بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی نامرئی ادی لارو | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندگی نامرئی ادی لارو

بریده‌هایی از کتاب زندگی نامرئی ادی لارو

نویسنده:وی. ای. شواب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۲ رأی
۴٫۰
(۳۲)
ترس مال کسانی است که چیزهای بیشتری برای ازدست‌دادن دارند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
به‌نظر او با کمک کتاب‌ها می‌توانید هزاران زندگی مختلف را تجربه کنید یا در یک زندگی بسیار طولانی قوی شوید.
daisy
ایده‌ها خیلی واقعی‌تر از خاطرات هستند. آن‌ها بزرگ می‌شوند و به‌دنبال راهی می‌گردند تا ریشه کنند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
همیشه این امید آزاردهنده وجود دارد که این دفعه اوضاع فرق می‌کند
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
رؤیاپردازبودن آدم را مبارزه‌طلب می‌کند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
برای تنهاحرکت‌کردن در دنیا یک ریتم خاص وجود دارد. کشف می‌کنید که بدون چه چیزهایی می‌توانید و بدون چه چیزهایی نمی‌توانید زندگی کنید. ملزومات ساده و لذت‌های کوچک به زندگی معنی می‌دهند. منظور غذا، سرپناه و چیزهای اصلی موردنیاز بدن نیستند؛ این اقلام برای دختر خیلی تجملی هستند. منظور چیزهایی است که باعث می‌شود عقلتان را از دست ندهید، چیزهایی که برایتان لذت‌بخش هستند، چیزهایی که باعث می‌شوند بتوان زندگی را تحمل کرد.
کاربر ۸۸۲۶۵۱۷
بهترین روزهای زندگی ما همیشه روزهایی هستن که براشون برنامه‌ریزی نکردیم.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
اگر عمرتان به‌اندازهٔ کافی طولانی باشد، مردم برایتان شبیه یک کتاب باز خواهند شد.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
عکس‌ها واقعی نیستن. احساسات توی عکس معلوم نمی‌شه. فقط یک توهّم ایجاد می‌کنی و توی یک لحظه از زندگی که ثبت می‌شه، اون رو نشون می‌دی. ولی زندگی یک لحظهٔ ثابت نیست. زندگی سیاله؛ بنابراین عکس‌ها مثل افسانه‌ها هستن. من از همین خوشم می‌آد. همه فکر می‌کنن عکاسی حقیقت رو نشون می‌ده، ولی عکس در واقع فقط یک دروغ باورپذیره.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
اینکه فراموش شوید، حس بی‌کسی است. یعنی وقتی هیچ‌کس تو را به یاد نمی‌آورد، تو تنها کسی باشی که به خاطر می‌آوری.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
«همهٔ ما یه سری زخم از جنگ‌های قبلی‌مون با آدم‌هایی که تو گذشته‌مون بودن، داریم.»
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
شاید خدایان قدیم بزرگ باشند، اما نه مهربان‌اند و نه بخشنده. آن‌ها مانند نور ماه روی آب یا سایه‌هایی در طوفان، بی‌ثبات و ناپایدارند. اگر اصرار داری از آن‌ها کمک بخواهی، حواست را جمع کن: مراقب باش از آن‌ها چه می‌خواهی و خودت را آماده کن که تاوان خواسته‌ات را بدهی. و مهم نیست چقدر ناامیدی، یا مشکلت چقدر حاد است؛ هرگز به درگاه خدایانی که بعد از تاریک‌شدن هوا پاسخ می‌دهند، دعا نکن.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
یه زن باید خودش مسئولیت آموزش خودش رو بر عهده بگیره؛ چون اگرنه، هیچ مردی واقعاً این کار رو نمی‌کنه.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
ایده‌ها خیلی لجام‌گسیخته‌تر از خاطرات هستند و خیلی سریع‌تر هم ریشه می‌گیرن.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
من نمی‌خواستم برای همیشه زندگی‌کنم. من فقط می‌خواستم زندگی کنم.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
اگر کسی نتواند اثری از خود در دنیا بگذارد، آیا واقعاً وجود دارد؟
فاطمه مینایی
او گفت نه، و فهمید که این کلمه چقدر ارزشمند است؛
کاربر ۸۸۲۶۵۱۷
ایده‌ها خیلی واقعی‌تر از خاطرات هستند. آن‌ها بزرگ می‌شوند و به‌دنبال راهی می‌گردند تا ریشه کنند.
فرفری موی غزل‌ساز
داستان زندگی‌اش را برای این مجسمهٔ کوچک طوری تعریف می‌کند انگار می‌ترسد همان طور که دیگران فراموشش کرده‌اند، خودش هم خودش را فراموش کند. نمی‌داند که حالا ذهنش شبیه صندوقچه‌ای بی‌عیب‌ونقص کار می‌کند و حافظه‌اش تله‌ای فوق‌العاده برای خاطرات است. هیچ‌وقت هیچ‌چیز را فراموش نخواهد کرد؛ ولی آرزو خواهد کرد کاش می‌توانست فراموش کند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
وقتی کلمهٔ اشتباهی برای گفتن وجود نداشته باشد، صادق‌بودن کار ساده‌ای است؛
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
او چیزی اشتباه از خدایی اشتباه درخواست کرده است
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
خاطرات مثل طلسم هستند؛ نباید زیاد به آن‌ها دست زد؛
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
روح فقط یک دانه است که به خاک برمی‌گردد.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
فراموش‌شدن هم نوعی آزادی با خود می‌آورد.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
همه‌چیز تغییر می‌کنه. این طبیعت دنیاست. هیچ‌چیز همیشه همون طوری نمی‌مونه.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
وسط پارک هستند. هنری زانو زده و حلقه در دستش است. هنری خیلی احمق است؛ چون دختر پاسخ منفی به او داد. تَبیثا گفت نه؛ ولی این بدترین حرفش نبود. تَبیثا گفت: «تو خیلی خوبی. واقعاً خوبی، ولی تو...» او جمله‌اش را تمام نکرد. مجبور نبود این کار را بکند؛ چون هنری می‌دانست جملهٔ بعدی‌اش چه خواهد بود. تو مناسب نیستی. تو کافی نیستی.
fateme.gha.l.r.y
؛ ولی مسئله فقط اینه که اون چیزی که من می‌خوام، هیچ ربطی به قیافه و جذابیت یا موفقیت نداره. اگر زندگی دیگه‌ای داشتم، گفتنش ناخوشایند بود؛ ولی چیزی که من بیشتر از همه می‌خوام، چیزی که واقعاً لازم دارم، اصلاً به تو مربوط نمی‌شه. چیزی که من می‌خوام، چیزی که همیشه می‌خواستم، اینه که یک نفر من رو یادش بمونه؛ به همین دلیل تو می‌تونی اسم من رو بگی؛ برای همین می‌تونی از من دور بشی، بعد دوباره برگردی و بازهم بدونی من کی هستم و برای همین هم من می‌تونم به تو نگاه کنم و تو رو به همون صورتی که واقعاً هستی، ببینم؛ چون همین برای من کافیه. این همیشه برای من کافی خواهد بود.»
fateme.gha.l.r.y
آیا لذت‌های لحظه‌ای، ارزش اندوه ادامه‌دار را داشت؟
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
هیچ‌کس برای مردن آماده نیست. حتی وقتی خودش فکر می‌کند آمادهٔ مردن است هم آماده نیست. هیچ‌کس آماده نیست.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
این بازی ذهن است که آرام‌آرام چیزهایی از گذشته را محو می‌کند تا جایی برای آینده باز کند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵

حجم

۶۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲۰ صفحه

حجم

۶۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲۰ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان