جملات زیبای کتاب بازشناختن غریبه | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازشناختن غریبه

بریده‌هایی از کتاب بازشناختن غریبه

ویراستار:حبیب بهمنی
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز
۲.۳از ۶ رأی
۲٫۳
(۶)
«وقتی کسی خیرخواهانه تلاش می‌کند "انسان بودنِ" انسانی دیگر را نشان دهد، خوب است ببینیم اساساً انسان بودنِ آن دیگری چرا محل سؤال و تردید بوده است.»
فانوس
او در بازشناختن غریبه نیز دوباره این سؤال را به شکلی دیگر می‌پرسد: چند فلسطینی باید بمیرند تا جهانْ انسان بودنِ آن‌ها را ببیند و آیا این ادراک، حتی اگر به همدلی بینجامد، برای پایانِ فاجعه کافی است؟
کاربر ۲۰۰۲۵۹۳
آدم که فقط گوشت و خون نیست؛ آدم آرمان و هدف است. معنای چنین حرفی این است که به ارث بردنِ منفعلانهٔ هویتی شخصی و سیاسی کافی نیست و این هویت باید به قصد و ارادهٔ ما بر لوح وجودمان نقش بیندازد.
کاربر ۲۰۰۲۵۹۳
فاجعهٔ انسانی اخیر غزه به ناظر غربی نشان داد که «به لحاظ تاریخی، سیاسی و اقتصادی چقدر، حتی اگر نادانسته، در زندگی دیگران دخیل است.» اما حماد یادآوری می‌کند که این ادراکِ ناظر غربی گرچه ممکن است او را به همدلی برانگیزد، مشکل‌آفرین است چون تکلیفی بر دوش فلسطینی‌ها می‌گذارد: حالا، در پی لحظهٔ تاریخیِ بازشناختن، از فلسطینی‌ها انتظار می‌رود روایتی به مخاطبِ غربی عرضه کنند که حقانیتِ طرفِ فلسطینی را ثابت کند (و چه بهتر که این روایت به زبان انگلیسی، زبان عاملان اصلی رنج و محنت فلسطینی‌ها، هم باشد) تا «غربیِ نادم و توبه‌کار... اگر نه در کسوتِ قهرمان، دست‌کم در حکم نوعی امداد غیبی به صحنه بیاید.»
فانوس
برای مایی که رنج بی‌پایانِ دیگران را از دور می‌بینیم، انسان ماندن در لحظهٔ فاجعه یعنی ساکن شدن در رنج، نه روی گرداندن از آن: «پس بیایید همین‌جا بمانیم؛ همین‌جا که صادقانه‌ترین مکان برای سخن گفتن است.»
فانوس
بدن‌های تکه‌پاره و خانه‌های ویران و شهرهای سوختهٔ ما حاشیه‌نشین‌های نظام جهانی فقط در مقام گوی پیشگوییِ آسیب‌پذیریِ بالقوهٔ غرب، شایستهٔ دیده شدن هستند.
فانوس
رمان قلبی به این سپیدی، اثر خابیِر ماریاسِ اسپانیایی، این‌طور شروع می‌شود: «نمی‌خواستم بدانم اما حالا دیگر می‌دانم.» در دلِ این «نمی‌خواستم بدانم» یک جور «از قبل می‌دانستم» نهفته است. تغییر بنیادینِ ناشی از بازشناختن فقط با انباشتِ دانش ممکن می‌شود؛ دانشی که داشته‌ایم اما با آن رودررو نشده‌ایم. به همین سبب است که اسمش را گذاشته‌ایم باز-شناختن، آنا-گنوریسیس: دوباره شناختن، دوباره دانستن
فانوس
قدرت دستگاه سیاسی مدام بر لحظه‌های فردیِ بازشناختن سایه می‌اندازد و به ناظر بیرونی می‌گوید «اوضاع آن‌طور نیست که به نظر می‌رسد. ماجرا پیچیده‌تر از آن است که از آن سر دربیاوری. پس نادیده‌اش بگیر.»
فانوس
حقایق هرگز خودشان به زبان نمی‌آیند، بلکه به روایتی پذیرفته‌شده در جامعه نیاز دارند که آن‌ها را در خود جای دهد، حفظ کند و به جریان بیندازد. چنین روایتی باید آغاز و پایانی داشته باشد: در مورد فلسطین، نقطهٔ آغاز و پایانْ وطنی است که به آوارگیِ زادهٔ سال ۱۹۴۸ خاتمه دهد... [اما] روایتی که چنین وطنی را در خود بگنجاند با مقاومت روبه‌رو می‌شود، هم در پهنهٔ تخیل و ایدئولوژی و هم در عرصهٔ سیاست.
فانوس
. بیشترین چیزی که می‌توانیم از رمان بطلبیم همین است: نه افشای حقیقت و نه برافروختن چراغ دانش، بلکه آشکار کردن حد و مرزِ دانش. به باور من، پی بردن به این‌که دربارهٔ چیزی اشتباه می‌کرده‌ای یعنی درکِ ناشناخته بودنِ جهانِ پیرامونت. یعنی پرت شدن از مرکز دایره. وقتی در اثری ادبی چنین کاری درست انجام شود، تجربهٔ خواندنش عمیقاً لذت‌بخش خواهد بود
فانوس

حجم

۱۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۱۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان