بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه | طاقچه
تصویر جلد کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

بریده‌هایی از کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴۷ رأی
۴٫۹
(۱۴۷)
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
erfan
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
محمدیان
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
محمدیان
تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را می‌شناسد.
Autumn
پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
سپهر
حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
کاربر ۱۱۷۰۸۷۰
یکی دیگر از بچه‌ها فریاد زد: ما در کانال مانده‌ایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینه‌ی علی (ع) نشاند. ما پرپر می‌شویم، اما اجازه نمی‌دهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
«به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
erfan
از هیچ قدرتی نمی‌ترسم، چون بالاتر از کشته شدن چیزی نیست و کشته شدن در راه خدا سعادت ابدی است.
gmnam_313
ما ایرانی‌ها رسم داریم بهترین چیزهایمان را برای مهمان می‌گذاریم. مولا و مقتدای جوان‌مردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می‌دانست. چگونه می‌شود دم از علی (ع) زد و مرام او را نداشت.
erfan
«سلام ما براین پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا (س) ندارند.»
KissGod
ولی بچه‌ها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کرده‌اید؟! آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آماده‌اید؟!
~fatemeh♡
یکی دیگر از بچه‌ها فریاد زد: ما در کانال مانده‌ایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینه‌ی علی (ع) نشاند. ما پرپر می‌شویم، اما اجازه نمی‌دهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را می‌شناسد. کسی که شهدای کانال، او را مادر خود می‌دانستند و در آخرین لحظات، همگی مادر را صدا می‌کردند. پیشکش به ساحت ام‌ابیها همسر ولایت، مادر امامت، حضرت فاطمه زهرا (س)
ک
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب را جیره‌بندی کرده‌ایم، نان را جیره‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات ای پسر فاطمه (س).
حميد
سال‌ها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
F.V
ابراهیم با چند قمقمه‌ی پر از آب برگشت. همه‌ی رزمندگان و مجروحان خوشحال شدند. به ابراهیم گفتم: دیر کردی، ترسیدیم؟! ابراهیم گفت: برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه‌های دوقلو رفتم. نیروهای خودی رو هم در حال جنگ با بعثی‌ها دیدم. با تعجب گفتم: تا اونجا رفتی!؟ خُب ... ابراهیم نگذاشت حرفم را تمام کنم. بلند شد و رفت تا به نیروها سر بزند.
Akbar Aghaii
منطق عجیبی بر زندگی‌شان حاکم بود. در آن منطق، هر که عاشق حسین (ع) بود آرزوی شهادتی حسین‌گونه می‌کرد. آن‌گونه که در هنگام شهادت سری در بدن نداشته باشد. هر که در دام عشق مادر سادات می‌سوخت، طلب درک شکستن پهلو می‌کرد! هر که عاشق سقای تشنه‌کامان، حضرت عباس بود، تمنای بی‌دستی و... عجب روزگاری بود. هیچ کس با عقل دنیایی خود نمی‌تواند آن روزها و شب‌ها را تصور کند. آن ایام، گفتنی و شنیدنی نیست. چشیدنی و دیدنی بود.
reza.m.1001
اما فکه آسمانی‌ترین و خاکی‌ترین منطقه‌ای بود که برای میزبانی این عملیات انتخاب شد. بسیاری از بسیجیان، و حتی آن‌ها که دوران حماسه را ندیدند و سال‌ها بعد بر خاک فکه قدم نهادند، این اعتقاد را دارند که؛ همان‌طور که راز انتخاب سرزمین کربلا برای آن حماسه‌ی عظیم، تا کنون به صورت کامل برای اهل راز مکشوف نشده، شاید سّر انتخاب این نقطه از زمین نیز حکایتی دیگر داشته باشد!!
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
اما بدترین مشکل و اتفاقی که آن شب رخ داد، نفوذ منافقین در میان نیروهای خودی و حتی اعلام اخبار غلط از پشت بی‌سیم‌ها بود! بارها شنیدیم که شخصی از پشت بی‌سیم خودش را برادر همت معرفی می‌کرد و دستور عقب‌نشینی به همه‌ی یگان‌ها می‌داد!! اما همه‌ی ما که صدای حاج همت را شنیده بودیم می‌دانستیم که این صدای منافقین است.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
چند دقیقه بعد سر و کله‌ی ستون نیروهای کمکی پیدا شد! آن‌ها درست در مقابل دید دشمن با همان لباس بسیجی و پیشانی‌بند و... به سمت ما آمدند! عجیب اینکه دشمن هم به سوی آن‌ها شلیک نمی‌کرد! خیلی به ما نزدیک شده بودند. بچه‌ها حسابی مشکوک بودند. نکند این‌ها همان نیروهای پلید منافقین باشند. این عملیات تا اینجا هم با خیانت منافقین روبه‌رو بوده. یکی از بچه‌ها اسلحه‌اش را مسلح کرد و رو به سمت ستون آن‌ها گرفت. بعد گلوله‌ای به کنار پای نفر اول شلیک کرد. همین یک گلوله کافی بود تا ماهیت آن‌ها شناخته شود. آن‌ها همگی رو به سمت دشمن متواری شدند!
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
حضرت امام (ره) نیز در سخنانی در مورد شهدای گمنام فرمودند: «سلام ما براین پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا (س) ندارند.»
سمانه
ما از ساعت اول این عملیات حضور منافقین را حس می‌کردیم. بارها شنیدم که قبل از رسیدن به مواضع دشمن، برخی نیروها با صدای بلند الله اکبر می‌گفتند. این یعنی خبر دادن به دشمن.
مرتضی ش.
ساعت حدود پنج صبح بود. نوایی روح‌بخش، آرامش را به نیروهای ما برگرداند. در زیر آتش دشمن بود که صدای اذان ابراهیم هادی با سفیر گلوله‌های دشمن گره خورد. بچه‌ها متوجه شدند که وقت نماز صبح است. نیروها به نوبت و به حالت نشسته نماز صبح را در خاک و خون اقامه کردند.
مرتضی ش.
وقتی بعثی‌ها با برانکارد برای بردن مجروحانشان وارد میدان نبرد شدند، بچه‌ها با اینکه می‌توانستند به راحتی آن‌ها را مورد هدف قرار دهند و از پا در آورند، اما در اوج مردانگی، به آن‌ها امان دادند تا مجروحان خود را به عقب منتقل کنند. این مرام بچه‌های ایرانی بود، اما در عوض، بهترین تفریح تک‌تیراندازهای مست بعثی، شکار مجروحان نیمه‌جانی بود که زخمی و بی‌رمق وسط میدان افتاده بودند.
مرتضی ش.
جوان به ابراهیم گفت: به خدا تا حالا هیچ کس نتوانسته توانمان را ببرد، نه دشمن و نه آتش بی‌امانش! اما حالا تشنگی امانمان را بریده. یه کم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در می‌یاریم. نمی‌دانم چرا یک لحظه یاد کربلا افتادم؛ یاد علی‌اکبر (ع) وقتی که از میدان به سراغ پدرش آمد و گفت: العطش قد قتلنی... یاد شرمندگی امام حسین (ع)
Akbar Aghaii
آن‌ها برای بچه‌ها دست تکان می‌دادند و به فارسی از بچه‌ها می‌خواستند تا به سمت آن‌ها بروند. تعدادی از بچه‌ها تصور کردند آن‌ها نیروهای خودی‌اند. به همین خاطر به سختی از کانال بالا آمدند و به سمت کانال دیگر رفتند. اما دشمن بی‌رحمانه آن‌ها را به اسارت گرفته و به شهادت رساند
shariaty
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
شهدای والفجر مقدماتی آن‌قدر غریب هستند که حتی یاران رزمنده هم کمتر از آن‌ها یاد می‌کنند. این عملیات با خیانت‌های آشکار منافقین به اهداف خود نرسید، برای همین بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه‌ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی‌دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آن‌ها یاد کرد. و من افتخار می‌کنم که برای اولین بار در کشور از حماسه بچه‌های گردان کمیل نوشته‌ام. از والفجر مقدماتی و مظلومیت آن.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
لحظاتی بعد بچه‌ها دیدند تعدادی بعثی با برانکارد برای انتقال مجروحان خودشان از خاکریزهای ب شکل جلو آمدند. یکی از بچه‌ها که تیراندازی خوبی داشت نشانه‌گیری کرد و ... بنکدار فریاد زد: نزنید، کسی حق تیراندازی ندارد، مگر ما مثل آن‌ها خبیث هستیم. هر وقت برای جنگ جلو آمدند مردانه با آن‌ها می‌جنگیم. بچه‌ها در عین جوانمردی، گذاشتند تا بعثی‌ها مجروحان‌شان را جمع کنند و به عقب ببرند و خشم خود را از اینکه چند ساعت قبل، آن‌ها مجروحان ما را تیر خلاص زدند، به دستور فرمانده در خودشان فرو بردند.
F.V

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان