همهٔ عادتها و موانع قدیمیاش را مانند اجساد بیجان کنار گذاشت. با وجود آنها نمیتوانست از نو زاده شود.
mobie
من از او تقاضا کردم که با من ازدواج کند.»
عمه ولینگتون گفت: «تو اصلاً غرور نداری؟»
ــ اتفاقاً بسیار مغرورم. از اینکه همسری دارم که با تلاش خودم و بدون کمک دیگران به دست آوردهام مغرورم.
mobie
من حتی بهشت و جهنم را به صورت ثابت نمیخواهم. کاش یک نفر میتوانست تکههایی مساوی از هر دو تای آنها داشته باشد.
ــ آیا این همان چیزی نیست که در این دنیا داریم؟
mobie
اگر بهای تجربهات را بدهی، مال خودت میشود.
mobie
«بیشتر چیزها در تقدیر ما از پیش رقم خوردهاند، اما بعضی چیزها فقط بر اثر اقبال لعنتی عجیب و غریب اتفاق میافتند.»
parniangh