آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
چڪاوڪ
سلام بر تو نگهداری شده در قدرت خدایی
چڪاوڪ
برای نامیرا شدن باید او را در نَفس و نَفَس خود حاضر داشت.
چڪاوڪ
«سلام بر تو ای نور خدا که هدایتجویان به او هدایت مییابند، و بهوسیلهی او مؤمنین به فرج و گشایش میرسند.»
چڪاوڪ
ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است. ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده، و فقدان یکی پس از دیگری جمع و شُمار را نابود کرده است، من دیگر احساس نمیکنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانمروان است و نالهای را که در برابر دیدگانم مجسّم است و از همهی گرفتاریها بزرگتر و جانگدازتر و سخت و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو درآمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است.
چڪاوڪ
برای طیّ سبیل و رسیدن به سلسبیل، اوّلاً معرفت وجود مبارک ولیّ اللّه صلواتاللهعلیه را باید داشت و سپس باید با ایشان بود و برای ایشان زندگی کرد؛ با او بودن و برای او بودن حرف اوّل و آخر است
چڪاوڪ
ای سرورم و صاحب اختیارم! من خادم مملوک تو هستم.
چڪاوڪ
«آینده»، آیندهی «گذشته» است؛ «آینده» جریان «گذشته» در پیش روست؛ پس دانستن گذشته در تدبیر آینده نقش جدّی دارد.
چڪاوڪ
و او را نه برای رفع مصائب خود خواستند که مصائب را برای وصال او تاب آوردند که ظهورش را وعده بعد از شدائد بود.
دلتنگِ ماه