بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب محرمانه، مستقیم | طاقچه
تصویر جلد کتاب محرمانه، مستقیم

بریده‌هایی از کتاب محرمانه، مستقیم

انتشارات:انتشارات هلال
امتیاز:
۴.۸از ۱۲ رأی
۴٫۸
(۱۲)
لحظه‌ها را دریاب؛ زیرا هیچ‌گاه تکرار نمی‌شوند و گاه این لحظه‌ها، فرصتی استثنایی برای انجام کاری بزرگند.
seyed
آنچه روزی رسید، دیگران را شریک ساز؛ گرچه به اندازه‌ی یک لبخند، یک جمله‌ی زیبا یا سخنی شیرین باشد. آنچه رسید، ببخش؛ گرچه به قدر گرده‌ی نانی باشد. آنچه رسید، ببخش؛ از همه‌ی آموخته‌هایت تا تکثیر شوی، تا تکرار شوی، تا بمانی.
ka'mya'b
مردی چون امام علی (ع) نقل شده که آدمی نباید به کمتر از بهشت خود را بفروشد، امّا من مردی را شناختم که قیمتی بسیار سنگین برای خودش قائل بود؛ از تمام بهشت هم سنگین‌تر، او کسی جز حسین بن علی (ع) نبود. قیمت او خود خدا بود.
seyed
هر چه را نگه داری از کفت می‌رود و هر چه ببخشی صد چندان می‌شود.
ka'mya'b
نگذار حدّاقل‌ها چنان تو را در خود گرفتار آوردند که از برخوردار شدن از عالی‌ترین مراتب کمال بمانی.
ka'mya'b
فرزندم! آدم‌های بسیاری را دیده‌ام، زشت و زیبا، قوی و ضعیف، شجاع و ترسو، دارا و ندار، عاقل و جاهل، عابد و گنه‌کار. با انواع رفتارها و کنش‌ها. امّا اگر از من بپرسی میان همه‌ی آنچه در این سال‌ها از روابط و مناسبات مردم دیده‌ام، چه چیزی را در روز و روزگارشان مؤثّرتر یافته‌ام؟ هیچ کدام از موارد بالا را نمی‌توانم ذکر کنم و مطمئن باشم که نقش مهمّی در رسیدنشان به کمال و گذارشان از فراز و نشیب‌های حیات داشته است. هر کدام به جای خویش نیکوست، امّا هیچ صفتی را همچون سخاوت در حیات و کمال مردم مؤثر نیافتم. همه‌ی فضایل یک طرف، امّا بخشش و سخا یک طرف.
seyed
طبق سنّت الهی، هر کس می‌تواند نتیجه‌ی تلاش خود را ببیند؛ چه دنیایی باشد و چه آخرتی. همه‌ی کسانی که چون گنجشک از شاخه‌ای به شاخه‌ای می‌پرند و کارها را نیمه تمام، رها می‌کنند و به کار دیگر می‌پردازند، به سان اقیانوس پهناوری هستند که عمقی به اندازه‌ی یک بند انگشت دارند. مجموعه‌ای از تجربه‌ها و حرفه‌های ناقص، ره به دهی نمی‌برد و مردی را به بزرگی نمی‌رساند، زیباترین کار تو کامل‌ترین آنهاست. این اثر هر چه باشد، می‌ماند.
seyed
کاش بدانی بیش از نُه ماه طول کشید تا اسمی را برایت پیدا کنم، اسمی که مثل خودت زیبا و گوش‌نواز باشد؛ امّا پیش از آنکه سر در پی زیبایی لفظ و کلمه داشته باشم، در دل این امید را پاس می‌داشتم که روزی مسمّای این اسم، در تو ظهور کند، پاکی مریم (س)، معصومیت فاطمه (س)، رحمت محمّد (ص)، شجاعت علی (ع)
مادربزرگ علی💝
بی‌گمان این آیه از قرآن را خوانده‌ای که می‌فرماید: «الشَّیطانُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ وَ یأْمُرُکمْ بِالْفَحْشاءِ وَ ...»، شیطان شما را از فقر و کاستی می‌ترساند و به کارهای زشت وا می‌دارد، در حالیکه خداوند شما را وعدۀ آمرزش و بخشش می‌دهد. آنکه می‌پندارد اگر ببخشد، مبتلا به نقصان و فقر می‌شود، بی‌آنکه بخواهد در بخل ورزیدن، همه‌ی داشته‌ها را از دست می‌دهد. نسبت بخل به شیطان است که خود، مبتلا به نقصان و ذلّت و نومیدی است و نسبت سخا و دهش، به خداوند عزیز و غنی. بُخل، بخیل را، مبتلای ناداری و فقر می‌کند و سخا بی‌نیازی و دارندگی را در پی دارد.
seyed
گذار از پیچ و خم‌های زندگی و با خبر شدن از فراز و نشیب‌ها، کمین‌گاه‌ها، پرشگاه‌ها و دشت‌های فراخ پر گل و چشم‌نواز ناگزیراست. زندگی هم جز این نیست، امّا چند امکان پیش روی توست؛ برای آگاهی قبل از هزینه کردن: ۱. مطالعه‌ی تجربه‌ها؛ ۲. شنیدن تجربه‌ها؛ ۳. تجربه‌ی تجربه‌ها.
seyed
هر کدام از ما، تجسّم آرزوهای برآورده شده‌ی میلیون‌ها انسان هستیم که در اقصا نقاط این کره‌ی خاک زندگی می‌کنند،
ka'mya'b
صورت ظاهر ما چه بلایی بر سر خلق روزگار می‌آورد. مردم گناهی نکرده‌اند! چرا می‌بایست چهره‌ی عبوس و ابروی گره خورده و هیکل آویزان ما را تاب بیاورند و به روی ما نیاورند. هر کس در دل، غوغایی یا رنجی دارد و دلیلی ندارد آنچه در درون ما می‌گذرد، به یک باره خلق عالم را متأثّر کند.
ka'mya'b
مردم روزی را مترادف با خورد و خوراک روزانه و نان و خورش می‌شناسند. این گونه نگاه به روزی؛ مخصوص کسانی است که چشم سرشان و دل‌مشغولی‌اشان متوجّه نان و خورش است و دیگر هیچ؛ وگرنه چطور ممکن است از میان این همه روزی آشکار و نهان، کسی فقط آب و نان و علف را روزی بخواند. برخی روزی‌ها چون مداوم و پیوسته می‌رسند از دید ما پنهان می‌مانند، مثل دیدن، شنیدن. اگر قرار می‌شد دیدن و شنیدن گاهی باشد و گاهی نباشد آن موقع وجودشان را حس می‌کردیم و رنج نداشتن آنها را در می‌یافتیم. روشنایی روز هم روزیست، دیدار زیبایی‌ها و خوبی‌ها هم روزی است، شنیدن صدای اذان و نغمات دل‌انگیز مرغان چمن هم روزیست، فرصت و رخصت نماز و ذکر و عبادت هم روزیست، معنویت و نورانیت هم روزیست، شکرگزاری و ذکر نعمت‌ها و الطاف خداوند هم روزیست. باید دید چه می‌شود که این روزی‌ها را از دست می‌دهیم.
ka'mya'b
عجله، ولنگاری، سستی و نومیدی، دشمن درخت آرزویی است که امید به ثمر رسیدنش را داریم.
ka'mya'b
زن و شوهری پیاده سفر می‌کردند. در میان راه، به رودخانه‌ای رسیدند که باید از آن می‌گذشتند. زن رو به مرد کرد و گفت: تو مرا بر دوش می‌گیری تا از رودخانه بگذریم یا من تو را بر دوش بگیرم؟ مرد گفت: تو مرا بر دوش خود سوار کن. زن، شوهر را بر دوش گرفت و به راه افتاد. در میان رودخانه رو به مرد کرد و گفت: راستی چقدر سنگینی؟ مرد بادی به گلو انداخت و گفت: آخر ناسلامتی ما مَردیم؟ زن تنها پوزخندی زد و ساکت شد.
ka'mya'b
چه حیف که در فصل آموختن، به همه چیز مشغول می‌شویم، الّا آموختن
F313
نگذار حدّاقل‌ها چنان تو را در خود گرفتار آوردند که از برخوردار شدن از عالی‌ترین مراتب کمال بمانی
F313
آنکه چشم بر اشتباه و خطا می‌پوشد، قبل از آنکه دیگری را مصون داشته باشد، خود را در ردای عزّت پیچیده است و آنکه عیب دیگری را فریاد می‌کند، پیش از مفتضح شدن دیگری، خود رسوای عام و خاص گشته است.
ka'mya'b
نباید گمان کرد که امور از طریق اعجاز حلّ و فصل می‌شود. از شانس گفتن، نشان گریز از مسئولیت‌پذیری است. همّت در طی طریق، آن هم آرام و به تدریج با چاشنی مراقبت و محاسبه در وقت و مال و عبرت‌گیری از شکست‌ها مرد را پیش می‌برد.
ka'mya'b
دارایی و سرمایه اصلی و پنهان انسان، توکل، همّت، سپاس‌گزاری و ادب است.
ka'mya'b
آنکه پرده از آنچه مردم پوشیده می‌دارند، به کنار می‌زند، بی‌آنکه بر زبان آورد، سر در پی جبران نقصان خویش گذارده است. گویی می‌خواهد خود را مبرّا و پیراسته معرفی کند، بر اعتبار خویش بیفزاید و آتش خشم درونی خود را با آب هتک حرمت دیگران خاموش کند. این همه، نه تنها بر عزّت نمی‌افزایند، بلکه باقی مانده‌ی عزّت را نیز از آدمی می‌ربایند.
ka'mya'b
کتاب‌ها چون مردان علم و دانایی، در سکوت و خلوت، همۀ ما را متذکر عالم فراخ نور و معرفت و اخلاق می‌شوند. کتاب‌ها در سکوت و خلوت به همان سان کودکان ما را می‌پرورند که طبیعت، گل و کوه و دشت و صحرا. دامان طبیعت رازهای نهفته در میان صفحات کتاب را پر رنگ و بو، برملا می‌سازند. شاید تنها دل‌های مأنوس به کتاب و طبیعت باشند که شنوای راز نهفته در هستی می‌شوند، اگر مجال خلوت کردن را بیابند.
ka'mya'b
مباد که ترسِ از دست دادن، تو را از حضور در میدان بزرگ مبارزه و جهاد باز دارد.
ka'mya'b
زایش و جوشش داشته‌ها را خداوند در دهش آنها نهاده است.
ka'mya'b
هیچ می‌دانی که مرگ و مرد هم ریشه‌اند و دارای یک معنی‌اند؟ مرث، مرد و مرگ، به معنی میرنده در خود است. ما به غلط گمان می‌کنیم مرد بودن یعنی مذکر بودن. اگر این طور باشد، خروس هم مرد است. مرد شدن، بزرگ شدن، بالغ شدن یعنی در آرزوهای پست مردن و تولّد دوباره پیدا کردن. از همین جا می‌توانم بگویم خیلی از کسانی که ما آنها را مرد می‌شناسیم، به مقام مردی و بلوغ نرسیده‌اند و به عکس، زنانی را می‌توانم نشان بدهم که حقیقتاً مردند.
ka'mya'b
بچّه‌ها قبل از آنکه حرف شما را بشنوند، ظاهر شما را می‌بینند. این صورت بیرونی شماست که به دیگران امکان می‌دهد تا حرف‌های شما را بشنوند. به همان سان که همین صورت، اوّلین قضاوت درباره‌ی شما را هم سبب می‌شود. قضاوت‌های اوّلیه درباره‌ی منش و شخصیت شما، از همین جا حاصل می‌شود.
ka'mya'b
شیخ عطّار نیشابوری، مردی را در کسب صفات عالی و متعالی می‌شناسد. حتّی اگر صاحب آن صفات زن باشد.
ka'mya'b
شاید تنها دل‌های مأنوس به کتاب و طبیعت باشند که شنوای راز نهفته در هستی می‌شوند، اگر مجال خلوت کردن را بیابند.
F313
اگر طالب عزّتی، ببخش و اگر در پی تداوم آنی، چشم بر لغزش دیگری بپوش که این دو چون ردایی و حفاظی تو را در امان می‌دارند تا همواره عزیز بمانی
F313
اگر خوب به دارایی هایی که بسیاری از ما بدانها مفتخریم بنگری نیک در خواهی یافت که جملگی، قیمتی صد بار کمتر از ارزش یک روز زیستن همراه با عزّت دارند.
ka'mya'b

حجم

۱۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۷,۰۰۰
تومان