بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خدا را به شما می سپارم | طاقچه
تصویر جلد کتاب خدا را به شما می سپارم

بریده‌هایی از کتاب خدا را به شما می سپارم

امتیاز:
۴.۷از ۱۱ رأی
۴٫۷
(۱۱)
ای نور چشمم، باید مرگ را نصب‌العین خود قرار دهی
mm.rashidabadi
آقا میرزای انصاری از عرفای بزرگ و به‌نام همدان، از این قرار بود که ایشان وقتی برای اولین بار به زیارت امیرالمؤمنین  مشرّف شدند، با آقا شیخ محمدتقی لاری که از شاگردان آیت‌اللّه سید علی‌آقای قاضی بودند، در صحن مطهر، از کنار مسجد بالاسر عبور می‌کردند که ناگهان آقای انصاری ایستادند و چنان که عطر لطیفی به مشامشان رسیده باشد، چشم بستند و نفسشان را از هوای پیچیده در فضا پُر کردند. سپس از آقا شیخ محمدتقی لاری پرسیدند: «اینجا چه کسی نماز می‌خواند؟» ایشان عَرضه داشتند: «آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی.» آقا میرزا جواد دوباره نفس عمیقی کشیدند و گفتند: «از اینجا بوی نماز می‌آید.»
mm.rashidabadi
دیگر آن‌که گرچه این حرف‌ها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، ترک خدعه و حیله، تقدم در سلام و نیکویی‌کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. این‌ها را که عرض کردم و امثال این‌ها را مواظبت نمایید. اللّه اللّه که دل هیچ‌کس را نرنجانید!»
mm.rashidabadi
اگر آدمی از ترس غرق‌شدن دل به دریا نمی‌زد، امروز هیچ شناگر ماهری در جهان وجود نداشت.
سیستماتیک
به‌سختی بلند شد و گوشهٔ تخت نشست و به گنبد امیرالمؤمنین  که از حیاط خانه مشخص بود، اشاره کرد: «به این قبّه و بارگاه قسم، من بعد از امام زمان ، خوشبخت‌ترین فرد عالم هستم. رسیده‌ام به جایی که همهٔ دنیا و مافیهایش برایم به اذل اسافل هم نمی‌ارزد. همهٔ دنیا برایم هیچ است.»
mm.rashidabadi
اگر تقوا داشته باشی، هم در دنیا عزیزی (ولو این‌که در کمال فقر و فلاکت و بیچارگی باشی) و هم در آخرت پیش خداوند و انبیای مرسلین و ملائکةالمقربین عزیزی. به خلاف معصیت که انسان را ذلیل می‌کند؛ معتبر هم باشد، ذلیل است
mm.rashidabadi
نگران نباش عمو، من به سختی عادت دارم. اِنّ مع العسر یسراً، این وعدهٔ خداست که منزلگاهِ آسانی در دلِ سختی‌هاست. اگر آدمی از ترس غرق‌شدن دل به دریا نمی‌زد، امروز هیچ شناگر ماهری در جهان وجود نداشت.
ŠØHËÏĹ
"پسرم، از علائم ظهور، فقط نشانه‌های حتمی مانده‌است و شاید آن‌ها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند. پس بر شما باد که برای فرج دعا کنید." پس با دعا برای ظهور منجی عالم، وصیت‌نامهٔ ایشان را قرائت می‌کنم.»
mm.rashidabadi
حقیقتاً خود را نان‌خور امام زمان  می‌دانم. ایشان خودشان در نامه‌ای به شیخ مفید فرمودند: "ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم. اگر جز این بود، از هر سو گرفتاری به شما رو می‌آورد و دشمنانتان شما را از میان می‌بردند." این را بدانید که ما همگی نان‌خور امام زمان  هستیم.»
mm.rashidabadi
«من خوشم، خوش. کسی که عرفان ندارد، نه دنیا دارد و نه آخرت.»
mm.rashidabadi
«الآن ظهر است برادر. بعضی از مردم کسبه هستند و یک پرده می‌کشند جلوی مغازه‌شان تا در نماز شرکت کنند و بروند. خواندن نماز طولانی در این شرایط، روا نیست.»
سیستماتیک
پیامبر به او گفت: «شما چه دعایی می‌خوانی که به گفتهٔ جبرئیل، در آسمان معروف است؟» ابوذر از شنیدن این سخن خشنود گشت و پاسخ داد: «یا رسول‌اللّه، دعا این است: "اللّهمَ انی اسئلکَ الامنَ و الایمانَ بکَ وَ التصدیقَ بنبیکَ و العافیةَ من جمیعِ البلاء وَ الشکرَ عَلَی العافیة وَ الغنی عن شرارِ الناس"»
سیستماتیک
خبر رسید دختر دکتر مصدق اجازهٔ ورود به اتاق را می‌خواهد و آقا سید جمال به ایشان اجازه داد. دیده‌ها با شنیده‌ها هم‌خوانی داشت. دختر خانمی با حجاب نامناسب وارد اتاق شد و به‌شدت نسبت به آقا سید جمال ابراز لطف و محبت کرد. لحظهٔ خداحافظی، آقا سید جمال به او گفت: «بابا، می‌دانی خدا تو را از بی‌حجابی نهی کرده؟ برای فردای قیامت، برای این وضعیتِ حجابت جوابی تهیه کرده‌ای؟ اگر جوابی تهیه نکرده‌ای، برو پیدا کن.» همه می‌دانستند جملات آقا سید جمال تنها از زبان منعکس نمی‌شود و روحی دارد که قادر است انقلابی در شنونده ایجاد کند. این جملهٔ کوتاه نیز چنان تأثیر عمیقی در آن دختر گذاشت که پس از مدتی از او خانمی متدین ساخت، طوری که همیشه می‌گفت من آزاده‌شدهٔ آقا سید جمال هستم.
سیستماتیک
آقا سید جمال وارد شد و همه به احترامش بلند شدند. آقا سید پس از سلام و احوالپرسی، مستقیم سراغ بی‌بی رفت: «خانم، امروز خیلی خسته شدید. کاری هست من انجام بدهم؟» یکی از دخترها زودتر جواب داد: «آقا، شما بفرمایید، ما به بی‌بی کمک می‌کنیم.» من به شما کاری ندارم. اسلام به من دستور داده کمک خانم باشم. کنار بروید و بگذارید کارم را بکنم. سپس سراغ استکان‌ها رفت و شروع به ریختن چای کرد.
mm.rashidabadi
دوست داشت آنچه می‌دید، تنها کابوسی گذرا باشد و کسی پیدا شود و او را از خواب بیدار کند. افسوس که ثانیه‌های بیداری، واضح‌تر از همیشه در حال عبور بودند و خبر از قدم‌های ناپاک دزد ناجوانمردی می‌دادند که به جهیزیهٔ سادهٔ نوعروسی رحم نکرده بود! حتی از دستمال‌های سفیدِ دورقرمزی که با وسواس دوخته بود تا طاقچه‌های کج‌وکولهٔ خانه کمتر به چشم بیاید هم خبری نبود. کمی که از شوک خارج شد، از جا پرید و به‌سمت پستو رفت. با دیدن پستوی خالی، دودستی بر سرش زد که: «ای وااای، چرخ خیاطی‌ام را هم برده‌اند!» سید جمال که طاقت گریه و ناراحتی بی‌بی را نداشت، کمی دلداری‌اش داد. مهمان‌ها با ناراحتی و بی‌سروصدا رفتند و آن دو در شروع سرنوشت پر فراز و نشیب خود، با تکه حصیر پاره و کاسه بشقاب قرضی همسایه‌ها، زندگی را آغاز کردند.
سیستماتیک
سید جمال به داخل کیسه نگاه کرد و با تعجب گفت: «این‌ها که جهیزیهٔ همسر من است! پیش شما چه می‌کند؟» ببین سید، زیاد سؤال جوابم نکن، می‌بینی که از درد دارم به خود می‌پیچم. از وقتی وسایل شما را دزدیدم، این درد به جانم افتاد و نزدیک است جانم را بگیرد. ننهٔ پیری دارم. گفت آه صاحب وسایل دامنت را گرفته. تو را به جدّت این چهار تا وسیله را تحویل بگیر و آهت را از روی ما بردار!
سیستماتیک
راه رسیدن به امام زمان سخت نیست.” ایشان خود فرمودند: "شما خوب باشید ما خودمان شما را پیدا می‌کنیم."»
سیستماتیک
هیچ مؤمنی در زمینی از زمین‌های دنیا نمی‌میرد مگر آن‌که به روح او گفته شود به وادی‌السلام ملحق شو، چرا که وادی‌السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است
سیستماتیک
طولی نمی‌کشد که تو هم یکی از آن‌ها خواهی بود. بنابراین منزلگاه آیندهٔ خود را اصلاح کن و آخرتت را به دنیایت مفروش
سیستماتیک
اللّه اللّه که دل هیچ‌کس را نرنجانید
سیستماتیک
رسید: «این چیست؟» یک چک صدهزارتومانی به شمارهٔ یکِ بانک ملی، یعنی حساب مختص شاه. تقدیمی اعلی‌حضرت است به جنابتان. آقا سید جمال پیچ و تابی به ابروان پرپشتش انداخت و به‌سمت دیگری روی برگرداند: «ما نان‌خور امام زمان  هستیم و سر سفرهٔ ایشان نشسته‌ایم. حضرت ما را تأمین می‌کند، درنتیجه احتیاجی به غیر نداریم.»
سیستماتیک
از اولادم ملتمس هستم که از والده متحمّل باشند و او را اذیت نکنند.
سیستماتیک
به مخلوق ناچیز و حامل عَذِره و مُفتَقَر محض چه بنویسم جز هتک و ریختن آبرو! به جدّت اثری ندارد و اگر هم کاری بکنند، آن‌قدر منّت می‌گذارند که انسان را از عمر خود بیزار می‌کنند
سیستماتیک
آن روزها که تازه قدم در اصفهان و مدرسهٔ صدر گذاشته و مدرسه را در عزای ملا، سیاه‌پوش یافته بود، از برخی طلبه‌های بزرگ‌تر شنیده بود ملا حسینقلی شاگرد نمونهٔ شیخ انصاری و سید علی شوشتری، شخصیتی شاگردپرور داشته و توانسته سیصد نفر انسان کامل تربیت کند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰

حجم

۴۸۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۴۸۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان