جملات زیبای کتاب خاک سپاری دوم بانوی مرگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاک سپاری دوم بانوی مرگ

بریده‌هایی از کتاب خاک سپاری دوم بانوی مرگ

امتیاز
۴.۶از ۴۱ رأی
۴٫۶
(۴۱)
ایرانی‌ها بر خلاف خودشان اسامی کشته‌هایشان را پنهان نمیکردند و باز هم بر خلاف ایشان تلفات نظامی را نه امری مایهٔ سرشکستگی که مسئله‌ای افتخارآمیز میدانستند.
معصومه رضایی
پیرمرد روی زیرانداز مقابل چادر دراز کشید و از داخل جیبش کتابی به قطع جیبی بیرون کشید. به تجربه آموخته بود در جنگ بیش از هر چیز صبر نیاز است و بارها و بارها دیده بود برنده‌ها از صبورها انتخاب میشوند. به قول جوان‌ترها و نیروهای این روزهای خودش، جنگ پر بود از علّافی.
عباس زاده
ایران کشوری بود با ۱۰ برابر جمعیّت وطنش و ۷۴ برابر بزرگ‌تر از کشور خودش و حالا درستی راهبرد خودشان را بخوبی درک میکرد. اینها خیلی زیاد بودند و خیلی بزرگ و باید هم کم میشدند و هم جدا از هم قرار میگرفتند. خیلی مهم نبود که آنها این واقعیّت را درک میکنند یا نه! اتّفاقاً اگر متوجّه‌اش نمیشدند خیلی هم بهتر بود.
عباس زاده
«مرگ و زندگی دست خداست، اسرائیل سگ کیه؟»
amirhossein_asgari
فرمانده جواب داد: «اگر کتاب خونده بودی، با ترس آدمها از دشمنشون آشنا میشدی. جنگ و عاشقی مثل هم میمونن، قانون ندارن. این پایبندیِ همیشگی ما به قوانین باعث میشه طرفمون هر اقدام خصمانه‌ای رو در یک چهارچوبی انجام بده و در حین انجام دادنش احساس امنیّت هم بکنه. این بده!»
عباس زاده
«ایمانت نم نکشه پسر. شهید زنده است. جاش هم از ما بهتره. اگر بهش باور داری، گریه نداره.»
amirhossein_asgari
حالا راشل تنها مانده بود و حرفش دیگر خریدار چندانی نداشت. از سوی دیگر هم به تجربه آموخته بود اگر تنها ماندی دیگر حرف خود را حتّی اگر حق باشد فریاد نزن، چرا که نه تنها یاری پیدا نمیکنی که احمق هم به نظر خواهی رسید. همین هم شد که تصمیم گرفت خودش شخصاً وارد عمل شود.
محمد برومند
سفرهٔ جنگ ۱۴۰۰ سال است که پهن شده و اصلاً جمع‌بشو نیست. فقط این صورت جنگ است که تغییر میکند
رضا زعیم
در جنگ توانمندی، به معنای عضلات حجیم و متورّم که از زیر لباس خودشان را نشان دهند نیست. مفهومش استقامت است و استقامت و استقامت. فردی قوی محسوب میشود که بتواند بین موانع و عوارض طبیعی و مصنوعی بسرعت جابه‌جا شود و آن قدر استقامت روحی و جسمی داشته باشد که زیر فشارهای مختلف تسلیم نشود و عقب نکشد. فشارهایی که به علّت شرایط مختلف اغلب آدمها را خُرد میکند و نهایت مجبورشان میکند تسلیم شوند؛ تغذیهٔ بد و کم، نداشتن جای خواب درست و درمان، سرما و گرما که بر حسب زمان و جغرافیا کم و زیاد میشود، اضطراب دائمی ناشی از حضور دشمن و نیز احتمال شکست در وظایف یا از دست دادن دوستان و هم‌رزمان.
رضا زعیم
بار اوّلش نبود. مطمئن بود که بزودی باز هم تشویق خواهد شد. آمار موفّقیّت در شکار صددرصدی‌اش همچنان حفظ میشود و او به عنوان جواهر درخشان روی تاج موساد همچنان تمیز و دست‌نخورده باقی خواهد ماند. زیر لب زمزمه کرد: «بانوی مرگ». لقبی بود که همکارانش بر او البتّه در خفا گذاشته بودند و خبرش هم به خودش رسیده بود. همیشه طوری وانمود کرده بود که از آن بی‌خبر است ولی ته دلش دوستش داشت و از شنیدنش لذّت میبرد.
ستاره
همیشه آدمهایی بوده‌اند که وقتی به هدفشان نرسند، طرف مقابل را سر صبر تکّه‌تکّه میکنند، جنازه‌اش را طوری در هم میریزند که قابل جمع کردن نباشد یا زن و بچّه‌اش را میکشند یا هزار کار دیگر و صدالبتّه گروهی هم هستند که این جماعت را مسلّح میکنند و همیشه بهترین و پیشرفته‌ترین وسایل مورد نیاز اینها را میسازند و در اختیارشان قرار میدهند. مجتبی خودش را در برابر اینها میدید و مطمئن بود تا روزی که زنده است باید این مبارزه را ادامه دهد.
ستاره
کشوری دیده بود و در آن چرخیده بود که بر اساس تصوّرات او از کشور، زیادی وسیع بود و هر کاری با آن میکردی زیادی قوی به نظر میرسید. ایران کشوری بود با ۱۰ برابر جمعیّت وطنش و ۷۴ برابر بزرگ‌تر از کشور خودش و حالا درستی راهبرد خودشان را بخوبی درک میکرد. اینها خیلی زیاد بودند و خیلی بزرگ و باید هم کم میشدند و هم جدا از هم قرار میگرفتند. خیلی مهم نبود که آنها این واقعیّت را درک میکنند یا نه! اتّفاقاً اگر متوجّه‌اش نمیشدند خیلی هم بهتر بود.
ستاره
تنها کاری که به عقلش میرسید انجام دهد این بود که از بقیّه دور باشد که نخواهد زیر فشار سؤال و جوابهایشان به خودش بپیچد و مرتّب نداند چه بگوید. بهترین کار فرار بود.
Narcissuse

حجم

۶۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۶۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان