جملات زیبای کتاب رویای آدم مضحک | طاقچه
تصویر جلد کتاب رویای آدم مضحک

بریده‌هایی از کتاب رویای آدم مضحک

انتشارات:سنجاق
امتیاز
۴.۶از ۵ رأی
۴٫۶
(۵)
در نهایت، این مردم از تلاش‌های بی‌معنی خسته شدند. رنج در چهره‌هایشان پدیدار شد، و گفتند که رنج زیباست، زیرا تنها از دل رنج می‌توان به تفکر رسید. آن‌ها رنج را در ترانه‌هایشان هم ستایش کردند.
Sara Far
ضعیفان به میل خود تسلیم قدرتمندان می‌شدند، تنها برای این‌که به آن‌ها کمک کنند تا ضعیف‌تر از خودشان را نابود کنند.
Thief_of_souls
مردمانی مغرور و خودخواه پیدا شدند که یا همه‌چیز را می‌خواستند یا هیچ‌چیز.
Sara Far
در یک روز، در یک ساعت—همه‌چیز می‌تواند ناگهان درست شود! نکتهٔ اصلی این است که دیگران را مانند خودتان دوست بدارید، این اصلِ همه‌چیز است، هیچ چیز دیگری لازم نیست؛ و بلافاصله راه درست کردن همه‌چیز پیدا خواهد شد.
Thief_of_souls
من نمی‌توانم بیش از این سرگردان شوم. چون حقیقت را دیده‌ام؛ من آن را دیدم و می‌دانم که انسان‌ها می‌توانند زیبا و خوشبخت باشند، بدون اینکه توانایی زندگی روی زمین را از دست بدهند. من نمی‌خواهم و نمی‌توانم باور کنم که شرارت وضعیت طبیعی انسان‌هاست. اما همه فقط به همین باور من می‌خندند.
Thief_of_souls
سبکسری‌ای عجیب و خیالپردازانه فکر کردم: «آه، پس زندگی پس از مرگ وجود دارد!». اما عمق وجودم چیزی متفاوت می‌گفت: «اگر قرار باشد مطابقِ اراده‌ای ناگزیر و اجباری دوباره باشم و دوباره زندگی کنم، نمی‌خواهم مغلوب و خوار و ذلیل بمانم!»
Thief_of_souls
در خواب، گاه انسان می‌بیند که از جایی سقوط می‌کند، یا ضربه‌ای می‌خورد، اما معمولاً هیچ دردی حس نمی‌کند، مگر آن‌که در بیداری آسیبی دیده باشد. در رؤیای من نیز دردی نبود، اما گمان کردم که با شلیک گلوله، تمام وجودم به لرزه افتاد، ناگهان همه چیز خاموش شد، و پیرامونم را تاریکی هولناکی فراگرفت. گویی نابینا و گنگ شده بودم
Thief_of_souls
به نظر می‌رسد خواب‌ها نه از منطق، که از میل و آرزو سرچشمه می‌گیرند، نه از ذهن، بلکه از دل. و با این وجود، گاه چه اندیشه‌های پیچیده‌ای در خواب به ذهنم خطور کرده است! و در عین حال، در خواب چیزهایی کاملاً غیرقابل تصور رخ می‌دهند.
Thief_of_souls
شاید به این دلیل که اندوهی سهمگین در جانم می‌بالید، اندوهی ناشی از حقیقتی که بسیار بزرگ‌تر از وجود من بود: این باور که همه‌چیز در جهان بی‌اهمیت است.
Sara Far
به نظر می‌رسید که هنوز انسانم و به «هیچ» تبدیل نشده‌ام، پس تا وقتی که به «هیچ» بدل نشده‌ام، زنده‌ام و بنابراین می‌توانم رنج بکشم، خشمگین شوم و از اعمالم احساس شرم کنم.
غزل
می‌بینید، با اینکه دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود، هنوز هم درد را حس می‌کردم.
Sara Far
«هر که هستی، اگر واقعاً وجود داری و اگر چیزی عاقلانه‌تر از آنچه اکنون بر من می‌گذرد وجود دارد، بگذار آن نیز رخ دهد. و اگر به خاطرِ خودکشی بی‌دلیل من، با این زندگی زشت و بی‌معنا مجازاتم می‌کنی، بدان که هر عذابی بر من وارد کنی، هرگز به اندازه آن خشم خاموشی که در دل دارم، آزارم نخواهد داد، حتی اگر این عذاب میلیون‌ها سال طول بکشد!»
Sara Far
در زمین ما، ما تنها از طریق رنج و درد می‌توانیم حقیقتاً عشق بورزیم! ما قادر به عشق ورزیدن به شیوه‌ای دیگر نیستیم و عشق دیگری نمی‌شناسیم. من رنج می‌خواهم تا بتوانم عشق بورزم.
Sara Far
من می‌خواهم، من تشنهٔ آنم که همین لحظه با چشمانی اشک‌آلود، به آن زمین یگانه‌ای که ترک کردم بوسه بزنم و زندگی در هیچ جای دیگری را نه می‌خواهم، و نه می‌پذیرم...!»
Sara Far
وقتی شریر شدند، از برادری و انسانیت سخن راندند و این مفاهیم را درک کردند. وقتی مجرم شدند، عدالت را ابداع کردند و مجموعه‌ای از قوانین برای خود نوشتند تا آن را حفظ کنند، و برای اجرای این قوانین، گیوتین برپا کردند. آن‌ها به‌سختی به یاد می‌آوردند چه چیزی را از دست داده‌اند و حتی نمی‌خواستند باور کنند که روزگاری معصوم و خوشبخت بوده‌اند.
Sara Far
ما علم داریم، و از طریق آن دوباره حقیقت را پیدا خواهیم کرد. اما این بار آن را آگاهانه خواهیم پذیرفت. دانش از احساسات بالاتر است، آگاهی از زندگی از خود زندگی بالاتر است. علم به ما حکمت می‌دهد، حکمت قوانین را کشف می‌کند، و دانش قوانینِ خوشبختی از خود خوشبختی بالاتر است.
Sara Far
آه، من همیشه غم و اندوه را دوست داشته‌ام، اما فقط برای خودم، فقط برای خودم
Sara Far
ریخته شد. همه شوکه و وحشت‌زده شدند و شروع به جدا شدن و فاصله گرفتن از یکدیگر کردند. اتحادهایی شکل گرفت، اما این اتحادها دیگر علیه یکدیگر بودند. سرزنش‌ها و سرکوفت‌ها آغاز شد. آن‌ها مفهوم شرم را شناختند و شرم به فضیلت تبدیل شد. مفهوم افتخار زاده شد و هر اتحادی پرچم خود را برافراشت. حیوانات را آزار دادند، و حیوانات از آن‌ها به جنگل‌ها گریختند و دشمنشان شدند. نبرد برای جدایی آغاز شد، برای انزوا، برای مالکیت؛ برای «مال من» و «مال تو». آن‌ها زبان‌های متفاوتی برای سخن گفتن پیدا کردند. غم را شناختند و دوستش داشتند. تشنهٔ رنج شدند و گفتند حقیقت فقط از طریق رنج به دست می‌آید. سپس علم در میانشان ظاهر شد.
Sara Far

حجم

۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
۱۳,۰۰۰
تومان