بریدههایی از کتاب خواب باران
۳٫۸
(۱۹۴)
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
محمدحسین
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
مجید
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
Z.M
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سختترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
Z.M
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
Josee
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
alighanbari
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد... گاهی بهشت در دل آتش میسر است...»
F313
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
دختر دریا
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
Z.M
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
Z.M
نمیدونم با دختر مصیبتدیدهای که حتی از خدای خودش هم بریده، چی کار باید کرد؟
ـ هیچکس واقعاً از خدای خودش نمیبره مادر من. آدمها فقط گاهی فراموشش میکنن. یا ادای بریدن رو درمیارن... همین!
Wariapk
«خیلیا تو زندگی آدم میان و میرن... اما بود و نبود و رفتوآمدشون هیچ تأثیری تو زندگی آدم نداره... اما بعضیا... وقتی وارد زندگی آدم میشن، حتی اگه نمونن و برن، چنان رد پایی از خودشون تو قلب آدم به جا میذارن... که ما دیگه هیچوقت همون آدم قبلی نیستیم...»
F313
همین خدا یکی یکی وابستگیهامو ازم گرفت، تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد.
h.s.y
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سختترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
12345678
آرزو میکرد یکبار که از خواب بلند میشود، تمام خاطرات تلخ گذشته از صفحهی ذهنش پاک شده باشد. ذهنش خالی خالی باشد، درست مثل دفتر سپیدی که قرار است از اول در آن بنویسد.
اما این آرزوی محالی بود. گذشته و کابوس تلخ آن، دیگر جزئی از وجود او شده بود. همیشه با او بود و حتی برای یک لحظه رهایش نمیکرد
F313
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
[حَوْراء.۲۱۳]
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سختترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
Z.M
خدا همیشه بندههاشو امتحان میکنه. یه روز با نعمت و خوشی، یه روزم با بلا و مصیبت. مهم اینه که ما چطوری از هر دو امتحان بیرون بیاییم.»
h.s.y
«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است.»
mohaddese
«گاهی به زمان نیازه تا حکمت بعضی چیزا مشخص بشه... گاهی هم هیچوقت از بعضی چیزا سر درنمیاریم. چون ذهنمون محدود به این دنیاست. اونی که داره قصهی زندگیمون رو مینویسه و کارگردانی میکنه، به کل زندگیمون از اول تا آخرش اشراف داره. حتماً حواسش به همهچیز هست.»
•|مهدے یار|•
«ما ودعک و ما قلی... و خداوند هرگز تو را رها نکرده و بر تو خشم نگرفته است.»
یا صاحب الزمان
حسام به تأیید سر تکان داد: «ایمان به اینکه شرایطی که من الان دارم، بهترینه و از روی عدالت و حکمت خداست و قطعاً اشتباه نیست، آدم رو به مرحلهی صبر و یقین و حتی شکر میرسونه.»
h.s.y
«جلسات قرآنخونیمون تقریبا بعد از حامد تو این خونه شروع شد... چند سالی هم هست که به اصرار تو، هر جلسه معنی آیهها رو هم با خانمها میخونیم... امروز که خانم اسکندری اینطور حرف زد و رفت، یه لحظه با خودم فکر کردم پس نتیجهی این همه سال دور هم جمعشدن و قرآنخوندن چی بوده؟ وقتی اینقدر راحت تهمت میزنن و پشت سر دختر مردم غیبت میکنن و به هزار گناه کرده و نکرده متهمش میکنن... بعد هم به راحتی حکم صادر میکنن و محکومش میکنن و اینطور دلش رو میشکنن... پس به چیه قرآن خوندنمون باید دلخوش باشم؟!»
n re
صدای حسام در گوشش پیچید: «اونی که داره قصهی زندگیمون رو مینویسه و کارگردانی میکنه، حتماً حواسش به همهچیز هست.»
سرش را به پشتی مبل تکیه داد و نگاهش از پنجرهی اتاق، رو به آسمان پر کشید: «داری قصهی زندگیام رو چهجوری مینویسی؟»
محمدحسین
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سختترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
Z.M
«ایمان به اینکه شرایطی که من الان دارم، بهترینه و از روی عدالت و حکمت خداست و قطعاً اشتباه نیست، آدم رو به مرحلهی صبر و یقین و حتی شکر میرسونه.»
•|مهدے یار|•
هیچکس واقعاً از خدای خودش نمیبره مادر من. آدمها فقط گاهی فراموشش میکنن. یا ادای بریدن رو درمیارن... همین!
یا صاحب الزمان
«لقد خلقنا الانسان فی کبد... ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم. این فرمایش خود خداست تو قرآن.»
یا صاحب الزمان
«ایمان به اینکه شرایطی که من الان دارم، بهترینه و از روی عدالت و حکمت خداست و قطعاً اشتباه نیست، آدم رو به مرحلهی صبر و یقین و حتی شکر میرسونه.»
یا صاحب الزمان
اونی که داره قصهی زندگیمون رو مینویسه و کارگردانی میکنه، به کل زندگیمون از اول تا آخرش اشراف داره. حتماً حواسش به همهچیز هست.»
mahan
حجم
۱۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان