بریده‌های کتاب دیوید کاپرفیلد
: «بايد با سختی‌ها شجاعانه روبرو شويم و اجازه ندهيم ما را بترسانند.»
بلاتریکس لسترنج
«بايد با سختی‌ها شجاعانه روبرو شويم و اجازه ندهيم ما را بترسانند.»
"Shfar"
فكر كردم چه خوب است كه جوان هستم
"Shfar"
صبح زود را دوست دارم. فكر می‌كنم زيباترين قسمت روز است.
"Shfar"
«تو رازت را گفتی، حالا نوبت من است. من در همه زندگی‌ام تو را دوست داشت.»
شراره نورمحمدی
دوست دارد جذاب باشد و از زيبايی‌اش احساس غرور می‌كند.
"Shfar"
گرچه به احمق بودن تظاهر كرد، احساس می‌كردم زرنگ و حيله‌گر است.
"Shfar"
تعجب كردم، صورتش را در دست‌هايش پنهان كرد و گريه كرد. «نمی‌توانم بگويم. نمی‌توانم. راز است.» «من هم رازی دارم، اگنس و به تو می‌گويم. اگنس، اگنس عزيز، وقتی می‌رفتم عاشقت بودم، عاشقت ماندم، و حالا كه برگشتم هنوز عاشقت هستم.» اگنس هنوز گريه می‌كرد، اما حالا اشك‌هايش اشك شوق بود. «تو رازت را گفتی، حالا نوبت من است. من در همه زندگی‌ام تو را دوست داشت.»
❌ArWtIn❌
او در باره دريا برايم گفت، كه چطور می‌تواند بی‌رحم باشد
"Shfar"
«تو رازت را گفتی، حالا نوبت من است. من در همه زندگی‌ام تو را دوست داشت.»
zahra

حجم

۵۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۵۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۱۰۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد