بریدههایی از کتاب بازار سیاه گیسو
۳٫۰
(۱)
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
سه دورهٔ متوالی وکیل مجلس شد
Amir
یک دختر دوشیزه به تو رخ ننماید
در جمجمهاش عقل اگر داشته باشد
dr.kimia
سیل آمد، پشت سیل لنگر انداخت
طوفان بنیان خانه را بر انداخت
گفتم «آقا، تکان بخور، کاری کن!»
پایش را روی پای دیگر انداخت
Amir
باید بتوانی که خط یار بخوانی
بی آنکه خطش زیر و زبر داشته باشد
اصرار نکن یار فقط مال تو باشد
شاید که به ما نیز نظر داشته باشد
f_altaha
البته چه خوب است که با این همه شاگرد
استاد خودش هم هنری داشته باشد
f_altaha
حالا بنویس مرگ بر امریکا
خوانا و سلیس، مرگ بر امریکا
چون امنیت جادهٔ قم پایین است
از قول پلیس مرگ بر امریکا
Amir
خودش نگفته لذا هیچکس نمیداند
که خر سوار چگونه ابوالفوارس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
سه دورهٔ متوالی وکیل مجلس شد
f_altaha
بحث از تقوا که میشد، هیچوقت این مرد پاک
کم نمیآورد؛ زیرا واقعاً بسیار داشت
خانهٔ ما در ته بنبست دوزخ بود و او
خانه در جنات تجری تحتها الانهار داشت
من نمیفهمم چگونه از صدای پشت خط
ملتفت میشد که زن پیراهن گلدار داشت
f_altaha
یادتان هست نظافتچی بیماران را؟
او پزشکی است هم اکنون که پرستار نماند
تاجر از راه سیاست به ریاست که رسید
پسرش نیز پس از آن، کفِ بازار نماند
پسرم دایره را با وجب خویش کشید
آن قدر خوب که شرمندهٔ پرگار نماند
همه رفتند و نماندند، و لیکن شاعر
بعدها نیز همان شاعر دربار بماند!
f_altaha
باید بتوانی که خط یار بخوانی
بی آنکه خطش زیر و زبر داشته باشد
رقیه جعفری
تخمهای سادهام که مثل شما
چیزی از فلسفه نمیدانم
f_altaha
کنار چاله کمی پای سومش لغزید
شمرد پای خودش را، یکیش پس کو؟ بود
رقیه جعفری
ما جنگ میکنیم و تو پیروز میشوی
در جنگ زرگری به تو باید نگاه کرد
رقیه جعفری
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان