بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گل قالی | طاقچه
تصویر جلد کتاب گل قالی

بریده‌هایی از کتاب گل قالی

انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۵ رأی
۴٫۸
(۲۵)
آدم‌های تنها نویسنده می شن یا شاید نویسنده‌ها تنها می شن. نمی دونم... شاید جفتش. به قول خودم: «در تنهایی چیزی هست به نام میل به تنها ماندن. از تنهایی رنج می‌بری. دلت می‌گیرد. اما تصور اینکه برخیزی و بروی با مردم حرف بزنی حالت را بدتر می‌کند...»
کاربر ۷۳۹۱۷۱۸
بهشت جایی است که اگر هر روز و هر شب محکوم به زندگی در آن باشی دلت هوای بیرون را نکند.
reyhan
این روزها، آدم‌ها هم عوض شده‌اند. من کسی را می‌شناسم که از بوی پرتقال متنفر است. در دنیایی که پرتقال میوهٔ بدبویی است من دوستی نخواهم داشت.
reyhan
زندگی، گاهی میان طعم‌های زنجبیلی و تلخ و ترشش، مزهٔ کیک توت‌فرنگی می‌دهد.
reyhan
حقیقت همیشه خودش را نشان می‌دهد، از زبان این و آن، از دوست و آشنا، از میان واژگان یک رمان جنایی، یک داستان عاشقانهٔ فانتزی، از میان شعارهای تبلیغاتی شرکت‌های بزرگ. از «در لحظه زندگی کن» پپسی تا «زندگی خوب است» ال جی
کاربر ۷۳۹۱۷۱۸
حقیقت همه‌جا هست. کافی است چشم‌هایت را باز کنی. کافی است به جای شنیدن گوش کنی.
reyhan
بهشت جایی است که اگر هر روز و هر شب محکوم به زندگی در آن باشی دلت هوای بیرون را نکند.
3tareh4sghari
به راستی که انسان بودن، بد دردی است.
rezahasibi
می‌دانم جوان هستی و دوستدار به پایان رساندن. برای ما که به پایان رسیده‌ایم کلیشهٔ لذت بردن از مسیر قصهٔ دلنشین‌تری است.
کاربر ۵۴۵۷۱۰۳
فرزندان من! اگر امروز گرد هم آمده‌ایم جز به این خاطر نیست که پیوندمان را محکم‌تر کنیم. تاروپود ما در هم بافته شده. جان من در جان شما و جان شما در جان من روان است. در عمر بلند خودم بسیار دیده‌ام و بسیار اندیشیده‌ام. هیچ نعمتی برای ما والاتر از کنار هم بودن نیست و این موهبت دریغ است که از ما ستانده شود. دریغ!... خداوند بخشنده هیچ‌گاه نعمتی را که به بندهٔ ناگزیرش ارزانی داشته پس نمی‌ستاند.
rezahasibi
«در تنهایی چیزی هست به نام میل به تنها ماندن. از تنهایی رنج می‌بری. دلت می‌گیرد. اما تصور اینکه برخیزی و بروی با مردم حرف بزنی حالت را بدتر می‌کند...»
پرتو
آدم‌ها وقتی پروانه‌ای را می‌بینند، اولین و آخرین چیزی که به فکرشان می‌رسد این است که آن را توی مشت له کنند. فارغ از اینکه شاید پروانه کار مهمی داشته باشد.
فاطیما
هیچ‌کس هم که تره واسه کتابم خرد نمی کنه. این همه زحمت! چند ماه، روزی چند ساعت. چقدر امید! چه‌قدر علاقه! چه‌قدر فکر! آخرشم یه سری کاغذ فروشِ پشت‌میزنشین، نخونده یه نگاه بهش می اندازن و می گن تا دو سال برنامه چاپمون پره. بسته شده. قلب کاغذی منو مچاله می کنن. قلب کاغذی! اسم قشنگیه! یعنی می شه یه روز چاپش کنم؟ اگه نشه
کاربر ۵۵۰۵۶۱۹

حجم

۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان