با وجود کتابهات، کلاً یادت میره که من حتی وجود دارم.
پویا پانا
میدونی میتونیم چیکار کنیم؟
کلسی: چیکار؟
دوستپسر:حدس بزن.
کلسی: بگو.
دوستپسر: (بهآرامی.) باهم بمیریم.
پویا پانا
اِلید: چرا بعدش همچین کاری نکردی؟ تقصیر منه که تو بلد نیستی چطوری یه مرد رو تصاحب کنی... یا پسش بگیری؟ یا اینکه تو اونجور زن باعرضهای نیستی، تقصیر منه؟ ها؟
زن روبنددار: (با خشم.) من هیچوقت بیشرمی تو رو نداشتم.
اِلید: (بیدرنگ.) وقتی عاشقی، بیشرمی چه اهمیتی داره؟
زن روبنددار: (خسته از جدل.) خب بحث کردن بیفایدهاس.
اِلید: (خشمگین.) کاملاً بیفایده!
پویا پانا
من بهشدت ترجیح میدم یه عیاش باشم تا یه احمق!
پویا پانا
بهنظرم یه جورهایی قشنگه که دو تا خواهر همزمان از یه مرد خوششون بیاد. واقعاً نظرم اینه!...
پویا پانا
هر آنکه مرده است در آرامش است.
پویا پانا