کارآگاه ژاک آرمِن از برجستهترین افسران پلیس ایران بود. او مردی فرانسوی، ایرانی بود که در دانشگاه افسری تدریس میکرد.
ملیحه خوش اخلاق
کارآگاه ژاک آرمِن از برجستهترین افسران پلیس ایران بود. او مردی فرانسوی، ایرانی بود که در دانشگاه افسری تدریس میکرد.
ملیحه خوش اخلاق
ــ اون کثافت کیه؟
کارآگاه پاسخ داد:
ــ بهتون، میگم.
ــ نمیخواید خبر بد رو بشنوید؟
ــ آقای فرجاد با قیافهای کلافه گفت:
ــ سروپا گوشیم، زودتر بگید لطفأ.
ــ خبر بد اینکه...
کوروش کبیر
محمود سریع و شوکه با ۱۱۵ تماس گرفت و شرایط آرمان را گفت، آدرس عمارت را داد سپس پلهها را دو تا یکی طی کرد تا به طبقه پایین رسید از در پذیرایی بیرون رفت و وارد باغِ عمارت شد. به سراغ باغبان رفت
کوروش کبیر
خسروی که حسابی از حل پرونده خوشحال، و از شنیدن این ماجرا حسابی شگفت زده شده بود. دستبندی از جیب لباسش بیرون آورد و به سراغ دستهای قاتل آرمان رفت و دستهایش را بست.
کوروش کبیر
آقای محمدی، مرد میانسال، با لهجه غلیظ اصفهانی جواب داد:
ــ منظوردون شب شنبسِ؟ اون شب از بس گرم بود، رفته بودم رو پشتوبوم باخوابم که گلاب به رودون دسشوئیم گرفت، وخیزادم برم دستشویی که از بیرونی خونه اگه اشتبا نکونم صدا سُلفه شنفتم. البته اینا بوگما شایدم خیالاتی شده بودم.
ملیحه خوش اخلاق