من روحم، ولی روحی که ناپیدا نبودم
در این دنیا اگر بودم، در این دنیا نبودم
و من عمرم! همیشه در سفر، چون دورهگردان
چه شبها با چه کسها بودم و فردا نبودم
به چشمم آشنایی! فکر کن، پیش از خودت را
به یادآور ببین من دوستت آیا نبودم؟
Aiden
زمان که میگذرد، این زمان که میگذرد
که تا کجا غمِ این جمله را قطار کنی؟
از این به بعد که باران شدی کویرکویر
چقدر گریه قرار است بر مزار کنی؟
کدام دست؟ چه وقتی؟ چرا خیانت کرد؟
که شانه را نتوانستی استوار کنی
Aiden
ای جز صدای تو همه نامهربان، عزیز!
امشب دلم گرفته برایم بخوان عزیز
امشب بیا و مرثیه با سوزِ دل بخوان
در سینهام شکسته درختی جوان عزیز
گگاب
پر کن شراب نیمهٔ من را برای خود
بگذار لب به لب بشود استکان عزیز
گگاب
کسی مرا به خود انگار مثل تنهایی
همیشه بیشتر از پیش مبتلا میکرد
کسی که یک شبِ آرام، خواب میدیدم
گلی برای مزارم شد و دعا میکرد
کاربر ۴۸۹۶۷۵۰
تو از غمهای من نزدیکتر با من شدی وقتی
که من اندازهٔ غمهای عالم دوستت دارم
شبیه باغبانِ ناامیدی که به دستش خورد
نخستین قطرهٔ بارانِ نم نم دوستت دارم
گگاب