جفرسون را رهبر بزرگی می دانستند که هم زمان دربارۀ آزادی موعظه می کند و به برده داریش هم ادامه می دهد. پیامی که می توانستند پشت آن پنهان شوند.
با این حال، زبان آزادی خواهانۀ این مبارزهْ الهام بخش جمعیتی بسیار انبوه تر از طبقۀ الیگارش شد
hadiizadi
مجبور بودند که کیف پول وارد کنند در حالی که اصلاً پول کاغذی نداشتند. باید کفش اسکیت روی یخ وارد می کردند که عملاً به درد هیچ کس نمی خورد. انگلیسی ها موقع بازدید از برزیل مثل شاهزاده ها زندگی می کردند. زندگی ای که در آن واقعاً «زیر خط استوا هیچ گناهی وجود نداشت»: قانوناً دادگاه های برزیلی صلاحیت رسیدگی به اَعمال شهروندان بریتانیایی در خاک برزیل را نداشتند
hadiizadi
بمب های در حال سقوط، ترس فراگیر و طوفان های پر سروصدا همان قدر در به راه آوردن مردم موفقند که صداهای گوش خراش در سلول های شکنجه در به مُقر آوردن زندانیان. مثل زندانی وحشت زده ای که اسم رفقای اش را لو می دهد و از ایمانش چشم می پوشد، جوامع شوک زده نیز اغلب از چیزهایی دست برمی دارند که در غیر این صورت به شدت از آن ها محافظت می کردند.
amir mojiry
«آمار و ارقام مثل مایوی شناست. چیزهای زیادی را نشان می دهد، اما مهم ترین بخش ها را پنهان می کند.
amir mojiry
دربار پرتغال همچنین برای پرداخت بدهی های سرسام آورش از برزیل مثل یک قلک استفاده می کرد؛ یا از گنجینه اش پول قرض می کرد یا از هزینه هایش می زد. آن ها همان طور به ثروت برزیل نگاه می کردند که الیگارش های برزیل به برده ها: مصرفی، بی اهمیت و قابل تعویض.
amir mojiry
مسدود کردن تعمدی مسیر صنعتی شدن برزیل این اطمینان را به صنعت اروپا داد که می تواند حاکم بلامنازع بازار باشد و برزیل هم باید تقریباً به طور انحصاری یک منبعِ مواد خام باقی بماند.
amir mojiry
«زیر خط استوا هیچ گناهی وجود ندارد.» این ضرب المثل مشهوری بین ساکنان مستعره نشین ها بود.
amir mojiry