بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سال راحت و استراحت من | طاقچه
تصویر جلد کتاب سال راحت و استراحت من

بریده‌هایی از کتاب سال راحت و استراحت من

نویسنده:آتوسا مشفق
انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأی
۳٫۰
(۱)
عاشق توجه بودم، اما نخواستم با طلبیدنش از بقیه خودم را کوچک کنم.
fuzzy
ضمناً برای خودم متأسف بودم، نه به این خاطر که دلم برای والدینم تنگ بود، بلکه چون اگر زنده بودند، هیچ‌چیزی نبود که به من بدهند. آن‌ها با من رفیق نبودند. آرامم نمی‌کردند، یا نصیحت درستی نمی‌کردند. آدم‌هایی نبودند که دلم بخواهد با آن‌ها حرف بزنم. حتی من را خیلی خوب نمی‌شناختند. آن‌قدر سرشان گرم بود که فرصت نداشتند زندگی من را توی منهتن تصور کنند.
fuzzy
او آن‌قدر از خشم خودش واهمه داشت که نمی‌توانست پایان خشونت‌آمیزی را مجسم کند. هیچ‌وقت انتقام نمی‌گرفت.
fuzzy
می‌توانستم اعتراف کنم که دلم مادر می‌خواست. مادری که هنگام گریه بغلم کند، برایم یک لیوان شیر گرم و عسل بیاورد، دمپایی راحتی بهم بدهد، فیلم کرایه کند تا باهم ببینیم، غذای چینی و پیتزا سفارش بدهد. البته که به او نگفتم اینها چیزهایی است که دلم می‌خواهد.
fuzzy

حجم

۲۴۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۲۴۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان