
بریدههایی از کتاب قدیس
۴٫۵
(۲۶)
زشت است فروتنی به هنگام نیاز و ستمکاری به هنگام بینیازی!
A. Asadi
چیزی که علی را از سایر رهبران دینی و سیاسی جدا میکند، همین خصلت اوست که اهل بگیر و ببند و کشت و کشتار نیست؛ که همهٔ حاکمان دیروز و امروز، اقتدار و دوام حکومت خود را در کشتن و زندانی کردن مخالفان خود میدانند.»
A. Asadi
شد. نفس خود را از هر گونه پستی بازدار، هر چند که تو را به اهدافت برساند، زیرا نمیتوانی به اندازه آبرویی که از دست دادهای، بهایی به دست آوری.
A. Asadi
پسرم! به یقین بدان که تو، به همهٔ آرزوهایت نخواهی رسید و مدت زیادی زندگی نخواهی کرد و به راه کسانی میروی که پیش از تو رفتهاند. پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردهای نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بیاندازه برای دنیا، باعث به تاراج رفتن آن اموال شود.
soghra
اگر باطل با حق مخلوط نمیشد، حق بر طالبان حق پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت، زبان دشمنان قطع میگردید. آنها قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند... ای مردم! به ریسمان الهی چنگ بزنید و با اتکای او در راه او جهاد کنید و با دشمنان حق و حقیقت پیکار کنید. هر کس از خدا خیرخواهی طلبد، توفیق یابد و آن کس که سخنان خدا را راهنمای خود قرار دهد، به راستترین راه هدایت شود
سحر
«چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردهاند.»
A. Asadi
امام آهی کشید و گفت: «در شرایطی هستم که اگر سخنی بگویم و به حق اصرار کنم، میگویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، میگویند از مرگ ترسید. هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ و حوادث ناگوار، سوگند به خدا انس و علاقهٔ فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقهٔ طفل به پستان مادر بیشتر است. اینکه سکوت برگزیدم، از آن است که از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر باز گویم مضطرب میگردید؛ همچون لرزیدن ریسمان در چاه عمیق.»
__مجنونِاو♥__
نهایت زندگی، مرگ است که اگر از آن فرار کنیم، ما را در مییابد و اگر بر جای خود بمانیم، ما را میگیرد و اگر فراموشش کنیم، ما را از یاد نمیبرد.»
حامد رازیانی
رویتان سیاه باد ای کسانی که سیمایتان مسلمانی است اما در قلبهایتان حُب دنیا و شهرت زندگی لانه ساخته است!
نیمآ
علی و حقانیت علی را آنگونه که من میشناسم شما نمیشناسید. علی را تنها پسر عمو، داماد و وصی رسول خدا ندانید؛ او پس از پیامبر بزرگترین انسانی است که خدا آفریده و من پس از رحلت رسول الله، انسانی به عظمت و کرامت او ندیدم که خلیفهٔ مسلمین باشد. علی نور خدا بر زمین و در میان ماست و معاویه پرتوی از ظلمت شب در میان اعراب و مسلمانان است. پس با این شیطان نبرد کنید و از او و سپاهش نهراسید! چگونه بهراسید حال آنکه در دست شما کتاب خداست و در کنارتان مردی چون علی قرار دارد؟ پس برخیزید و برای نبرد با دشمنان خدا حرکت کنید!»
سحر
امام پاسخ داد: «شما ای مردم کوفه! بدنهایتان در کنار هم، اما افکار و خواستهای شما پراکنده است. در خانههایتان که نشستهاید، شعارهای تند سر میدهید، اما در روز نبرد میگویید: ای جنگ از ما دور شو!» و فرار میکنید. بهانههای ناجوانمردانه میآورید. چون بدهکاران خواهان مهلت میشوید و برای مبارزه سستی میکنید.
سحر
جرج گفت: «جنگ صفین یکی از عجیبترین محاربههای تاریخ است. حتماً وقایعش را خواندهای؛ میدانی علی اگر همان روز اول حمله را آغاز میکرد، پیروزیاش قطعی بود، اما علی پیروزی واقعی را نه حفظ قدرت و برتری، بلکه در نجات مردم از گمراهی و ضلالت میدانست. حتی وقتی در دو قدمی پیروزی قرار گرفت، در مقابل آن دسته از یارانش که اصرار به قبول حکمیت دروغین داشتند، با شدت عمل نکرد. او میتوانست تعدادی از فتنهگران داخل سپاهش را بکشد و غائله را ختم کند. چیزی که علی را از سایر رهبران دینی و سیاسی جدا میکند، همین خصلت اوست که اهل بگیر و ببند و کشت و کشتار نیست؛
سحر
جرج با هیجان گفت: «شک نکن که این کودک همان علی است که عیسی مسیح شناخت او و پرورش افکار و اندیشههایش را به تو محول کرده است تا بر پیکر انسانیت یکبار دیگر خون تازهای دمیده شود! کاری که سالها پیش من انجام دادم و حالا نوبت توست.»
سحر
جرج آهی کشید و گفت: «دعا کن حالا که با علی پیر شدهام، با علی نیز بمیرم.»
سحر
اما علی با اینکه از دست امتش استخوان در گلو داشت، حاضر نشد با قدرت و استبداد، آنها را خاموش کند. کدام خلیفه و رهبر حکومتی است که از دست امتش آرزوی مرگ کند ولی حاضر به استفاده از سلاح و سرکوب آنان نباشد؟! علی در جایی فریاد میزند: «آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟ شگفتآور نیست که معاویه انسانهای جفاکار و پست را میخواند و آنها بدون چشمداشتی، از او پیروی میکنند و من شما را برای یاری حق میخوانم ولی از اطراف من پراکنده میشوید و به تفرقه و اختلاف روی میآورید، از دستورات من پیروی نمیکنید و دل به هوای نفس دادهاید. اکنون دوستداشتنیترین چیزی که آرزو میکنم، مرگ است.»
سحر
چه احمق است این معاویه! با چه کسی هماوردی میکند! آیا از اینکه علی گذشتههای سیاه خاندانش را به رخش میکشد شرمسار نمیشود؟ آیا از اینکه علی او را تهدید به مرگ میکند نمیهراسد؟ چگونه میتواند با علی مقابله کند درحالیکه در گذشته و حال، در میان عرب مردی چون علی جنگآور نبوده است؟!
__مجنونِاو♥__
بیست سال است که خاندان بنیامیه بر شام حکومت میکنند. مردم این سرزمین چون از مرکز حکومت دورند، علی را به خوبی نمیشناسند و با گذشتهٔ درخشان او ناآشنایند. پس میتوان به راحتی علی را قاتل عثمان معرفی کرد. جنگ علی با عایشه همسر پیامبر در بصره و کشته شدن طلحه و زبیر دو تن از صحابهٔ پیامبر نیز مزید بر علت است تا شامیان بر علیه علی شورانیده شوند. ما دلایل کافی برای قاتل نمایاندن علی داریم؛ کافی است تبلیغاتی گسترده بر علیه علی راه بیفتد، در این صورت مردم شام برای حفظ دین خود مقابل علی خواهند ایستاد.
__مجنونِاو♥__
ما عدهای را اجیر میکنیم و آنها را بین مردم خواهیم فرستاد تا بر علیه علی تبلیغ کنند. او را لعن نموده و خارجیاش بخوانند. باید هر روز، بلکه هر ساعت تبلیغات ضد علی را گسترش دهیم. امامان جماعت مساجد شام را جمع کن و از آنان بخواه که از لعن و ناسزا و نفرین علی نهراسند. باید از علی چهرهای وحشتناک در بین مردم بسازیم.»
__مجنونِاو♥__
علی گفت: «دوست ندارم شما لعنتکننده و دشنامدهنده باشید. دلها و دهانهای خود را از آن چه خدا نمیپسندد، پاک کنید. دشنامهایی که به من میدهند، با دشنام پاسخ ندهید. به خدا سوگند آنها کور دلند و حقایق را نمیبینند. من از پیشتازان لشکر اسلام بودم، تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم. هم اکنون نیز همان راه را میروم. پردهٔ باطل را میشکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم. به جای لعن و دشنام دعا کنید، از خدا درخواست پیروزی و رستگاری نمایید. میان شما و او پرده و مانعی نیست و دری به روی شما بسته نمیگردد...»
__مجنونِاو♥__
ماه محرم به پایان رسید و ماه صفر آغاز گردید. حال احساس میشد که به روز جنگ با دشمن نزدیک میشویم. تا اینکه فرماندهان سپاه، دستههای سوارهنظام و پیادهنظام را به صف کردند. تیراندازان در صف جلو ایستادند. سپاه آرایش جنگی به خود گرفت. من جزء افراد پیاده بودم. سپاه معاویه نیز در فاصلهٔ دویست متری ما آمادهٔ نبرد بودند.
کاربر ۹۲۳۳۲۴۹
گفتم: «دیگر اینکه به بزرگانی چون سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه و اسامة بن یزید در مدینه نامههایی بنویس. شنیدهام آنها با علی بیعت نکردهاند و راضی به جنگیدن علی در بصره نبودهاند. به آنها بنویس که علی قاتل عثمان و برخی صحابهٔ پیامبر اسلام است. اگر آنها با تو همراه شوند، خواهند توانست علی را در مدینه و مکه و سایر بلاد حجاز، تضعیف کنند. ایجاد شکاف در یاران علی، قدم بعدی است که باید با جدیت پیگیری شود.»
سحر
بیست سال است که خاندان بنیامیه بر شام حکومت میکنند. مردم این سرزمین چون از مرکز حکومت دورند، علی را به خوبی نمیشناسند و با گذشتهٔ درخشان او ناآشنایند. پس میتوان به راحتی علی را قاتل عثمان معرفی کرد. جنگ علی با عایشه همسر پیامبر در بصره و کشته شدن طلحه و زبیر دو تن از صحابهٔ پیامبر نیز مزید بر علت است تا شامیان بر علیه علی شورانیده شوند. ما دلایل کافی برای قاتل نمایاندن علی داریم؛ کافی است تبلیغاتی گسترده بر علیه علی راه بیفتد،
سحر
شیوه علی در حکومتداری، شیوهٔ دیگری است که هرگز به نفع او نیست. او مردم را صاحب حق میداند. روش او همان روش محمد است. علی پیرو مردمان فقیر و تودههای زیرین جامعه است. به ثروتمندان و اغنیا روی خوش نشان نمیدهد و در سفرهٔ آنان طعام نمیخورد. علی روابطش را با مردم، براساس اصول دینیاش تنظیم کرده و هرگز به فکر بقای قدرت و حکومت خود نیست. شنیدم که وقتی محمد بن ابیبکر را به فرمانداری مصر برگزید، در حکمی به او نوشت: «با مردم، فروتن، نرمخو و مهربان باش. گشادهرو و خندان باش تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نگردند.»
سحر
من شما را نصیحت میکنم به اینکه اگر دشمن را شکست دادید، اسیران را نکشید. مجروحان دشمن را چون زخمیان خود مداوا کنید. عورتی را کشف نکنید و کشتهای را مثله نسازید. فراریان را تعقیب نکنید و آنها را نکشید. ثابتقدم و استوار باشید و خدا را یاد کنید تا رستگار شوید. بردبار باشید که خداوند با بردباران است.»
سحر
«ای فریبخوردگان دنیاپرست! به خدا سوگند که نیرنگ و فریب معاویه گریبانتان را گرفته است و از حق دور شدهاید. گمان میکردم نمازهایتان برای دوری از دنیا و شوق دیدار پروردگارتان است؛ حال آنکه فرارتان را از جهاد در راه خدا، فرار از مرگ به سوی دنیا میبینم. رویتان سیاه باد ای کسانی که سیمایتان مسلمانی است اما در قلبهایتان حُب دنیا و شهرت زندگی لانه ساخته است! اگر فرصت میدادید، در کمتر از یک ساعت کار معاویه را ساخته بودم.»
سحر
«میبینی که مردم بیوفای کوفه چگونه فریب معاویه را خوردند؟ من، سست عنصرتر از اینان جماعتی ندیدم.»
سحر
«در شرایطی هستم که اگر سخنی بگویم و به حق اصرار کنم، میگویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، میگویند از مرگ ترسید. هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ و حوادث ناگوار، سوگند به خدا انس و علاقهٔ فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقهٔ طفل به پستان مادر بیشتر است. اینکه سکوت برگزیدم، از آن است که از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر باز گویم مضطرب میگردید؛ همچون لرزیدن ریسمان در چاه عمیق.»
سحر
امام گفت: «آگاه باشید که همانا ترسناکترین فتنهها در نظر من، فتنهٔ بنیامیه بر شماست. فتنهای کور و ظلمانی که سلطهاش همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامنگیر نیکوکاران است. به خدا سوگند بنیامیه بعد از من برای شما، زمامداران بدی خواهند بود. آنان چون شتر سرکشی که دست به زمین کوبد و لگد زند و با دندانها گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد، با شما چنین برخوردهایی خواهند داشت و از شما کسی باقی نگذارند جز آن کسانی که برایشان سودمند باشند و آزاری نرسانند.»
سحر
من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود نستایید تا از عهدهٔ وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی را که مانده است بپردازم. پس با من آنچنان که با پادشاهان سرکش سخنی میگویید حرف نزنید و چنان که از آدم خشمگین کناره میگیرند، دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمان مبرید که اگر حقی به من پیشنهاد دهید یا پرسشی از من بپرسید یا مرا سرزنش کنید. بر من گران خواهد آمد. پس، از گفتن کلام حق با من یا مشورت در عدالت خودداری نکنید. من از پرسشهای شما نخواهم رنجید و به شما آسیبی نخواهم رسانید.»
سحر
جرج گفت: «برای شناخت علی، باید به وجدان خودت مراجعه کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی. علی را با هیچکس قیاس نکنی مگر با خودش.»
سحر
حجم
۱۹۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۱۹۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
قیمت:
۳۶,۷۰۰
۱۱,۰۱۰۷۰%
تومان