بریدههایی از کتاب زندگی نامرئی ادی لارو
۳٫۸
(۲۲)
ایدهها خیلی واقعیتر از خاطرات هستند. آنها بزرگ میشوند و بهدنبال راهی میگردند تا ریشه کنند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
برای تنهاحرکتکردن در دنیا یک ریتم خاص وجود دارد.
کشف میکنید که بدون چه چیزهایی میتوانید و بدون چه چیزهایی نمیتوانید زندگی کنید. ملزومات ساده و لذتهای کوچک به زندگی معنی میدهند. منظور غذا، سرپناه و چیزهای اصلی موردنیاز بدن نیستند؛ این اقلام برای دختر خیلی تجملی هستند. منظور چیزهایی است که باعث میشود عقلتان را از دست ندهید، چیزهایی که برایتان لذتبخش هستند، چیزهایی که باعث میشوند بتوان زندگی را تحمل کرد.
کاربر ۸۸۲۶۵۱۷
داستان زندگیاش را برای این مجسمهٔ کوچک طوری تعریف میکند انگار میترسد همان طور که دیگران فراموشش کردهاند، خودش هم خودش را فراموش کند. نمیداند که حالا ذهنش شبیه صندوقچهای بیعیبونقص کار میکند و حافظهاش تلهای فوقالعاده برای خاطرات است. هیچوقت هیچچیز را فراموش نخواهد کرد؛ ولی آرزو خواهد کرد کاش میتوانست فراموش کند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
اگر عمرتان بهاندازهٔ کافی طولانی باشد، مردم برایتان شبیه یک کتاب باز خواهند شد.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
شاید خدایان قدیم بزرگ باشند، اما نه مهرباناند و نه بخشنده. آنها مانند نور ماه روی آب یا سایههایی در طوفان، بیثبات و ناپایدارند. اگر اصرار داری از آنها کمک بخواهی، حواست را جمع کن: مراقب باش از آنها چه میخواهی و خودت را آماده کن که تاوان خواستهات را بدهی. و مهم نیست چقدر ناامیدی، یا مشکلت چقدر حاد است؛ هرگز به درگاه خدایانی که بعد از تاریکشدن هوا پاسخ میدهند، دعا نکن.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
همیشه این امید آزاردهنده وجود دارد که این دفعه اوضاع فرق میکند
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
اینکه فراموش شوید، حس بیکسی است.
یعنی وقتی هیچکس تو را به یاد نمیآورد، تو تنها کسی باشی که به خاطر میآوری.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
رؤیاپردازبودن آدم را مبارزهطلب میکند.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
فکر میکنی بهمرور برات آسونتر میشه؟ نمیشه. همین الانش هم انگار مُردی. و هر سالی که زندگی میکنی، برات مثل یه عمر میگذره و در هر بار زندگی دوباره فراموش میشی. دردت بیمعنیه. زندگیت بیمعنیه. سالها مثل وزنههایی هستن که دور قوزک پات پیچیدن. ذرهذره خردت میکنن و وقتی نتونی دیگه تحملشون کنی، میآی و التماس میکنی از این بدبختی رهات کنم.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
«جاهای کوچیک فقط برای زندگیهای کوچیک مناسبه. بعضیها به همون هم راضی هستن. اونها دوست دارن بدونن دقیقاً کجا دارن پاشون رو میذارن؛ ولی اگه بخوای دقیقاً پات رو جای پای بقیه بذاری، نمیتونی راه خودت رو درست کنی. اینطوری اثری ازت باقی نمیمونه.»
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
زندگیکردن تا ابد دقیقاً به همین معنی است.
امروز را دارید و روز بعد و روز بعد، و باید به هرچه دارید، قانع باشید. باید هر لحظهای را که دزدیدهاید، مزهمزه کنید و هر دقیقه را حفظ کنید، تا زمانی که بهطور کامل آن را از دست بدهید.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
«همهٔ ما یه سری زخم از جنگهای قبلیمون با آدمهایی که تو گذشتهمون بودن، داریم.»
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
یه زن باید خودش مسئولیت آموزش خودش رو بر عهده بگیره؛ چون اگرنه، هیچ مردی واقعاً این کار رو نمیکنه.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
ایدهها خیلی لجامگسیختهتر از خاطرات هستند و خیلی سریعتر هم ریشه میگیرن.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
بهترین روزهای زندگی ما همیشه روزهایی هستن که براشون برنامهریزی نکردیم.
کاربر ۶۹۵۵۱۹۵
حجم
۶۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲۰ صفحه
حجم
۶۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲۰ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۷۰%
تومان