برای تمام وقتهایی گریه میکنم که فکر میکردم نباید گریه کنم. تمام زمانهایی که فکر میکردم این کار نشان از ضعف است.
N
قرار بود، او برای همیشه مالِ من باشد.
حالا با چشمان خودم میبینم مال کس دیگری میشود.
چراکه دیو نمیتواند دلبر را داشته باشد.
N
بهراستی که تابآوردن چقدر زیباست؛ اینکه بهرغم تمام سختیها همچنان بخندی.
N
قدرت باید به تصویر کشیده شود و احترام باید طلبیده شود.
N
اگر چیزی مانده باشد که برای آن بسوزد، برای امید زنده میماند.
N
لبخندی میزند: «عزیزم، من هیچوقت نیاز نداشتم تظاهر کنم تو رو میخوام.»
کاربر ۹۸۶۰۲۵۰
لِنی بهنرمی میگوید: «بس کن، این حرف رو نزن. فقط زندگی نکن برایاینکه یک روز بمیری. بمیر برایاینکه بهاندازهٔ کافی زندگی کردی.»
*Fatima*
آیا مرگ تعلقخاطرِ دیرینهای را بر من آشکار ساخته است؟ انگار نمیتوانم تفاوت میان اندوه را با عشق و احساس گناه بفهمم.
N
«من همیشه زخمی هستم. همیشه تاحدودی درهمشکسته هستم.»
اناستازیا
«من همیشه زخمی هستم. همیشه تاحدودی درهمشکسته هستم.»
اناستازیا
لبخندی پهن و درخشان میزند درست مثل آسمان شب که بالای سرمان است.
باور دارم او میتواند با ستارهها رقابت کند.
کاربر ۹۸۶۰۲۵۰