بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قطار جک لندن | طاقچه
تصویر جلد کتاب قطار جک لندن

بریده‌هایی از کتاب قطار جک لندن

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۰از ۴ رأی
۳٫۰
(۴)
«ناامید نشو، رفیق. امیدت به خدا باشه.»
n re
تو همه‌چیه سخت می‌گیری. دلته بزن به دریا. نترس! تو همهٔ فلاکتا فقط عشق می‌تونه به داد آدم برسه
n re
«ایول! راس می‌گی. ئی ملت همیشه بازی خورده. اوکی. حرفت درست....»
n re
تحملم یه حدی داره.
n re
ئی دنیا سی کسی بود نداره. حیف نیست آدما عین سگ و گربه بیفتن به جون هم؟ هیچی جای خوبی و عشق و صفایه نمی‌گیره. به‌خصوص که حالا مرگ ارزون‌تر از یه نخ سیگار شده.
n re
«اگه جنگ آدمه از پا نندازه، فکروخیال میندازه. لامصب فکرا عین توپ و خمپاره مغز آدمه تلیت می‌کنن.»
n re
آدم با اهلش بحث می‌کنه تا چیز یاد بگیره. بحث بی‌نتیجه مثل فریاد تو باد و بیابونه.‌
n re
هرکی دلش به یه چیزی خوشه. عشق مو فیلم و فوتبال و ماشینه. عشق تو... چه می‌دونم، تفنگ و راهپیمایی و پای منبر آخوندا نشستنه
n re
«ما استراتژی داریم، ولی تاکتیک نداریم. تاکتیک هم پیدا کنیم یه چیز دیگه نداریم. همیشه همی‌جور بوده، یه چیزی داشتیم و یه چیز دیگه نداشتیم. به‌قول یارو گفتنی، جنسمون جور نبوده.»
n re
«حقیقت هم تلخه و هم بوی گه می‌ده، ولی حقیقت یه طناب نیم‌متری نیست که بشه تو یه نظر نگاهش کرد. حقیقت یه طناب ده‌متریه که باید همه‌جاشه دید.»
n re
آدم هرچی هم شجاع باشه، بالأخره آدمه دیگه.
n re
مرده‌هام احترامی دارن.» سودابه گفت: «دلت خوشه. تو مملکت ما زنده‌هاشم احترام ندارن...»
n re
ئی قانون طبیعته: نزنی، می‌خوری.
n re
«دنیای آدما جای حقیریه. واسه بقا باید جنگید.»
n re
سام گفت: «تو می‌دونی مشکلت چیه، توری؟» «کاشکی می‌دونستم.» «مشکلت اینه که خیلی اُرس‌وپُرس می‌کنی. از بچگی همی‌جور بودی و چراچرا می‌کردی.» خشایار گفت: «اگه بری سربازی، یه روزم دووم نمی‌آری، چون اولین چیزی که بهت می‌گن اینه که ارتش چرا نداره.» سام گفت: «دمت گرم! حالا سرته بنداز پایین و مثل آدم زندگیته بکن. روزگار مث ارتشه. چرا نداره. اوکی؟ افتاد؟»
n re
آدمای طبقهٔ پایین... دارن عین برگ درخت می‌افتن رو خاک. کله‌گنده‌ها هم چیزی که براشون مهم نیست جون آدمان. هی مردمه می‌کنن سپر، قایم می‌شن پشتشون.
n re
هرکی دردش تو دل خودشه،
n re
مولانا: پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست «. مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست
n re
شنتیا گفت: «تموم می‌شه. اینا همه‌ش امتحان الهیه....» سبزعلی گفت: «می‌خوام نباشه ئی امتحان. امتحان مال ماست، نه بچه‌هامون. ئی طفل معصوم چه گناهی کرده که پاشه از دست داد؟ ئو یکی که اصلاً به دنیا نیومده تو شکم ننه‌ش مرد، جوونایی که هر روز صبح می‌رن جنگ و شب نه معلومه برگردن...»
n re
«سفر سخت نیست، اگه یار همپای آدم باشه. چه دریا و چه صحرا و چه بیابون....»
n re
«اوکی! اینا همه‌ش فضل پروردگاره. امتحانِ الهیه. ولی دهنمون سرویس شد.»
n re

حجم

۳۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۳۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۳۰%
تومان