بریدههایی از کتاب تنها تو ردیف میکنی شعرم را
۴٫۲
(۴۶)
ای اشک، مبادا که سرازیر شوی
این بغض قرار است که فریاد شود.
چوغوروک
ای اشک، مبادا که سرازیر شوی
این بغض قرار است که فریاد شود
Mithrandir
از حال و هوای مردنش معلوم است
از شدت غصه خوردنش معلوم است
کیفیت زندگی هر انسانی
از شیوۀ جانسپردنش معلوم است.
h.s.y
یک مرتبه اصل ماجرا را گم کرد
آن یار همیشه آشنا را گم کرد
یک عمر در آغوش خدا بود، ولی
تا گفت «خدا کیست؟» خدا را گم کرد...
مادربزرگ علی💝
بعد از تو تمام رازها فاش شدند
لبها همه آیینۀ «ای کاش» شدند
قبل از تو، تمام شهر شاعر بودند
بعد از تو، تمام شهر نقاش شدند...
آلوین (هاجیك) ツ
در چشم تو رودخانه جریان دارد
کوهی است که صد چشمۀ جوشان دارد
انگار قرار نیست خشکیده شود
یک ابر مگر چقدر باران دارد؟
تئو:)
چندی است که من قافیه را باختهام،
تنها تو ردیف میکنی شعرم را.
Hooryar
من، واژه به واژه، محو معنا که تویی
من، قطره به قطره، غرق دریا که تویی
آرام
یا غرق شراب کن مرا، یا بشکن.
اصفهانی ام
چشمان تو بیصدا سخن میگویند
بیپرده و بیریا سخن میگویند
با وحی میانهای ندارند، ولی
«بی واسطه با خدا، سخن میگویند»
_MahdiGhafuri_
تا بال و پری هست، چرا میترسیم؟
تا پنجره باز است، چرا میترسیم؟
وقتی که هنوز آسمان پابرجاست
از کوچۀ بنبست چرا میترسیم؟
دلتنگِ ماه
یک عمر فقط به تاب و تب افتادیم
از روز بریدیم و به شب افتادیم
از بس که به خاطرات خود برگشتیم،
از جادۀ زندگی عقب افتادیم.
mb
در واژه نمان تا که به معنا برسی
با قطره مجوش تا به دریا برسی
از هر چه «من» است، بال خود را بتکان
تا اینکه سبکبال، به بالا برسی
دلتنگِ ماه
بر بوم، طناب دار باید بکشد
یک عاشق بیقرار باید بکشد
نقاش تو روزگار سختی دارد،
زیرا فقط انتظار باید بکشد.
آلوین (هاجیك) ツ
تنها که شدم، حال دلم بهتر شد
تنهایی من، برای من سنگر شد
یک مرتبه وحی شد که پیغمبر نیز
در غار حرا بود که پیغمبر شد.
محمد
اینقدر نگویید زمین خانۀ ماست
ما اهل بهشتیم، ولی گم شدهایم
mb
وقتی که هزار قفل بر در باشد،
وقتی که تمام گوشها کر باشد،
از عشق چگونه میشود حرفی زد،
وقتی که سکوت، حرف آخر باشد؟
سیّد جواد
گر همسفر شقایقی، بسم الله
گر با دل خون موافقی، بسم الله
تا قله قاف، راهمان طولانی است،
ای دوست، اگر که عاشقی، بسم الله.
سیّد جواد
تنها که شدم، حال دلم بهتر شد
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
باران! تو که از گریه پدید آمدهای،
چشمان تر مرا به خاطر بسپار.
melodious_78
گنجینۀ ناب گوهرت را بشکن
تاجی که نشسته بر سرت را بشکن
ای دوست! اگر قرار بر بتشکنی است،
اول بت محبوبترت را بشکن
سیّد جواد
وقتی که هزار قفل بر در باشد،
وقتی که تمام گوشها کر باشد،
از عشق چگونه میشود حرفی زد،
وقتی که سکوت، حرف آخر باشد؟
دلتنگِ ماه
بگذار که همصحبت فرهاد شود
بگذار که یکمرتبه آزاد شود
ای اشک، مبادا که سرازیر شوی
این بغض قرار است که فریاد شود.
িមተєကє .నមժមተ
اینقدر نگویید زمین خانۀ ماست
ما اهل بهشتیم، ولی گم شدهایم
melodious_78
خورشیدتبار، زندگی میبخشد
مانند بهار، زندگی میبخشد
مرگ تو سرآغاز جهانی تازه است
مرگی که هزار زندگی میبخشد.
مریم بانو
چشمان تو بیصدا سخن میگویند
بیپرده و بیریا سخن میگویند
با وحی میانهای ندارند، ولی
«بی واسطه با خدا، سخن میگویند»
plato
وقتی که هزار قفل بر در باشد،
وقتی که تمام گوشها کر باشد،
از عشق چگونه میشود حرفی زد،
وقتی که سکوت، حرف آخر باشد؟
مهدی فیروزان
هرچند که نیست، سفره را میچینم
تا اینکه دمی کنار او بنشینم،
دنیا شده دنیای خیالانگیزی
زیرا همه را به چشم او میبینم.
مهدی فیروزان
تنها که شدم، حال دلم بهتر شد
تنهایی من، برای من سنگر شد
یک مرتبه وحی شد که پیغمبر نیز
در غار حرا بود که پیغمبر شد.
N
شیراز عجب حال عجیبی دارد
وقتی که تمام شهر، شاعر هستند.
h.s.y
حجم
۳۱٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه
حجم
۳۱٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان