۲٫۸
(۲۳)
یکبار کسی گفته است که داستان فقط برای کسی اتفاق میافتد که قادر به نقل آن باشد. شاید به همین ترتیب هم فقط کسی که طاقت تحمل چیزی را دارد آن را تجربه میکند.
Alireza Nemati
با خود گفت، دوم ژوئن است. یادت باشد، اینجا نیویورک است و فردا میشود سوم ژوئن، اگر همه چیز خوب پیش برود روز بعد چهارم خواهد بود، اما هیچ چیز قطعی نیست.
هلیا
کلمات عوض نمیشوند، اما کتابها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر میکنند، افراد عوض میشوند، کتابی را در وقت مناسبی پیدا میکنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است، نیازی، آرزویی.
پل استر
حوریا
چون خود را نویسندهٔ آنچه مینوشت نمیدانست، احساس مسئولیت هم نمیکرد و در نتیجه احساس میکرد مجبور نیست از نوشتههایش دفاع کند.
meow
کلمات عوض نمیشوند، اما کتابها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر میکنند، افراد عوض میشوند، کتابی را در وقت مناسبی پیدا میکنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است، نیازی، آرزویی.
پل استر
Arash
کلمات عوض نمیشوند، اما کتابها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر میکنند، افراد عوض میشوند، کتابی را در وقت مناسبی پیدا میکنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است، نیازی، آرزویی.
meow
نیویورک فضایی بیانتها بود، هزار توئی از مکانهای بیانتها؛ و مهم نبود چهقدر راه میرفت و چه قدر محلهها و خیابانهای شهر را میشناخت، همیشه احساس میکرد گم شده است. نه فقط در شهر بلکه در خود هم گم شده بود. هر بار که قدم میزد، احساس میکرد گویی خود را به جا میگذارد و با تسلیم شدن به چرخش خیابانها، با تقلیل خویش به چشمی نظارهگر قادر میشود از اجبار فکر کردن بگریزد و این بیش از هر چیز لحظهای آرامش و خلایی درونی و خوشایند برایش به همراه داشت.
meow
از بیهدف گشتن، همهٔ مکانها مثل هم شدند و دیگر مهم نبود که کجاست. در بهترین حالت میتوانست حس کند که هیچجا نیست. و بالاخره این همان چیزی بود که میخواست: اینکه هیچ جا نباشد.
meow
حالا اکثرا شاعر هستم. هر روز در اتاقم میمانم و یک شعر میگویم. همهٔ کلمهها را خودم درست میکنم، درست مثل وقتی که در تاریکی زندگی میکردم. وقتی وانمود میکنم دوباره در تاریکی هستم، همه چیز یادم میآید. من تنها کسی هستم که معنی آن کلمهها را میداند. نمیشود آنها را معنی کرد.
meow
هیچ چیز واقعیتر از شانس نیست.
دِڪے
فهمید که هیچ چیز واقعیتر از شانس نیست
bb.htz
در تابستان از تلویزیون مسابقهٔ بیسبال تماشا میکرد و در زمستان به اپرا میرفت. با این حال، از همه بیشتر دوست داشت قدم بزند
bb.htz
کلمات عوض نمیشوند، اما کتابها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر میکنند، افراد عوض میشوند، کتابی را در وقت مناسبی پیدا میکنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است، نیازی، آرزویی.
دِڪے
کلمات عوض نمیشوند، اما کتابها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر میکنند، افراد عوض میشوند، کتابی را در وقت مناسبی پیدا میکنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است، نیازی، آرزویی.
پل استر
jaber
کسی که طاقت تحمل چیزی را دارد آن را تجربه میکند
میلاد اصلانی
دنیای کتاب، پر از امکانات گوناگون، با معماها و تناقضات جان میگیرد. از آنجا که هرچه دیده شده یا به زبان آمده، حتی جزئیترین و بیاهمیتترین آنها ربطی به نتیجهٔ موضوع دارد، هیچ چیز نباید از نظر پنهان بماند. همه چیز اصل است؛ هستهٔ داستان با هر اتفاقی که رخ میدهد تغییر میکند. پس هستهٔ داستان اصل است و تا وقتی کتاب به انتها نرسد، هیچ نتیجهای نمیتوان گرفت.
فاطمه کدخدایی
حجم
۴۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۴۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان
