بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوقلمان | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوقلمان

بریده‌هایی از کتاب بوقلمان

نویسنده:سعید طلائی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۹ رأی
۵٫۰
(۹)
برخی افراد ندارند صنم با صنمی مثل کبکند که در مرحلۀ انکارند نه عیالی و نه یاری و نه دل گیر کسی از لحاظ غُدد انگار کمی بیمارند درد این طایفه از ناحیۀ جربزه است نه که از بودنِ با حور و پری بیزارند
مهدی صاد
یقین دارم که دانشگاه آزاد مرادآباد اگر جایش دوتا تعویض روغن بود بهتر بود نمی‌فهمد خودِ استادش از درسی که می‌گوید اگر بر کرسیِ استاد مانکن بود بهتر بود مقاله می‌دهیم از جنس آی‌اس‌آی فرت و فرت اگر خواندن مقدّم بر نوشتن بود بهتر بود
f_altaha
سی سال گذشته‌ست که ما شاه نداریم پس حق بده که جیب گدا را بتکانیم
مهدی صاد
هیچ دانی تهِ هر ماه سر قبض موبایل چقدر فحش به روح گراهام بل دادم؟ حرف چون باد هوا نیست، گران است، طلاست هرشب از نان زدم و شارژ به رایتل دادم گفت: «فیلتر شده عشق، آدم معقول، نگرد» «لاو» را چون جهت سرچ به گوگل دادم
محمد
آشغالو تو دشت و دمن نریزین خدا مشمّا رو هم آفریده
f_altaha
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» طفلکی‌ها همگی خسته ولی ناچارند خرج بالا زده، از ظاهرشان معلوم است ابر و باد و مه و خورشید و فلک زن دارند
f_altaha
همسر من مشورت می‌خواست در باب ناهار گفتمش: «امروز زیتون می‌خورم با خاویار» حرف‌هایی زیر لب زد که نفهمیدم، ولی لابلای حرف‌هایش کوفت بود و زهرمار گفت با کلّ پس‌انداز دو سال و نیم تو می‌شود یک مشت باقالی خرید و یک خیار
مهدی صاد
دیدم که دارد از دور یک نره‌خر می‌آید در آستینش انگار پنهان نموده ساطور گفتم: «عجب تریپی، این آدم است یا غول؟» آهسته زیر لب گفت: «داداشم است... تیمور» ناگاه مثل میگ‌میگ از جای خود پریدم تا پای جان دویدم از بلخ تا نشابور... آن خواهر و برادر بودند دیو و دلبر لعنت به شانس ابتر نفرین به بخت منفور
محمد
یک هزاری برده بودم پیش صرافِ محل چند گونی نیز پنهان کرده بودم در بغل گفتم این را چنج کن، جایش دلار نو بده توی گونی‌ها بریزم تا درآیم از هچل گفت تا ده می‌شمارم، ردّ کارت می‌روی مغر خر خوردی مگر صبحانه با شیر و عسل؟
مهدی صاد
که یارانی نکو داریم: سومالی، غنا، کنگو خدایی گینۀ بیسائو دشمن بود بهتر بود
مهدی صاد
عاشقی شغل مطمئنی نیست دو سه معشوقۀ یدک داریم طبق اصل بقای عشق، اگر نازنین رفت، روشنک داریم
f_altaha
یک‌تنه بیست‌وچندساله شدیم بس‌مان است، یار می‌خواهیم یارِ بی‌بندوبار جالب نیست یارِ بابندوبار می‌خواهیم نه از آن یارهای معمولی گل‌رخ و گل‌عذار می‌خواهیم مادرم دختری نشان‌کرده عکسِ سه در چهار می‌خواهیم اولش شرط کرده‌ایم که ما همسرِ خانه‌دار می‌خواهیم
Amir
تردّد در خیابان کار هر بز نیست در تهران
مهدی صاد
تا کوفتِ بچه‌ها شه زنگ ورزش ساعتِ املا رو هم آفریده
f_altaha
گفتا: «برادرم را حتماً نمی‌شناسی هم مثل خر نفهم است، هم مثل گاو خرزور هم فحش‌های نابش، هم کلۀ خرابش هم قطر بازوانش، در شهر هست مشهور» گفتم: «زمانۀ زور دیگر گذشته، ما نیز اهل مذاکراتیم، مثل رئیس‌جمهور»
محمد
حافظ هم آن‌زمان‌ها یک گوشه شعر می‌گفت تا بعدها بخواند از رویش اصفهانی البته غیر حافظ شاعر زیاد داریم از بین بانوان هم پروین اعتصامی [قافیه اشتباه است، تقصیر من ولی نیست زیرا نمی‌توان گفت پروین اعتصانی] البته دست و بالِ ما را فروغ بسته حتی نمی‌توان گفت سیمین بهبهانی
Nimamooo
امسال که هفت‌سین‌مان سکه نداشت فکر سمنو و سیب و سنبل کردیم
f_altaha
بهتر آن است که دل را دو سه قسمت بکنند هریک از ناحیه‌ها را به کسی بسپارند عده‌ای مثل اِمِرسان دل‌شان جا دارد بانوان نیز مکانِ خودشان را دارند قلب‌شان شصت‌وسه بخش و دو سه استان دارد که همه صاحب فرمانده و استاندارند ده‌نفر «جاست فرند» و دو نفر «خواهر جان» چندتایی «نفس» و باقی‌شان «دلدار» ند
f_altaha
فی‌المثل وقتی که گوشی‌های GLX هست پول وام مسکنت را صرف iPhone۴ مکن
f_altaha
براش مهمه آبروی بنده‌ش دکمۀ شلوارو هم آفریده
محمد جواد
البته غیر حافظ شاعر زیاد داریم از بین بانوان هم پروین اعتصامی [قافیه اشتباه است، تقصیر من ولی نیست زیرا نمی‌توان گفت پروین اعتصانی]
محمد جواد
به صفرهای حسابت مکن دلت را خوش «چو بر صحیفۀ هستی رقم نخواهد ماند»
R.R
کِیف داری میکنی با شعر من منتها افسوس، بیت آخر است دود اگر باشد نشان سروری این تریلی از من و تو سرتر است
مهدی صاد
مقاله می‌دهیم از جنس آی‌اس‌آی فرت و فرت اگر خواندن مقدّم بر نوشتن بود بهتر بود
مهدی صاد
پیامم را فرستادم، دلیور هم شده، اما جواب از او نمی‌آید، اگرچه می‌کند سینش
f_altaha

حجم

۳۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۳۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳,۳۵۰
تومان