بریدههایی از کتاب داستان فاطمه (س)
۴٫۲
(۵۰)
روی پارچه نوشته شده بود: خداوند مهریهٔ فاطمه رو شفاعت گنهکاران از امت پدرش در قیامت قرار داد.
سید طه
با خواهش و التماس به پیامبر گفتم: قربونتون بشم! میشه به من بگی چه فرمانی آورده بود؟! پیامبر که لبخند به لب داشت فرمود: فرمان ازدواج دخترم فاطمه با علیبنابیطالب!
سپس حضرت نفسی کشید و ادامه داد: وقتی خداوند اراده کرد فاطمه رو به همسری علی دربیاره به فرشتهای امر کرد تا درخت طوبی رو حرکت بده. اون فرشته هم درخت طوبی رو تکون داد و ازش برگهایی فرو ریخت. فردای قیامت که بشه توی صحرای محشر، این ملائکه در بین مخلوقات خدا جستجو میکنند و دوستداران اهلبیت رو پیدا میکنند. سپس بهدست هرکدوم از علاقمندان فاطمه، یکی از اون برگها میدهند! روی اون برگها، درشت نوشته شده: این اماننامهای از آتش است، از جانب برادر و پسرعمویم علیبنابیطالب و دخترم فاطمه برای رهایی مردان و زنان امّتم از آتش دوزخ.
مطی میم
این هنر پیغمبر بود که آدمهای مستعد رو توی یه نشست و برخاست اینجوری اهلی، شیفته و دلدادهٔ خودش میکرد. اهلی یعنی ایجاد علاقهکردن. راهش هم اینه که صبور باشی، خیلی صبور.
Ha Mim
پیامبر به عبدالرحمانبنعوف اینجوری فرمایش میکنه که مفهوم زیبایی رو اگه به فرض میشد توی یهشخص، معنا کرد قطعاً اون شخص، فاطمه بود. بلکه فاطمه از اون آدم هم زیباتره!
Ha Mim
مغیره میگه یهبار که به دیدن فاطمه رفته بودم صحبت از پیغمبر بهوسط اومد. خانوم میگفت: پدرم به من فرمود: اگه کسی به من و تو سه روزِ پیدرپی از روی اردات و اخلاص سلام بده بهشت برای او واجب میشه. مغیره میگه باشرمندگی به فاطمه عرض کردم: این فقط مربوط میشه به زندهبودن شما یا بعد از مرگ هم شامل میشه؟ فاطمه فرمود: نه! فرقی نداره، چه ما زنده باشیم و چه از دنیا رفته باشیم.
مطی میم
مهر و محبت خدیجه چیزیه که رزق و روزی من شده!
Ha Mim
با خواهش و التماس به پیامبر گفتم: قربونتون بشم! میشه به من بگی چه فرمانی آورده بود؟! پیامبر که لبخند به لب داشت فرمود: فرمان ازدواج دخترم فاطمه با علیبنابیطالب!
سپس حضرت نفسی کشید و ادامه داد: وقتی خداوند اراده کرد فاطمه رو به همسری علی دربیاره به فرشتهای امر کرد تا درخت طوبی رو حرکت بده. اون فرشته هم درخت طوبی رو تکون داد و ازش برگهایی فرو ریخت. فردای قیامت که بشه توی صحرای محشر، این ملائکه در بین مخلوقات خدا جستجو میکنند و دوستداران اهلبیت رو پیدا میکنند. سپس بهدست هرکدوم از علاقمندان فاطمه، یکی از اون برگها میدهند! روی اون برگها، درشت نوشته شده: این اماننامهای از آتش است، از جانب برادر و پسرعمویم علیبنابیطالب و دخترم فاطمه برای رهایی مردان و زنان امّتم از آتش دوزخ.
مطی میم
اگه نمیدونید حالا بهتون میگم که دخترم فاطمه توی صحرای محشر بیش از بقیهٔ شفاعتکنندهها شفاعت میکنه و اتفاقاً وساطتش هم بیبرو برگرد پذیرفتهٔ درگاه الهی میشه!
اون روز ابوبکر و رفقاش گوشهای از مسجد وایساده بودند و به سخنان پیغمبر گوش میدادند.
amirmohammad
مهر و محبت خدیجه چیزیه که رزق و روزی من شده!
Ha Mim
فاطمه توی صحرای محشر بیش از بقیهٔ شفاعتکنندهها شفاعت میکنه و اتفاقاً وساطتش هم بیبرو برگرد پذیرفتهٔ درگاه الهی میشه!
فصل فیروزه...
پیامبر فرمود: هر روز سیوچهار مرتبه بگو اللهاکبر، سیوسه مرتبه بگو الحمدلله و سیوسه مرتبه بگو سبحانالله! درسته که تعداد این اذکار صدتاست اما توی ترازوی سنجش اعمال به اندازهٔ هزارحسنه به حساب میاد. فاطمهجانم! اگه هر روز صبح این تسبیحات رو بگی خداوند همهٔ کارهای دنیا و آخرتت رو خودش به عهده میگیره و کفایتت میکنه!
پوریا
هرکس به خدا و روز قیامت باور داشته باشه وقتی میخواد حرفی بزنه یا باید حرفِ خوب بزنه یا که اصلاً ساکت باشه
فصل فیروزه...
پیغمبر نه یهبار، نهدوبار بلکه بارها به خود خانوم فرموده بود که خداوند نسبت به تو حسّاسه و با کوچکترین ناراحتی تو ناراحت و با کمترین شادمانی تو بیاندازه شاد میشه!
فصل فیروزه...
با خواهش و التماس به پیامبر گفتم: قربونتون بشم! میشه به من بگی چه فرمانی آورده بود؟! پیامبر که لبخند به لب داشت فرمود: فرمان ازدواج دخترم فاطمه با علیبنابیطالب!
سپس حضرت نفسی کشید و ادامه داد: وقتی خداوند اراده کرد فاطمه رو به همسری علی دربیاره به فرشتهای امر کرد تا درخت طوبی رو حرکت بده. اون فرشته هم درخت طوبی رو تکون داد و ازش برگهایی فرو ریخت. فردای قیامت که بشه توی صحرای محشر، این ملائکه در بین مخلوقات خدا جستجو میکنند و دوستداران اهلبیت رو پیدا میکنند. سپس بهدست هرکدوم از علاقمندان فاطمه، یکی از اون برگها میدهند! روی اون برگها، درشت نوشته شده: این اماننامهای از آتش است، از جانب برادر و پسرعمویم علیبنابیطالب و دخترم فاطمه برای رهایی مردان و زنان امّتم از آتش دوزخ.
مطی میم
خداینکرده اگه یکی از روی نَدونمکاری فکر کنه که خانومجون هم مثل بقیه آدمها یهانسان معمولیه و نهایتاً دختر پیغمبره، این آدم سخت در اشتباهه
فصل فیروزه...
اون وقتها تنوع غذایی خیلی کم بود. با اینحال، فاطمه برای خوردوخوراک خودشون از مواد غذایی ساده استفاده میکرد و چیزهای بهتر رو برای اطعام فقرا کنار میگذاشت. مثلاً خودشون نون و زیتون میخوردند و به نیازمندان نون و گوشت میدادند.
...faaraanaak...
پیامبر بعد از مقداری ورانداز کردن خونه فرمود: بدترین چیزی که اموال مسلمون در راه اون خرج میشه ساختمونه!
جالبه که بعدها وقتی وضعیت اقتصادی مسلمونها رو به بهبودی گذاشت و خمس غنائم جنگی به دست پیامبر رسید مسجد رو توسعه داد، اما دست به ساختمان خونهٔ خودش نزد و تا آخر عمر توی همون خونهٔ خشتوگلی زندگی کرد.
پوریا
عدهای هم مثل فضّه، خادمهٔ فاطمه کاملاً خودشون رو در معرض هدایتهای نورانی خانوم قرار داده بودند. تاجاییکه همین فضّهخانوم به مقامات عالیهٔ معنوی رسید. یکی از کرامات فضّه این بود که بیست سالِ تمام، هر سؤالی رو با آیهٔ قرآن جواب میداد!
فصل فیروزه...
اگه میبینیم خداوند چند صباحی توی این دنیا بساطِ آفرینش پهن کرده، بیبروبرگرد خانوم فاطمۀزهرا همهکارهٔ این تشکیلاته
فصل فیروزه...
خداوند اسم فاطمه رو بههمینخاطر فاطمه گذاشته. خدا قول داده که هم خودش و هم دوستانش رو از آتیش جهنم دور نگه داره.
فصل فیروزه...
فرمودهٔ پیامبر این بود: کسی که همسایهاش از شرِ ستم و حتی سر و صدای او در امان نباشه مؤمن نیست!
nastooh
خدایی که من رو به پیغمبری مبعوث کرد! همین خدا، حرارت آتیش رو بر جسم و خون و مو و تمام اجزاء بدن فاطمه حروم کرده! حتی بالاتر از این، نه فقط بر فاطمه بلکه بر پیروان درستکردار دخترم هم حروم کرده! آدمهایی که در عمل و گفتار به پارسایی و پاکدامنی پایبندند. نه فقط آتیش بلکه خورشید و ماه و ستارگان و کوهها، همهوهمه به فرمان فاطمه و نسل فاطمه یعنی اهلبیت هستند.
پیامبر از فرصت پیشآمده نهایت استفاده رو برد و در ادامهٔ فرمایشاتش، جلوی نگاههای مبهوت مردم مدینه فرمود: طایفهٔ جنّیها همگی در رکاب آخرین فرزند دخترم یعنی مهدی، با مخالفان و ظالمان میجنگند. در اون روزگاره که زمین، تمام برکات و گنجینههاش رو تسلیم مهدی موعود میکنه! پس
کاربر ۶۲۱۳۳۷۸
فاطمه، درنگ کوتاهی کرد. وقتی از آزادی همسرش ناامید شد دستان حسن و حسین رو کشید و بهسمت قبر پیامبر بهراه افتاد. امیرالمؤمنین همینجور که در حصار چندنفر بود به سلمان فرمود: دختر رسولالله رو دریاب! بهخدا سوگند اگه قدمهای مبارک فاطمه به تربت پاک پدرش برسه و از دست مردم شکایت کنه، خدای متعال اهل مدینه رو لحظهای مهلت نمیده و همۀ شهر رو توی زمین فرو میبره و از صفحۀ روزگار محو میکنه!
amirmohammad
حالا که داریم از اونهایی که امیرالمؤمنین رو کنار زدند چوغولی میکنیم باید مراقب نوشتههامون باشیم تا خداینکرده در حق کسی اجحاف نشه. منظورم اینه که یهطرفه بهقاضی نریم. بیاییم کمی هم پای حرفِ دل ابوبکر و عمر بشینیم تا ببینیم خودشون چی میگن! اصلاً شاید واقعاً راست میگفتند! شاید بهخاطر خدا بوده که امیرالمؤمنین رو کنار زدند و خودشون به کرسی خلافت تکیه دادند! شاید اونها هم بارها از پیغمبر شنیده بودند که دوستداشتن علیوفاطمه یعنی ایمان،
amirmohammad
آدمیزاد هر بذری که توی دلش کاشته باشه، بالاخره یهجایی شاخوبرگش بیرون میزنه
فصل فیروزه...
اون چیزی که توی اعماق وجود انسان مخفیه بهنحوی از لابهلای لحنِ گفتار و رفتار انسان، خودش رو نشون میده!
فصل فیروزه...
زهرا یعنی روشنی، یعنی صفا و درخشندگی. انتخاب این لقب هم بیحکمت نبود. آخه وقتی فاطمه توی محراب عبادت میایستاد ازش نوری برای اهل آسمان درخشش میکرد، دقیقاً همونجوری که ستارهها برای اهل زمین برق میزنند.
R.Khabazian
ابنعباس که همهٔ مسلمونها قبولش دارند دربارهاش گفته: تحقق عینیِ واژهٔ دونستن و بلدبودن یعنی خود فاطمۀزهرا. ابنعباس در ادامه میگه: اینکه قرآن فرموده اگه چیزی رو نمیدونید برید از اهل ذکر بپرسید، بیچونوچرا مصداق واقعیِ اهل ذکر، خود فاطمه است.
nastooh
از خدا خواستم امّتم رو گِرد محبّت حسن و برادرش حسین دربیاره، امّا خداوند در جوابم فرمود: من، قضا و قدرم رو جاری کردم، گروهی از امّتت به پیمان و تعهّد تو در برابر یهودیها و مسیحیها و مَجوس وفا میکنند امّا حقّ فرزندانت رو زیر پا میگذارند، بر خودم واجب کردم که هرکس اینجوری باشه من هم اون رو توی جایگاه کرامتم جا ندم، توی بهشتم راهش ندم و روز قیامت با دیدهٔ رحمت بهش نگاه نکنم!
کاربر ۶۲۱۳۳۷۸
به لطف خداوند، پس از سالها تجربهٔ حضور در پژوهشگاه دارالحدیث و همکاری با تنی چند از اساتیدِ اهل تحقیق در کتابخانهٔ آیتالله مرعشی نجفی میخواهم راویِ یک قصه باشم. یک داستان، با پشتوانهٔ پژوهشی از زندگی حضرت فاطمهٔ زهرا سلاماللهعلیها.
همانگونه که در مقدمهٔ کتاب «داستان بریده بریده» عرض کردم، شما خوانندگان محترم وقتی گرمِ مطالعهٔ این کتاب میشوید خیال مبارکتان راحت باشد سیاهههای بر روی کاغذ که از مقابل نگاهتان عبور میکند، بههیچوجه خیالات و بافتههای ذهنیِ نویسنده نیست. تلاش کردم به دور از خیالپردازی، قصّه را براساس منابع کهنِ شیعه و سنی از قرن اول تا هشتم هجری بنویسم. البته گاهی به ضرورتِ پردازش داستان، برداشتهایی آزاد
کاربر ۸۶۹۱۰۳۰
حجم
۳۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۳۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۷۰%
تومان