جملات زیبای کتاب هم جهانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب هم جهانی

بریده‌هایی از کتاب هم جهانی

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز
۲.۹از ۴۲ رأی
۲٫۹
(۴۲)
شکوهمندی آسمان آن لحظه‌ای‌ست که نهایت تاریکی شب با روشنایی می‌آمیزد. رحمان به آن می‌گفت غَلَس. رابعه پرسیده بود یعنی چه؟ رحمان گفته بود چیزی شبیه گرگ‌ومیش خودمان. کمی مانده به سحر. بعد گفته بود بیشتر آدم‌ها در طول عمرشان حتی برای یک بار هم شده آن را ندیده‌اند.
حوریا
آدم‌ها عادت دارند اول چشم‌شان عاشق شود بعد خودشان.
groad
رفتن راه تکراری چه لطفی دارد. راه خودت را که بروی حتی اگر بروی و گم شوی و طول بکشد که به انتها برسی باز بهتر است تا از راهی بروی که همه می‌روند.
کتابخوان شماره ۷۷۷۲۲
رابعه گفت: «یا بنی‌آدم! از دیده به حق منزلی نیست و از زبان‌ها بدو راه نیست؛ و سمع، شاه‌راه زحمت گویندگان است و دست‌وپای، سکان حیرت‌اند و کار با دل افتاده است. بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید که چون دل بیدار شد او را به یار حاجت نیست. یعنی دل بیدار آن است که در حق گم‌شده است و هرکه گم شد با یار چه کند؟» شیخ عطار نیشابوری
حوریا
بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید که چون دل بیدار شد او را به یار حاجت نیست. یعنی دل بیدار آن است که در حق گم‌شده است و هرکه گم شد با یار چه کند؟
محسن
حالا زود مثل یه خانومه زبر و زرنگ
ایران آزاد
رحمان اخم کرده بود و گفته بود رابعه، پس اعتماد به نفس‌ات کو؟ طوری با بهت گفته بود این را که انگار گفته باشد رابعه، پس دستت کو؟ یا چشمت کو؟ یا مثلاً آن یکی پایت کو؟
groad
بی‌تاب است. انگار که عاشق کسی باشد و خودش هم نداند که او کیست
groad
«هیچ وقت علت دعوای کسی رو نپرس. چون چیز شنیدنی‌ای از توش در نمیاد. اگه به درد بخور بود با دعوا مطرح نمیشد. ذهنت آشغال‌دونیه مگه پسر؟»
groad
این لحظه همان لحظهٔ ترسناکی است که زن‌ها همیشه توی ذهن‌شان مرور می‌کنند و بعد ناتوان از پیدا کردن مقصد با پختن یک شام خوشمزه برای اهالی خانه سفر را شروع نکرده به پایان می‌رسانند
groad
مگر شرط اول عاشقی دیدن نیست؟ رحمان گفت شرط آخر است باباجان. شرط اول جای خالی دل است! «راب...»
کاربر ۴۷۰۶۶۰۸
فرشته مرگ به رابعه رسید. رابعه گفت کیستی؟ فرشته مرگ گفت من بر هم زنندهٔ همه لذت‌ها، یتیم کننده بچه‌ها و بیوه کنندهٔ زن‌ها هستم. رابعه گفت چرا همش از بدی خودت می‌گویی؟ چرا نمی‌گویی من رسانندهٔ دوست به دوست هستم.
Hakime Zare
بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید که چون دل بیدار شد او را به یار حاجت نیست.
Maryam Hojjati
بی‌تاب است. انگار که عاشق کسی باشد و خودش هم نداند که او کیست. یا عاشق کسی باشد و بداند کیست و اجازه اقرار نداشته باشد. یا وضع بدتر از این حتی؛ عاشق کسی باشد و بداند کیست و اقرار کند و معشوق او را براند. درد روی درد. مگر می‌شود از این درد به کسی حرفی زد؟ مگر چند نفر را می‌شناسی که از این دردها داشته باشند؟ چند نفر این‌جوری عاشق شده‌اند.
کتابخوان شماره ۷۷۷۲۲
رابعه گفت: «یا بنی‌آدم! از دیده به حق منزلی نیست و از زبان‌ها بدو راه نیست؛ و سمع، شاه‌راه زحمت گویندگان است و دست‌وپای، سکان حیرت‌اند و کار با دل افتاده است. بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید که چون دل بیدار شد او را به یار حاجت نیست. یعنی دل بیدار آن است که در حق گم‌شده است و هرکه گم شد با یار چه کند؟»
الناز
دوست دارم یکی یکیه آدما جلوم رو بگیرن
ایران آزاد
مردم دو جور فکر می‌کنند یا خدا وجود دارد و به نفع ما در زندگی مداخله می‌کند یا خدایی وجود ندارد چون هوای ما را ندارد. بنابراین به خدای مداخله‌گر معتقدند. اگر خدا وجود دارد باید وارد جریان تاریخ بشر می‌شد و آنجا که ظلم بود خودی نشان می‌داد که اساساً خدایی ظلم‌ستیز است. پس اگر مداخله نمی‌کند پس نیست. وجود ندارد. سیمون‌وی معتقد بود حالت سومی هم هست؛ خدا وجود دارد اما به ضرر یا نفع کسی مداخله نمی‌کند. چون جهان، جهان ضرورت است. خدا جهان را براساس اصل ضرورت ساخته. یعنی اصل قوانین علی‌ومعلولی استثناناپذیر. و این قانون ضرورتی بر هستی اعمال می‌کند که خدا نیز در این ضرورت مداخله نمی‌کند.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
ی‌تاب است. انگار که عاشق کسی باشد و خودش هم نداند که او کیست
groad
چرا فکر می‌کند اولین رسم عاشقی این است که زحمت همه دردها و خواسته‌هایت را خودت گردن بگیری؟
groad
. امیرعلی برای شروع حرفش از شهود گفته بود. از ندای جهان غیرفیزیکی. و اینکه داشتن شهود برای بقا و خلاقیت چقدر مفید است. بعد خودش را دارای شهود معرفی کرده بود و اینکه گاهی شهود به او گزینه‌های کاری پیشنهاد می‌کند. بعد نشانه‌هایش را گفته بود. رابعه خنده‌اش گرفته بود چون دقیقاً نشانه‌هایی که داشت از خودش می‌داد معرف این بود که پارانویا را با شهود عوضی گرفته بود. پارانویایی که صدای بخش‌هایی از شخصیتی‌ست که هراسناک است و ناامن‌ترین بخش‌های شخصیت را راضی می‌کند.
groad
یاد توصیهٔ بودیست‌ها در این جور مواقع می‌افتد که معتقدند تن شخص وسوسه کننده را به شکل یه کل نبینیم و به اجزای سازنندهٔ آن توجه کنیم تا از جذابیتش بکاهیم. کل، معرف زیبایی و بی‌نقصی‌ست اما فکر کردن به جزئیات نه چندان دلپذیر مثل چرک دندان و پیسی قسمتی از زیربغل و آب دهان خشک شده کنار لب و باد معدهٔ بدبو و ... آن می‌کند که بتوانی با عصبانیت صورتت را برگردانی و خودت را به خواب بزنی.
groad
دوست داشتن شجاعت می‌آورد و دوست داشته شدن قدرت.
groad
رابعه به سوسیس‌های خامی نگاه می‌کرد که داشت به پیازداغ و رب اضافه می‌شد. «اول سرخش نمی‌کنی؟» «نه خانم خانما. سوسیس سرخ شده تو سوسیس بندری خسته به نظر میاد. سوسیس باید این جوری باشه. سرحال.»
groad
است. انگار که عاشق کسی باشد و خودش هم نداند که او کیست. یا عاشق کسی باشد و بداند کیست و اجازه اقرار نداشته باشد. یا وضع بدتر از این حتی؛ عاشق کسی باشد و بداند کیست و اقرار کند و معشوق او را براند. درد روی درد. مگر می‌شود از این درد به کسی حرفی زد؟ مگر چند نفر را می‌شناسی که از این دردها داشته باشند؟ چند نفر این‌جوری عاشق شده‌اند. آدم‌ها عادت دارند اول چشم‌شان عاشق شود بعد خودشان. بدترین حالت عاشقی وقتی است که اتفاقِ عکس بیفتد؛ خودت زودتر از چشمت عاشق شده باشی.
الناز
کسی که تمام عمر در زندگی این جهانی‌اش مورد ظلم واقع شده و نتوانسته از حق خود به عنوان مظلوم دفاع کند تمام امیدش به زندگی آن جهان است تا فرد ظالم به عقوبت برسد. اگر به چنین کسی بگویی زندگی پس از مرگ وجود ندارد به مقابله برمی‌خیزد. حالا اگر فیلسوف هم باشد که تمام سعی‌اش را می‌کند تا ادله محکم معاد را اثبات کند. از آن طرف هم اگر به فردی که تمام عمرش را به کامروایی و حق‌خوری گذرانده باشد بگوییم جهان دیگری هست که باید پاسخگو باشیم او در برابر باور به عالم معاد مقاومت می‌کند. پس حواست باشد رابعه؛ ما در برابر واقعیت‌ها بی‌طرف نیستیم. ما آن اندیشه‌ای را می‌پذیریم که در کنارش احساس بهتری داشته باشیم. خطرناک است رابعه! ما دنبال حقیقت نیستیم. ما خادم مصلحت‌ایم. خطرناک است رابعه. خطرناک است.
Hakime Zare
اینان مردی هستند که تنها آرزوشان رسیدن به خداست خواهش و طلبی جز او ندارند هدف و مقصد متعالی‌شان پروردگار است و چه خوب هدفی را طلب می‌کنند؛ او را که یکتا و بی‌نیاز است اینان دنیا و بزرگی‌های آن را نمی‌خواهند در طلب لذت‌های آن نیستند تنها خواهش ایشان شتاب به سوی آن مرتبهٔ عالی است و می‌دانند که با هر گام به او نزدیک‌تر می‌شوند آن‌ها را در آبیگیرها و بیابان‌ها می‌یابی و قلهٔ کوه‌ها محل اجتماع ایشان است.
Hakime Zare
بعد روزی چشم باز می‌کنی و می‌بینی و گولِ ترس را خورده‌ای و در جا مانده‌ای.
Hakime Zare
شاکر بودن یه موقعیت تمام بُرد است که به جای اینکه نصیب خادم شود به مخدوم می‌رسد!
fateme

حجم

۲۱۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

حجم

۲۱۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان