
بریدههایی از کتاب چگونه در دنیای مدرن دوام بیاوریم
۳٫۱
(۸)
شاید مهمترین شاخصهٔ مدرنیته از دست رفتن ایمان باشد؛ یعنی از دست رفتن باور به مداخلهٔ نیروهای الهی در امور دنیوی.
احسان رضاپور
مردمان پیشین معتقد بودند دستکم نیمی از زندگی ما در دست ایزدان یا ارواحی است که میتوان با دعا و قربانی در آنها تأثیر گذاشت و انواع خاصی از پرستش و فرمانبرداری را میطلبند. اما در این دوران، بهطور روزافزونی انرژیمان را به درک پدیدههای طبیعی از راه خرد اختصاص دادهایم: دیگر خبری از نشانهها و مکاشفات و نفرین و پیشگویی نیست؛ آیندهٔ ما در آزمایشگاهها مشخص میشود، نه در معابد. حتی افراد مذهبی هم تن به پزشکان آموزشدیده و متخصصانِ سرطان میدهند.
احسان رضاپور
ما چیزهای خیلی زیادی میدانیم، اما چیز خاصی نمیفهمیم.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
میگویند که مشکل جوامع مدرن "مادیگرا" یی بیشازاندازه است؛ یعنی بیشازحد به خرید وسایل علاقه دارند. سخن کاملاً درستی نیست. ما واقعاً مادیگرا هستیم، اما نه به این خاطر که زیاد خرید میکنیم، بلکه چون باور داریم هرچه میخریم در وضعیت ذهنی و روحی ما تأثیر میگذارد. بیش از آنکه حریص باشیم، امیدواریم. مثلاً شاید باور داشته باشیم که فلان انگشتر الماس ما را قادر میسازد رابطهای پایدار و متعادل داشته باشیم یا فلان نوشیدنی به ما کمک میکند بر اختلافات خانوادگی غلبه کنیم.
یکی از ویژگیهای اندوهناک عصر ما این است که باور داریم خواستههای پیچیدهٔ روانشناختی را میتوان با تملک وسیله برآورده کرد
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
ما همان کاری هستیم که میکنیم.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
مدرن بودن یعنی کنار گذاشتن تاریخ و پیشینه و اجتماع. ما خودمان هویتمان را میسازیم، نه اینکه خانواده و سنت ما را تعریف کند. انتخاب میکنیم با چه کسی ازدواج کنیم، چه شغلی داشته باشیم، چه جنسیتی داشته باشیم، کجا زندگی کنیم و طرز فکرمان چه باشد. میتوانیم آزاد باشیم و سرانجام کاملاً "خودمان" شویم.
احسان رضاپور
امروزه، یک بچهٔ دوازدهساله در مقایسه با شکسپیر به دویست میلیون کتاب بیشتر دسترسی دارد.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
این باور که ما شایستگی خاص بودن را داریم موجب شده تنشی بیدلیل در روابطمان شکل بگیرد و مدارا و شکیبایی از آن رخت بربندد و دوستیها از معنا تهی شود.
احسان رضاپور
اساس صنعت اخبار این است که جدید و مهم مترادفاند: هرچه مهم باشد جدید است و آنچه جدید باشد مهم است. اما برای بیشتر ما، در طول عمرمان، این فرضیه احتمالاً صحت ندارد. آنچه بهتازگی رخ داده مهمترین چیزی نیست که باید بدانیم. آنچه برای کامروایی ما واقعاً اهمیت دارد شاید بیست یا هزار سال پیش رخ داده باشد؛ شاید در کتابی ثبت شده باشد که از قرن شانزدهم روی قفسهٔ کتابخانهای نشسته است.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
دنیا اولینبار زمانی مدرن شد که مردم بهجای اینکه (مثل همیشه) از طرف مقابل بپرسند اهل کجاست، پرسیدند شغلش چیست.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
از قوانین بد و والدین مرتجع، آزادی لازم بود. اما از آن پس ریشهٔ بیشتر مشکلات جدی نه فقدان آزادی، بلکه آزادی بیشازحد است. تحت عنوان آزادی ما را به حال خود رها کردهاند که تا خرخره بخوریم، تا حد مرگ بنوشیم، با کالاهای بیفایده خودمان را ورشکست کنیم، به کودکیِ عزیزانمان صدمه بزنیم و زندگی خود را تباه کنیم.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
اینکه هیچچیزِ ما، خوب یا بد، اسفبار یا زیبا، برای هیچکسی بیرون از حباب تکبرمان اهمیتی ندارد. جان کلام، به ما میگویند که مهم نیستیم. این سخاوتمندانهترین، خیرخواهانه و لازمترین پیامی است که باید در دوران مدرنیته شنید.
کاربر ۱۵۷۹۷۴۷
اما دورکیم میدانست که جوامع مدرن بلای سنگینتری بر سر کسانی که به زعم خودشان ناکام ماندهاند میآورند. این بیچارگان دیگر نمیتوانستند تقصیر را به گردن بخت بد بگذارند یا امیدی به رستگاری در دنیای بعدی داشته باشند
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
مدرنها، ضمن اینکه بیشتر عاشق موفقیتاند، در صورت ناکامی احتمال خودکشیشان هم بیشتر است
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
امروزه، یک بچهٔ دوازدهساله در مقایسه با شکسپیر به دویست میلیون کتاب بیشتر دسترسی دارد. آخرین کسی که روی کاغذ میتوانست همهٔ مکتوبات را بخواند حدود سال ۱۴۵۰ مُرد.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
این باور که ما شایستگی خاص بودن را داریم موجب شده تنشی بیدلیل در روابطمان شکل بگیرد و مدارا و شکیبایی از آن رخت بربندد و دوستیها از معنا تهی شود.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
خوشبختانه، در این زجرها تنها نیستیم. این وضعیت، با اینکه مانند مصیبتی شخصی بر سر تکتک ما نازل میشود، حاصل یک دوران است، نه ذهن خودمان. اگر یاد بگیریم این وضعیت را تشخیص دهیم، میتوانیم بپذیریم که این زوال عقلی مختص ما نیست و ویژگی زندگی در روزگاری پُرآشوب و پُرهیاهوست
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
از زمان سقراط، یکی از اصول بنیادین فلسفه این بوده که انسانها در ایجاد تمایز میان نیازها و خواستههایشان عملکرد واقعاً ضعیفی دارند؛ یعنی میان آنچه برای کامروایی نیاز دارند و آنچه صرفاً ظاهری جذاب دارد اما ممکن است به آنها آسیب یا خللی برساند
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
مادامی که جذب هرگونه ولخرجیای شویم که مانع شکوفاییمان شود و ما را از منبع پرورش واقعی جدا سازد، قربانی اغوای تجاری شدهایم
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
بیشتر ما افرادی جزماندیش و خودرأی نیستیم و اتفاقاً دربارهٔ شم و شهود خودمان مرددیم. زندگیمان را در چنبرهٔ پیشفرضهایی پیش میبریم که دیگران برایمان ایجاد کردهاند.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
مسئله مصرف کردن یا نکردن نیست (بالاخره نیازهای واقعیِ زیادی داریم که باید برآورده شود)، بلکه چگونگی مصرفِ درست است؛ یعنی در راستای درک صحیحمان از پیشنیازهای شکوفایی فردی و جمعی باشیم.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
در بستر تاریخ هوموساپینسها چند لحظهای بیشتر نیست که تازه امکان خرید چیزی فراتر از نیازهای اولیهمان را به دست آوردهایم. پس تعجبی ندارد اگر مدام مرتکب خطا شویم، دستگاه نانپزی بخریم که هیچ ضرورتی ندارد یا به سفری برویم که حالمان را بگیرد
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
وظیفهٔ پیشآمده این است که همانقدر هم در حوزهٔ خرید رشد کنیم؛ حوزهای که کمتر از آن یاد میشود، حوزهٔ نهچندان پیشپاافتادهای که کل واقعیت اجتماعیاقتصادیِ دنیای مدرن بر آن استوار است.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
مسئله این نبود که بیشتر محصولات تجاری جدید غیرضروری و اضافه بودند؛ موفقیتشان چیزی غیر از این را نشان میداد. مشکل اینجا بود که به مدد موفقیتشان فرصت مییافتند در زندگی و چشماندازمان جایی برای خود باز کنند که هیچ تناسبی با سهمرسانی کلیشان به رفاه ما نداشت. به بیان دیگر، اهمیت تجاریشان خیلی از اهمیت انسانیشان پیشی گرفته بود و ارزش اینهمه برجستگی و بزرگنمایی را نداشت.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
درعینحال، چیزهای دیگری را هم که از دیرباز توجه ما را به خود معطوف میکردند از صحنه بیرون میراندند؛ چیزهایی مثل وقار، عشق، بخشش، ژرفاندیشی، حیا و مهربانی که بودجهٔ کافی برای بیلبوردهای سیمتری نداشتند تا در پیچی مناسب در باغ زردآلو در مسیر راهآهن خروجی کالیفرنیا قرار بگیرند.
شاید حس خفگی بهمان دست بدهد وقتی فکرش را کنیم که هرگز نمیتوانیم از قلمروِ آب گازدار شیرین یا ادعاهای شامپوی صافکنندهٔ مو خارج شویم
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
وظیفهٔ هنر، و تبعاً تبلیغات، نباید برجستهسازی آرمانهای ناممکن باشد، بلکه باید ما را به جذابیتهای واقعی مردم و چیزها متوجه و دلگرم کند.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
ما واقعاً مادیگرا هستیم، اما نه به این خاطر که زیاد خرید میکنیم، بلکه چون باور داریم هرچه میخریم در وضعیت ذهنی و روحی ما تأثیر میگذارد
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
خطر دیگری هم با روزنامهها به وجود آمد: آدم ممکن است تحت راهنمایی آنها فراموش کند باید چه احساسی داشته باشد. گاهی به نظر میرسید روزنامهها به ما کمک میکنند احساسات زیادی داشته باشیم: خشم، وحشت، افسوس، ترحم، همدلی.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان