بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کمبوجیه و من (جلد دوم، آشیان هور و ماه) | طاقچه
تصویر جلد کتاب کمبوجیه و من (جلد دوم، آشیان هور و ماه)

بریده‌هایی از کتاب کمبوجیه و من (جلد دوم، آشیان هور و ماه)

نویسنده:آروشا دهقان
انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۴.۷از ۶ رأی
۴٫۷
(۶)
- از آن دست زن‌هایی‌ست که برای زنده ماندن و شادی وابسته به هیچ مردی نیستند و خودشان آینده‌شان را می‌سازند.
Artemis
دنیای من پر از آدم‌هایی‌ست که زنان قدرتمند را دوست ندارند.
مهرآسا رضایی
تو دستور می‌دی، من به هر دلیلی که به خودم مربوطه سرپیچی می‌کنم
مهرآسا رضایی
آیندگان از کمبوجیهٔ دوم به نام کمبوجیه، گشایندهٔ مصر یاد می‌کنند.
مهرآسا رضایی
از احساسات شما برای رسیدن به خواستهٔ خودشون بهره بردند و باز هم این کار رو می‌کنند. کشته‌های شما براشون مهم نیست. جان و مال و امنیت شما براشون اهمیتی نداره
مهرآسا رضایی
«می‌بینند؛ خودشون هم می‌دونند که قدرت گرفتن بیش از اندازهٔ بزرگان و زمین‌داران کشور رو چند پارچه می‌کنه، اما براشون مهم نیست. همهٔ آدم‌ها وطن‌پرست نیستند کمبوجیه! بعضی‌ها سود خودشون رو به سود کشور ترجیح می‌دن!»
Mahsa
همهٔ آدم‌ها وطن‌پرست نیستند کمبوجیه! بعضی‌ها سود خودشون رو به سود کشور ترجیح می‌دن!
مهرآسا رضایی
برات آرزوهای زیادی داشتم آناهیتا، اما هیچ دختری مجبور نیست آرزوهای پدر و مادرش رو زندگی کنه.
مهرآسا رضایی
من خیلی می‌خواهمت آناهیتا!
مهرآسا رضایی
من نیامده‌ام که باورها و سنت‌های این مردم را از آن‌ها بگیرم. امروز با جامهٔ مصری به نیایشگاه ایزدبانو نیت می‌روم. در برابرش زانو می‌زنم و برایش قربانی می‌کنم تا مردم بدانند که می‌توانند همچنان به سنت‌هایشان پایبند بمانند. جامهٔ خودشان را بپوشند. خدایان خودشان را بپرستند و به زبان خودشان سخن بگویند؛ بی‌ترس از شاهنشاه!
مهرآسا رضایی
اصلا قرار نبوده من تاریخ رو تغییر بدم؛ من باید آینده رو درست می‌کردم.
مهرآسا رضایی
این زانوزدن، چشم‌های بدون نبض و اشک‌های به بند کشیده شده در چشمخانه باعث می‌شه بفهمم که هیچ‌کدوم از روزها و خاطره‌های فوق‌العاده‌مون ارزش تلخی این لحظه رو نداشتند.
مهرآسا رضایی
بردیا می‌خواهد کوروش باشد؛ من می‌خواهم کوروش را ادامه دهم!
مهرآسا رضایی
«بیا. می‌خواهم آسمان را به تو هدیه کنم.»
مهرآسا رضایی
آه فرمانده ویدفرنه! کم‌کم داشتیم صدایتان را از یاد می‌بردیم.
مهرآسا رضایی
مردم خشمگین هستند و سرکوب خشمشون رو بیشتر می‌کنه. نخستین کسی که به دست سربازهای ما کشته بشه، تبدیل می‌شه به یک دلیل جدید
مهرآسا رضایی
حس می‌کنم آناهیتای دیگه‌ای هستم؛ آناهیتایی که کمبوجیه ازم انتظار داره و قطعا بیشتر دوستش خواهد داشت.
مهرآسا رضایی
- دخت ایرانی اگر کماندار نباشد شگفت‌آور است. می‌گویم برایت کمان هم بیاورند.
Mahsa
- این‌ها برای پول می‌جنگند. همپایهٔ سربازان دلیر ما نخواهند شد.
Mahsa
- مگر زندگی به چیزی بیش از اندکی ایمان و قدری امید نیاز دارد؟
Mahsa
حالا می‌فهمم که عشق باید ممکن باشه؛ اگر نباشه، اگر امید و راهی برای رسیدن به معشوق وجود نداشته باشه، عشق نمی‌تونه زنده بمونه.
Mahsa
دنیای من پر از آدم‌هایی‌ست که زنان قدرتمند را دوست ندارند. - مال من هم همین‌طور. - پدرم می‌گفت برترین مرد آن است که ارج زنان را نگه دارد.
Mahsa
با احتمال صددرصد دوستت دارم و این دوست‌داشتن تنها چیزیه که از اصل عدم قطعیت پیروی نمی‌کنه. برای همین هم با احتمال صددرصد ازت سیر نخواهم شد.
مهرآسا رضایی
حتی اگر رویا باشد، اکنون که هست باید از آن لذت ببریم
مهرآسا رضایی
بردیا یا گئوماته، فرقی نمی‌کنه. کسی که این کار رو با کمبوجیهٔ من کرده باید تاوان پس بده.
مهرآسا رضایی
هر سرانجام آغاز داستانی دیگر است...
مهرآسا رضایی
می‌خوام کتابی بنویسم. داستان زندگی من و تو؛ داستان کمبوجیه و من!
مهرآسا رضایی

حجم

۴۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۷ صفحه

حجم

۴۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۷ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان