از طُره گیسوان فِردار که باوقار از پیشانی او آویخته بود گرفته تا چشمان نورانی نیلگون او، چانه چهارگوش خوشحالت و بینی کشیدهاش - همه را عاشقانه دوست داشتم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
از آنجا که همه خوانندگان خانه وارونه را پسندیدهاند، پس بیراه نیست که بگویم یکی از بهترین آثار من است.
نمیدانم خانواده لئونید چگونه به ذهن من رسید، اما رسید و مثل معجونی در هم جوش در من رشد کرد.
احساسم این است که من فقط نقش کاتب را بازی کردهام.
آگاتا کریستی
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سوفیا پرسید به چه فکر میکنم.
جواب دادم:
- به تو.
گفت:
- میفهمم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
- نه، من نمیگذارم. نمایشنامه مزخرفی است، و مادر هم نمیتواند آن نقش را بازی کند. پول هدر دادن است.
آرام خندیدم؛ نتوانستم جلو خندهام را بگیرم.
سوفیا مشکوک پرسید:
- به چی میخندی؟
گفتم:
- حالا دارم میفهمم که چرا پدربزرگت ثروتش را برای تو به ارث گذاشت. سوفیا، تو شاخهای هستی که از آن درخت کهنسال جدا شده.
کاربر ۸۵۰۴۳۸۰
اگر جنایت دیگری اتفاق بیفتد، پلیس به اینجا برمیگردد و دوباره شرایطِ هیجانانگیز از نو شروع میشود.
کاربر ۸۵۰۴۳۸۰