یک ولایت، ولایت اطلاقی است که حضرات معصومینعلیهمالسلام واجد آن هستند. یک ولایت هم ولایتهای نِسبی است که هرکس به مقداری که مطیع است و معرفت و محبت دارد، چراغ راه دیگران میشود. در روایات آمده است که علما ستارگان آسمان هستند؛ مردم با این ستارگان راه را پیدا میکنند. اگر معصومینعلیهمالسلام خورشید هستند، آنها ستارهاند.
حسینی
دوران غیبت، دوران رشد بشریت است و بشر به رشدی میرسد که قدرت و استعداد آن را دارد که از نور پشت ابر، خورشید را بیابد. هرچند قرص خورشید از پشت ابر دیده نمیشود، اما بهدلیل وسعت دید و عمق نظر میفهمد که خورشید وجود دارد و به آن یقین دارد. این همان ایمان به غیب است؛ بنابراین یکی از مصادیق ایمان به غیب، باور به وجود امام زنده ولی غایب است.
Stonewall Jackson
برخی هم میگویند که باید امید داد و گفت فقط تحمل کنید! این نیز اشتباه است. ظلمپذیری در راه حق وجود ندارد. امید واقعی امیدی است که انسان را برای ظهور آماده میکند؛ یعنی مردم باید قوی باشند و انگیزه پیدا کنند و آماده شوند؛ <وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ> (دربرابر دشمنان آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید). مؤمنان باید هر قوت و توانی که برای مقابله با دشمنان لازم است، آماده کنند.
Stonewall Jackson
این عصا همان است که موسیعلیهالسلام دربارهٔ آن میگفت: <هِی عَصای> (این عصای من است)؛ اما وقتی آن را انداخت و بعد به امر خدا گرفت، دیگر عصای «من» نبود؛ بلکه همان چیزی بود که خدا میخواست. در این هنگام هر کاری از آن برمیآید: گاهی اژدها میشود، گاهی دریا را میشکافد و گاهی سنگ را. بدنِ ما تا به امر ماست و «منِ» مرا شکل میدهد، انسان در سیطرهٔ بدن است و حیات ندارد؛ چون سرچشمهٔ حیات از خداست؛ اما اگر این بدن را بیندازیم و سپس به امر خدا آن را بگیریم، درواقع سیطرهٔ بدن را از وجود خود دور میکنیم و سپس آن را به امر الهی بازمیگیریم. در این حال آن تن، باز هم تن است؛ زیرا خداوند میفرماید: <سَنُعیدُها سیرَتَهَا الْأُولی> (آن را بهشکل اول درمیآوریم)؛ اما دیگر این بدن، بدنی است که از خدا حیات گرفته است؛ یعنی این تن هنوز هم میخورَد و میخوابَد؛ اما اکنون حیثتِ باطنی و معنوی یافته است.
Stonewall Jackson