بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بدخواهی | طاقچه
تصویر جلد کتاب بدخواهی

بریده‌هایی از کتاب بدخواهی

امتیاز:
۴.۱از ۲۰۰ رأی
۴٫۱
(۲۰۰)
وقتی شرایط سخت است و نمی‌توانی وانمود کنی که خوشحال هستی، انجام دادن عمل معکوس، یعنی سکوت کردن، نسبتاً راحت‌تر است.
Mahmood
البته آدم‌ها تغییر می‌کنند و معمولاً هم این تغییر در مسیر بهتر شدن نیست.
Fatemeh Ka
شخصیت آدم‌ها از بچگی به بعد تغییر نمی‌کند.
Farhadmarch
من همیشه برای اتفاقات بهتر زندگی منتظر می‌مونم.
ladan ch
«آنچه بیش از همه ترسناک بود، خود خشونت نبود، بلکه انرژی منفی‌ای بود که آن پسرهایی که از او متنفر بودند، به اطراف منتقل می‌کردند. او هیچ‌وقت تصور نکرده بود چنین حس بدخواهی در دنیا وجود داشته باشد.»
sahar
اعتراف می‌کنم که هر وقت به نویسنده‌ها فکر می‌کنم، همیشه در تصوراتم اون‌ها سیگاری هستند. آقای هیداکا هم سیگاری قهاری بود، مگه نه؟» «درسته، گاهی فکر می‌کردم دفتر کارش رو ضدعفونی می‌کنه، تا حشرات وارد اتاقش نشند.»
Clarissa
وقتی شرایط سخت است و نمی‌توانی وانمود کنی که خوشحال هستی، انجام دادن عمل معکوس، یعنی سکوت کردن، نسبتاً راحت‌تر است.
یحیی
«این روزها والدین خودشون کتاب نمی‌خونن، ولی فکر می‌کنند باید بچه‌هاشون رو مجبور به خوندن بکنند. چون خودشون کتابخون نیستند، در نتیجه هیچ ایده و نظری ندارند که به بچه‌هاشون بِدَن. به این خاطر دلخوش به توصیه‌های وزارت آموزش هستند و به همون اکتفا می‌کنند. همهٔ اون کتاب‌ها خیلی کسالت‌آورند و در نتیجه بچه‌ها یاد می‌گیرند از این کتاب‌ها متنفر باشند. این یه دور باطله که به‌نظر هیچ انتهایی نداره.»
Mary
مردم باید از کتاب‌هات به‌خوبی یاد کنند تا بتونی کتاب‌ها رو از روی قفسهٔ کتاب‌فروشی‌ها به فروش برسونی
رها
وقتی شرایط سخت است و نمی‌توانی وانمود کنی که خوشحال هستی، انجام دادن عمل معکوس، یعنی سکوت کردن، نسبتاً راحت‌تر است.
ladan ch
جدی. هیچ‌وقت نمی‌شود فهمید کی قرار است بمیری، تا هنگامی که آن اتفاق خودش بیفتد.
Farhadmarch
باید آستانهٔ تحمل، هر روز امتحان شود.
ladan ch
«این روزها والدین خودشون کتاب نمی‌خونن، ولی فکر می‌کنند باید بچه‌هاشون رو مجبور به خوندن بکنند. چون خودشون کتابخون نیستند، در نتیجه هیچ ایده و نظری ندارند که به بچه‌هاشون بِدَن. به این خاطر دلخوش به توصیه‌های وزارت آموزش هستند و به همون اکتفا می‌کنند. همهٔ اون کتاب‌ها خیلی کسالت‌آورند و در نتیجه بچه‌ها یاد می‌گیرند از این کتاب‌ها متنفر باشند. این یه دور باطله که به‌نظر هیچ انتهایی نداره.»
محمد جواد
ما اغلب وقتی بچه بودیم، در مورد نویسنده شدن باهم حرف می‌زدیم. هر دو عاشق کتاب بودیم و کتاب‌های مورد علاقه‌مان را به هم پیشنهاد می‌کردیم، آن‌ها را می‌خواندیم و وقتی خواندن کتاب‌ها تمام می‌شد، آن‌ها را باهم عوض می‌کردیم. هیداکا، شرلوک هولمز و آرسن لوپن را به من می‌داد و من در عوض ژول ورن را به او می‌دادم.
Clarissa
یک‌بار به من گفت: «رابطهٔ بین معلم و دانش‌آموز براساس وهم وخیاله. معلم تحت‌تأثیر این توهّمه که داره چیزی درس می‌ده و دانش‌آموز هم خیال می‌کنه داره چیزی یاد می‌گیره. اونچه مهمه اینه که این حس خیال مشترک هر دو رو راضی نگه می‌داره. چیز خوبی از روبه‌رو شدن با واقعیت به دست نمی‌آد. کاری که همهٔ ما می‌کنیم اینه که نقش آموزش رو بازی می‌کنیم.» آدم تعجب می‌کند که چطور می‌شود کسی این‌گونه فکر کند.
Fatemeh Ka
«گمان می‌کنم بله. نوشتن، یه عمل کاملاً مکانیکی نیست. ممکنه ساعت‌ها پشت میزت بشینی، بدون اینکه حتی یه صفحه هم بنویسی. اما با الهام گرفتن از چیزی و جاری شدن کلمات در ذهنت، خیلی وقت‌ها دیگه سخت می‌شه قلم رو زمین گذاشت و از نوشتن دست کشید.»
کاربر ۶۱۰۴۴۵۴
«این روزها والدین خودشون کتاب نمی‌خونن، ولی فکر می‌کنند باید بچه‌هاشون رو مجبور به خوندن بکنند. چون خودشون کتابخون نیستند، در نتیجه هیچ ایده و نظری ندارند که به بچه‌هاشون بِدَن. به این خاطر دلخوش به توصیه‌های وزارت آموزش هستند و به همون اکتفا می‌کنند. همهٔ اون کتاب‌ها خیلی کسالت‌آورند و در نتیجه بچه‌ها یاد می‌گیرند از این کتاب‌ها متنفر باشند. این یه دور باطله که به‌نظر هیچ انتهایی نداره.»
میمْ؛ مثلِ مَنْ
هیچ‌کدوم از خونه‌هامون دیگه وجود ندارند. اون خونه‌ها چند سال پیش کوبیده شدند و جاشون آپارتمان ساخته شد.»
محمد جواد
هر کس رازهایی داره و حق داره اون‌ها رو حفظ کنه. حتی اگه اون آدم‌ها مرده باشند.
Book
در نهایت پرسیدم: «به‌هرحال. بقیهٔ شواهد چی شدند؟ شما گفتید که قراره جسد رو معاینه کنند؟» «بله، امروز این کار رو کردند.» کارآگاه کاگا نگاهی به ماکیمورا انداخت. «تو اونجا بودی، درسته؟» «نه، نبودم. اگه بودم، الان اینجا این غذا رو نمی‌خوردم.» اخمی کرد و چنگال را روی تکه‌گوشت فرو کرد.
Clarissa
«ببین، نونوگوچی، تو استعدادِ نوشتن رو داری. اما داشتنِ استعداد و تبدیل شدن به نویسنده‌ای که کتاب‌هاش چاپ می‌شه، دو مقولهٔ کاملاً متفاوته. دربارهٔ اینکه چطور می‌شه نویسندهٔ پرفروش‌ترین کتاب‌ها شد، با من حرف نزن، که این قضیه هیچ ربطی به استعداد نداره. برای رسیدن به اون جایگاه فقط به مقداری شانس نیاز داری. اینکه این شانس چیه و از کجا می‌آد، توضیحش سخته. هرکس دنبال چنین شانسی‌ست و برای رسیدن به اون برنامه‌ریزی می‌کنه، اما شرایط هیچ‌وقت اون‌طور که آدم می‌خواد پیش نمی‌ره.»
anita
اوشیما آدم خوبی بود؛ از آن‌هایی نبود که الکی از آدم تعریف می‌کنند.
فریبا
کیگو هیگاشینو نویسندهٔ پرفروش‌ترین رمان‌ها در ژاپن است. رمان‌هایش بیشترین خواننده را در ژاپن و همچنین دیگر کشورهای آسیایی دارد، همچنین صدها میلیون جلد از کتاب‌هایش در سراسر دنیا به فروش رفته است. بسیاری از کارهایش به شکل سریال‌های تلویزیونی و فیلم در کشورهای متعددی به زبان‌های گوناگون درآمده‌اند.
فریبا
البته آدم‌ها تغییر می‌کنند و معمولاً هم این تغییر در مسیر بهتر شدن نیست.
zeynab
به ذهنم رسید که منشأ این‌همه تنفر نسبت به هیداکا، اصلاً خود تو نبودی. دلیلش حس تنفر گمراه‌کنندهٔ مادرت بود که بذر اون رو در وجود تو کاشت و تو رو به انحراف کشید. فقط می‌خواستم این رو بدونی. از اونجایی‌که دیگه نمی‌تونی هیداکا رو سرزنش کنی، شاید بتونی مادرت رو سرزنش کنی و مقصر بدونی.
Hosna.Thr
«آنچه بیش از همه ترسناک بود، خود خشونت نبود، بلکه انرژی منفی‌ای بود که آن پسرهایی که از او متنفر بودند، به اطراف منتقل می‌کردند. او هیچ‌وقت تصور نکرده بود چنین حس بدخواهی در دنیا وجود داشته باشد.» احساس می‌کنم این خط از کتاب مناطق شکار ممنوع یک تصویر صادقانه از احساسات قربانی را ارائه می‌دهد. زمانی که معلم بودم، می‌دیدم قربانیان این گردن‌کلفتی‌ها اغلب از شروع شدن حمله‌های ناگهانی که به سمت‌شان می‌شد، گیج و مبهوت می‌شدند.
میمْ؛ مثلِ مَنْ
شرایط سخت است و نمی‌توانی وانمود کنی که خوشحال هستی، انجام دادن عمل معکوس، یعنی سکوت کردن، نسبتاً راحت‌تر است.
Farhadmarch
وقتی مردی، مرد دیگری را می‌کشد، اغلب پای زنی در میان است.
Farhadmarch
وقتی شرایط سخت است و نمی‌توانی وانمود کنی که خوشحال هستی، انجام دادن عمل معکوس، یعنی سکوت کردن، نسبتاً راحت‌تر است.
faezehswifti
او شب قتل، بسیار هیجان‌زده و به‌طرز غیرمعمولی پرحرف به‌نظر می‌رسید. من و رئیسم به این نکته، که یکی از نشانه‌های قدیمی ارتکاب به جرم بود، پی بردیم.
محمد جواد

حجم

۲۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۵۰۰
۳۱,۸۵۰
۳۰%
تومان