمامی شهر از آنجا نمایان میباشدــ چند نفری را از دولت در آنجا گماشتهاند که شب و روز نگاه میکنند، هر وقت به جائی آتش افتد آنها فوراً کل شهر را خبردار مینمایند تا اینکه مردم همه در آنجا حاضر شده، آتش را ساکت میکنند. حتی صدراعظم و سرعسکر و سایر امناء و اعیان دولت لامحاله باید حاضر شوند. با آنهمه جمعیت که مکرر ملاحظه شد باز مطلقاً قیل و قال بلند نمیشود مگر موکلین مناره در کوچهها فریاد کرده، یانقونوارگویان راه میروند. اما اغلب اوقات از جمعیت مردم و هجوم خاص و عام کاری ساخته نمیشود به علت اینکه اکثر از آنها از دور تماشا و گاهی دعا میکنند و زمانی تأسف میخورند و پارهای که در اسکات آتش تلاش مینمایند از عهده برنمیآیند و بعضی طفلان خردسال را به دعا ترغیب میکنند و آنها دستها را بالا گرفته یا ربیم، یا الله، سن ایتمه میگویند تا اینکه ساعت به ساعت آتش قوت بهم رسانیده، محلهٔ بزرگی را تمام و کمال میسوزاند و سکنهٔ آنجا عموماً فقیر و گدا میشوند.
Sajede Aghababaei
الحق بعضی قانون شریعت مطهرهٔ اسلام را ظاهراً به مرتبهای مضبوط و مستحکم داشتهاند که در هیچیک از ممالک اسلام به این وضعها مقدور نیست. مساجد جامعهٔ معتبر و بسیاری دارند که همه مفروش است و در اوقات فرایض خمسه همین که صدای اذان را میشوند از هجوم مردم به مرتبهای کثرت میشود که در بعضی مساجد به سبب نبودن جا در اندرون معدود کثیری از خارج اقتدا و نماز را با جماعت ادا میکنند.
Sajede Aghababaei
چراغها از روغن زیتون افروخته میشود. حیف که در استانبول چراغ الکتریسته بر حسب قدغن اعلیحضرت سلطان نیست. در حقیقت از صفا انداخته است. شهرهای روس شب مثل روز روشن است، شهر استانبول در شب تاریک است. چراغ گاز دارد اما کم. کوچههای خوب نداردــ تنگ است و در شب تاریک است. گِل کمی هم دارد.
Sajede Aghababaei
خانمها و مردها به رقص افتادند. پنج قسم رقص کردند و پیانو را به حالت رقص مینواختند. این خانمها را این مردها خسته کردند. هرکه دست دراز میکرد خانم بیچاره با خستگی دست دراز میکرد. خانمی به پیش من آمد به میرزا جواد خان نایب اول سفارت به فرانسه گفت اگر بیادبی نباشد میخواهم دست دراز کنم و با شاهزاده برقصم. گفتم میرزا جواد بگو که این، سنگ مکعب نخراشیدهای است که از جا حرکت نخواهد کرد و دست لطیف شما هم که به سنگ بخورد درد خواهد گرفت. خیلی خندید و پاردن گفت و رفت. از میرزا جواد خان پرسیدم، گفت خانم مستشار سفارت اتریش است. خیلی زن زرنگی است.
Sajede Aghababaei
خانمها و مردها به رقص افتادند. پنج قسم رقص کردند و پیانو را به حالت رقص مینواختند. این خانمها را این مردها خسته کردند. هرکه دست دراز میکرد خانم بیچاره با خستگی دست دراز میکرد. خانمی به پیش من آمد به میرزا جواد خان نایب اول سفارت به فرانسه گفت اگر بیادبی نباشد میخواهم دست دراز کنم و با شاهزاده برقصم. گفتم میرزا جواد بگو که این، سنگ مکعب نخراشیدهای است که از جا حرکت نخواهد کرد و دست لطیف شما هم که به سنگ بخورد درد خواهد گرفت. خیلی خندید و پاردن گفت و رفت. از میرزا جواد خان پرسیدم، گفت خانم مستشار سفارت اتریش است. خیلی زن زرنگی است.
Sajede Aghababaei
خانمها و مردها به رقص افتادند. پنج قسم رقص کردند و پیانو را به حالت رقص مینواختند. این خانمها را این مردها خسته کردند. هرکه دست دراز میکرد خانم بیچاره با خستگی دست دراز میکرد. خانمی به پیش من آمد به میرزا جواد خان نایب اول سفارت به فرانسه گفت اگر بیادبی نباشد میخواهم دست دراز کنم و با شاهزاده برقصم. گفتم میرزا جواد بگو که این، سنگ مکعب نخراشیدهای است که از جا حرکت نخواهد کرد و دست لطیف شما هم که به سنگ بخورد درد خواهد گرفت. خیلی خندید و پاردن گفت و رفت. از میرزا جواد خان پرسیدم، گفت خانم مستشار سفارت اتریش است. خیلی زن زرنگی است.
Sajede Aghababaei
این قول نادرشاه که در حین تحریض جنگ عثمانیان به فوج خود میگفت که از این جماعت ترس و باک نداشته باشید زیرا که مدافعهٔ دشمن و کار کارزار میباشد و انسان را زیاده از دو دست نیست، این جماعت به یک دست قاؤوق و به یک دست شلوار خود را به احتیاط باید بکشد و دست سوم از برای شطب میخواهند که میسر نیستــ پس به کدام دست کارزار خواهند کرد؟
Sajede Aghababaei
کثرت آتشزدگی به حدی است که خانهای نیست که سه ـ چهار مرتبه ساخته نشده باشد. گویند سبب عمدهٔ این رسم زلزله است که در آن شهر اکثرالوقوع است. در خانههای چوبین از زلزله متضرر نمیشوند اما به دانست من سبب اصلی خفت مزاج مردم و کوتهاندیشی ایشان است. چه در خانههای خشتی که به شرایط استحکام ساخته شود عجالتاً زر بسیار خرج میشود و در این کمــ اگر چه بعد از این به سبب ساختن مکرر و نقصان اشیاء که در آتشزدگی رو میدهد دَه برابر خرج میشود زیرا که بعضی عمارات سنگی و خشتی در استانبول است که هزاران سال از عمارت آن گذشته، اگر زلزله به عمارات خشتی ضرر میرسانید آنها چگونه برقرار میماندند؟
Sajede Aghababaei
و میتوان گفت استانبول منقسم بر چهار شهر است که هر چهار از هم جدا است و یک قسمت از آن چهار شهر استانبول است که همه را در خارج به نام استانبول میخوانند. قسمت اول همان استانبول است که قدیمترین آبادی این محل است و مسجد ایاصوفیه و سایر مساجد عالیه و عمارات دولتی بابعالی و غیره در آن قسمت واقع است و یک رشتهٔ بغاز فاصلهٔ میانهٔ شهر استانبول است به این طرف که به واسطهٔ دو پل طولانی بهم وصل شده است و سرای یلدوز که در حقیقت ارک دولت و خودش به منزلهٔ یک شهری است در این طرف واقع شده، با مقداری ابنیه و عمارات دولتی که قبل از عهد سلطنت سلطان حالیه، سایر سلاطین عثمانی در کنار دریا بنا کردهاند که مجاور قصر یلدوز است مثل عمارت دولمهباغچه و توپخانهٔ عامره و مسجد سلطان عبدالعزیز و غیر و غیره که خارج از محوطهٔ سرای حالیهٔ سلطنت اما به نام مجاور قصر یلدوز خوانده میشود و در ضمن سایر مردم هم خانهها و عمارات و دکاکین و قهوهخانه و غیره در اطراف یلدوز ساختهاند که موسوم به مجاور قصر یلدوز شده است
Sajede Aghababaei
یک قسمت دیگر که قسمت سوم باشد شهر و آبادی بیاوغلو است که فرنگیها آباد نمودهاند و حالا قسمت معتبر آبادی شده که محلهٔ اروپائیها و از سایر امکنه استانبول غیر از سرای یلدوز که بسیار مجلل و عالی است، اشبه به شهرهای اروپاستــ همان طور عمارات مرتفع و هتلهای خوب و قهوهخانه و رستورانهای ممتاز دارد ـ اگر چه نمیتوان مثل فرنگستان گفت ـ ولی بالنسبه خوب است. اما قسمت چهارم طرف اسکودار است که در قسمت آسیای عثمانی واقع است و دریا فاصلهٔ میانهٔ این طرف و آن طرف است و از حیثیت بنا و عمارات این قسمت که قسمت چهارم باشد پستتر است و بالجمله ازین چهار قسمت دو قسمت آن که یکی سرای یلدوز باشد در نهایت نظافت و پاکیزگی و قشنگی است که پهلو به پهلوی قصور عالیهٔ اروپا میزند و دیگری که بیاوغلو باشد نیز بالنسبه بد نیست و تا یک درجهای پاکیزه و مرغوب است اما کوچهها و خیابانهای خیلی تنگ کموسعت دارد ولی دو قسمت استانبول و اسکودار پاکیزگی و نظافتی چندان ندارد
Sajede Aghababaei
بعد از آن عکاس آمده در جلو عمارت عکس گروپی انداختیم. حقیقتاً علاءالملک خیلی خوب از عهدهٔ خدمات خود برآمده است.
Sajede Aghababaei
گویند کسی گفت که طوفان نوح هم گذشت، دیگری گفت: راست است که گذشت ولی تو میدانی که بر طوفان چه گذشت؟
marjan
در چنین شهری با این همه کثرت تا ممکن است احدی صدا بلند نمیکند مگر مجانینــ یعنی هر کس صدا بلند نماید او را از جملهٔ مجانین محسوب داشته همان ساعت میگیرند و آن قدر در محبس نگاه میدارند که عاقل شوند یا بمیرد.
Sophie M
قرمزِ کاشان ملایم و آرام است و جاهایی به کرمقهوهای نزدیک میشود، ولی قرمزِ زاهدان تند و آتشین است و کمی مایل به آلبالویی. آبی ارومیه نرم و فیروزهای است و آبی اردبیل تیره و لاجوردی شبیه دریایی آرام. سبزِ رشت پخته و سیر است و سبزِ چالوس روشن و مغزپستهای.
mghf
ییلاق و قشلاق میراث قدیمی پدران ما نیست که گرامیاش بداریم یا ضایعش کنیم؛ ضرورتی است برای روح و جان انسانها. حالا اگر به ضرورت و اقتضائات زندگی امکان ییلاق و قشلاق نداریم سفر همچنان بهترین یاریگر است. به نظر میرسد ما همیشه بهدنبال موازنه با جهان اطراف خودمانیم و سفر بهترین ابزار این تعادل است.
mghf
حجم
۴۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۴۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان